چرا دیکتاتور روسیه شکست را نخواهد پذیرفت؟

زمان مطالعه: 5 دقیقه

 

پوتین هسته ای

در حال حاضر در جنگ اوکراین به نقطه‌ای رسیده‌ایم که سیاست‌گذاران غربی، هم امیدوار رسیدن به آن بودند و هم از اینکه از رسیدن به آن نگران بودند.

حتی همان زمانی که غرب تصمیم گرفت موشک‌هایی را به اوکراین ارسال کند که مسیر جنگ را تغییر دهد، مقامات آمریکایی از ماهیت تصمیم خود آگاه بودند و می‌دانستند که این تصمیم یک انتخاب پرریسک خواهد بود. همانطور که یکی از آن‌ها در ماه مه گفت: “هرچه اوکراینی‌ها بهتر عمل کنند، وضعیت خطرناک‌تر خواهد شد.”

این موقعیت، همان زمانی است که بالاترین حد از فرصت و خطر، هر دو باهم ادغام شده‌اند. چرا که پس از شکست‌های ولادمیر پوتین (Vladimir Putin) در این نبرد، وی نیروهای بیشتری را فراخوانده و بار دیگر تهدیدات هسته‎‌ای را به میان آورده است.

بسیاری از کارشناسان غربی، این ادعای پوتین را یک ادعای توخالی قلمداد می‌کنند. اما سیاست‌گذاران که افرادی محتاط‌تر هستند، چنین اتفاقی را دور از ذهن نمی‌بینند. همانطور که اخیرا جیک سالیوان (Jake Sullivan)، مشاور امنیت ملی جو بایدن (Joe Biden)، بار دیگر تاکید کرد که «هشدارهای هسته‌ای کرملین موضوعی است که باید بسیار آن‌ را جدی بگیریم.»

احتمال جنگ هسته‌ای همیشه در محاسبات کاخ سفید به چشم می‌خورد و این اتفاق خوبی است؛ چرا که در نظر نگرفتن چنین اتفاقی و حتی محاسبه اشتباه می‌تواند منجر به آرماگدون (یک درگیری دراماتیک و فاجعه‌بار، به ویژه درگیری که احتمالا جهان یا نژاد بشر را نابود کند) شود.

کسانی که اصرار دارند ادعای حملات هسته‌ای پوتین توخالی است، استدلال می‌کنند که نبرد هسته‌ای، اشتباهی آشکار است. یک حمله هسته‌ای تاکتیکی علیه اوکراین، شاید بتواند منطقه مد نظر پوتین را آزاد کند اما احتمال آلوده شدن آن منطقه . حتی خود روسیه نیز بسیار بالاست و می‌تواند منجر به اقدام متقابل ناتو شود؛ به خصوص وقتی منطقه تحت حمله یکی از کشورهای عضو ناتو باشد.

پوتین شخصیت نترسی دارد، ولی در حال حاضر در گوشه رینگ گیر افتاده است. قطعا استفاده از سلاح هسته‌ای اولین انتخاب او نیست؛ اما اگر او خود را به پایان خط و شکست نزدیک ببیند، ممکن است حمله هسته‌ای، آخرین راه جایگزین او برای اجتناب از تحقیر و پذیرش بازنده بودن باشد.

از منظری ناامیدکننده پوتین ممکن است امیدوار باشد که استفاده او از تسلیحات هسته‌ای، چنان شوک عمیقی برای غرب باشد که آنها را مجبور به امتیازدهی و مذاکره کند. این نظریه که استفاده از سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند دشمن را وادار به عقب‌نشینی کند، بخشی از دکترین نظامی روسیه است؛ بدین صورت که آنها بر این باورند که ایجاد تنش، در نهایت منجر به تنش‌‌زدایی خواهد شد. ایالات متحده به پوتین هشدار داده است که استفاده از سلاح‌های هسته‌ای عواقب فاجعه‌باری برای روسیه به دنبال خواهد داشت، اما روسیه نیز این ادعای آمریکایی‌ها را پوچ تلقی می‌کند.چرا دیکتاتور روسیه شکست را نخواهد پذیرفت؟

نکته جالب اینکه حتی آن دسته از سیاست‌گذاران غربی که ادعای پوتین مبنی بر استفاده از سلاح هسته‌ای را بسیار جدی می‌پندارند، بر این عقیده هستند که روسیه نباید اجازه داشته‌ باشد تا از باج‌گیری هسته‌ای برای پایان‌ دادن حمایت غرب از اوکراین استفاده کند. این امر سیاست‌گذاران را در موقعیتی خطرناک قرار داده است که حق اشتباه نداشته باشند، چرا که در صورت ارتکاب یک خطا در موقعیت دشواری قرار می‌گیرند.

به صورت کلی هدف این است که به اندازه کافی از اوکراین حمایت شود تا کیف بتواند نیروهای روسی را بدون وسوسه کرملین برای اقدامات هسته‌ای شکست دهد.

مشکل اصلی این سیاست در این است که از پاسخ دادن به این پرسش ناتوان است: «ما دقیقا انتهای این جنگ را چگونه می‌بینیم؟»

بیشتر صحبت‌ها در غرب به لزوم شکست روسیه اختصاص دارد. اما تنها بخش کوچکی از این مکالمات به تسلیم بی‌قید و شرط روس‌ها مربوط است. در عوض، این جنگ باید بواسطه مذاکره با رژیم پوتین یا جانشین او به صلح بیانجامد.

در حال حاضر اهداف جنگی رئیس جمهور روسیه ولادمیر پوتین، به طور امیدوارکننده‌ای کاهش یافته است. پوتین، با هدف سرنگونی دولت ولادمیر زلنسکی (Volodymyr Zelenskyy) در کیف، جنگ را آغاز کرد اما اکنون هدف را آزادسازی دونباس ( منطقه‌ای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی در شرق اوکراین) تعریف می‌کند.

آمریکا و متحدان غربی آن بر این باورند که روسیه باید بیش از این عقب‌نشینی کند؛ حداقل به پشت خطوطی که حمله را از آنجا آغاز کرد. اما دولت اوکراین معتقد است که روسیه باید از تمامی اراضی اشغالی اوکراین خارج شود. این اراضی شامل بخش‌هایی از دونباس است که روسیه قبل از تهاجم ۲۴ فوریه آن‌ها را اشغال کرده بود و همچنین کریمه (شبه‌جزیزه‌ای در شرق اروپا و در ساحل شمالی دریای سیاه) که در سال ۲۰۱۴ با حمله به این شبه‌جزیره آن را تحت سلطه خود درآورد.

تصور اینکه پوتین، موضع محطاتانه غرب را بپذیرد، بسیار دشوار است، زیرا چنین پذیرشی به این معناست که پوتین هزاران نفر را بدون بدست آوردن هیچ منفعتی قربانی کرده است. با پیشروی نیروهای اوکراینی، کیف نیز رغبتی به رفتن پای میز مذاکره ندارد. تنفر نسبت به روسیه و همچنین موقعیت قهرمانانه‌ای که زلنسکی بدست آورده است، کار را برای دولت‌های غربی بسیار سخت کرده تا کیف را تحت فشار قرار دهند و آن‌ها را راضی به مذاکره زود هنگام کنند.

آیا ممکن است که پوتین تسلیم شود و آهسته صحنه نبرد را ترک کند؟

نمونه‌هایی وجود دارد که قدرت‌های بزرگ بدون استفاده از تسلیحات هسته‌ای، شکست خورده‌اند. خروج آمریکا از ویتنام در سال ۱۹۷۳ و خروج شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۸، نمونه‌هایی است که تا به امروز وجود داشته‌اند. در هر دو مورد ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، به صورت مصالمت‌آمیز، هرچند کوتاه‌مدت شهرهای سایگون (پایتخت ویتنام جنوبی) و کابل (پایتخت افغانستان) را رها کردند. در واقع واشنگتن و مسکو، هیچ‌کدام آن جنگ‌ها را واقعی قلمداد نمی‌کردند.

از آنجایی که جنگ در اوکراین به ضرر روسیه پیش می‌رود، شبحی که روسیه را تحت تأثیر قرار می‌دهد مربوط به سال ۱۹۱۷ است که شکست نظامی منجر به انقلاب شد. اما کودتای بلشویکی، جنگ داخلی و دیکتاتوری استالینیستی متعاقب آن تأکید می‌کند که آشفتگی داخلی در روسیه خطرات خود را به همراه دارد.

در خاتمه

جنگ انگلیس و آرژانتین در سال ۱۹۸۲، می‌تواند مثال خوبی باشد؛ یعنی زمانی که شکست آرژانتینی‌ها در جزایر فالکلند، منجر به بی‌اعتبار شدن رژیم نظامی و از بین‌ رفتن آن و ایجاد دموکراسی شد. اما تفاوت در اینجاست که آرژانتین از رژیم پوتین قوی‌تر نبود و سلاح هسته‌ای نداشت.

به هرجهت، بسیاری در غرب به تکرار این اتفاق که بین آرژانتین و انگلیس افتاد، امیدوار هستند. در این سناریو که با امیدی خوشبینانه همراه است، پوتین شکست می‌خورد و دولتی منعطف‌تر جایگزین آن می‌شود. قطعا چنین رویدادی بسیار مسرت‌بخش است. اما امید به چیزی احتمال آن را بیشتر نمی‌کند و گزینه‌های جایگزین این سناریو اغلب تیره و تار و فاجعه‌بار هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید