پس از نگرانیهای مربوط به کاهش بهرهوری در سال ۲۰۲۲ و اوایل ۲۰۲۳، به نظر میرسد که این روند در حال بهبود است. «خروجی واقعی به ازای هر ساعت کار در بخش غیرکشاورزی»، که مهمترین معیار سنجش بهرهوری نیروی کار محسوب میشود، پس از پنج فصل متوالی کاهش نسبت به سال گذشته، اکنون با سه فصل متوالی رشد قابل توجه، خود را به مسیر عادی یا حتی فراتر از آن رسانده است. این اولین باری بود که از اواخر دهه ۱۹۴۰ (آغاز ثبت اطلاعات توسط دفتر آمار کار ایالات متحده) شاهد چنین کاهشهایی بودیم. تیتر برخی از اخبار در آن زمان اینگونه بود: «آمریکاییها کمکارتر میشوند و این برای اقتصاد خطرناک است.» یا «بهره وری کارگران آمریکایی با سریعترین سرعت در ۷۵ سال گذشته کاهش یافته است و این میتواند منجر به جنگ مدیران عامل علیه دورکاری شود.»
اما به نظر میرسد این نگرانیها برطرف شدهاند. سه فصل متوالی از رشد قوی، بهرهوری را به مسیر عادی بازگردانده و یا حتی فراتر از آن برده است، که البته بستگی به روند مورد بررسی شما در سالهای اخیر دارد. افزایش و کاهش شدید بهرهوری در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، به نظر میرسد یکی دیگر از پدیدههای عجیب و غریب ناشی از همهگیری بوده و اکنون به خاطرهای در گذشته تبدیل شده است.
مهمترین اثر کوتاهمدت تا میانمدت بهبود اخیر بهرهوری این است که افزایش آن، فشارهای تورمی را کاهش میدهد و بنابراین، وقوع فرود نرم اقتصادی را محتملتر میکند؛ احتمالی که در آن تورم بدون ایجاد رکود مهار میشود.
علاوه بر این، اهمیت بلندمدت رشد بهرهوری این است که موجب افزایش سطح معیشت میشود. از اوایل دهه ۱۹۷۰، رشد بهرهوری در ایالات متحده به غیر از جهشی ده ساله که از اواسط دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، کمجان بوده است. حتی با احیای بهرهوری در سال گذشته، نرخ رشد آن در مقایسه با معیارعای قبل از ۱۹۷۰ همچنان پایین به نظر میرسد (نمودار پایین، رشد پنجساله سالانه را نشان میدهد، زیرا نرخ یکساله پرنوسان بوده و نرخ سهساله تحت تأثیر نوسانات همهگیری قرار دارد که در نمودار اول نشان داده شده است).
یکی از مهمترین سوالات پیش روی اقتصاد ایالات متحده (و البته جهان، اما برای سادگی بحث، در اینجا روی آمریکا تمرکز میکنیم) این است که در آینده چه اتفاقی برای رشد بهرهوری میافتد. در واقع، شتاب بیشتر در رشد بهرهوری میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند، از جمله: سهولت بیشتر در پرداخت بدهیهای دولت که در دو دهه گذشته انباشت شده است، سازگاری با افزایش سن جمعیت، تامین مالی انتقال از سوختهای فسیلی و موارد دیگر. با این حال، این مسئله میتواند چالشهایی نیز ایجاد کند، زیرا واضحترین عامل احتمالی افزایش بهرهوری در آینده نزدیک، جایگزینی مشاغل برنامهنویسان، وکلا، حسابداران، هنرمندان، روزنامهنگاران، اقتصاددانان و مشاغل مشابه با هوش مصنوعی است.
دریافت رایگان سیگنال فارکس
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
بهرهوری نیروی کار در سطح کلان، با تقسیم کل تولید ناخالص داخلی (یا سهم آن که مثلا توسط بخش غیرکشاورزی ایجاد میگردد) بر تعداد ساعات کار محاسبه میشود. اقتصاددانان همچنین چیزی به نام بهرهوری کل عوامل یا چندعاملی را تخمین میزنند که شامل ورودیهای دیگری مانند ساختمانها، تجهیزات، انرژی و نرمافزار است. عموما، رشد باقیمانده به عنوان نتیجه پیشرفت فناوری تفسیر میشود.
قبل از انقلاب صنعتی که در اواخر دهه ۱۷۰۰ در بریتانیا آغاز شد، چنین پیشرفتی بسیار اندک بود و بهرهوری تقریباً قرن به قرن ثابت میماند. سپس دنیا شاهد جهشی در این زمینه بود. در نمودار زیر، میتوانید ببینید که تولید ناخالص داخلی واقعی به ازای هر نفر در بریتانیا از سال ۱۰۰۰ میلادی تا کنون چگونه تغییر کرده است (این دادهها از دانشگاه خرونینگن هلند به دست آمده است).
ماشین بخار محرک اولیه افزایش بهرهوری بود، اما همانطور که رابرت جی گوردون، اقتصاددان دانشگاه نورثوسترن، در کتاب حماسی خود در سال ۲۰۱۶ با عنوان «ظهور و سقوط رشد آمریکا» به آن نتیجه رسید، شکوفایی پایدار که از حدود ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰ در ایالات متحده ادامه داشت، عمدتاً به دلیل چهار گروه نوآوری رخ داد. این چهار گروه عبارتند از: (۱) برقرسانی، (۲) موتور احتراق داخلی، (۳) مخابرات و رسانههای جمعی، و (۴) بهداشت و بهبود خدمات پزشکی. گوردون در کتاب خود نوشت: «انقلاب اقتصادی ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰ در تاریخ بشر منحصر به فرد بود و غیرقابل تکرار است، زیرا بسیاری از دستاوردهای آن تنها یک بار قابل دستیابی بودند.»
از آن زمان، پیشرفتهای فناوری بزرگی در ارتباط با محاسبات و اینترنت رخ داده است که به طور گسترده به شتاب بهرهوری دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ نسبت داده میشود، اما این پیشرفتها به اندازه چهار اختراع بزرگ گوردون، زندگی روزمره را متحول نکردهاند و حتی میتوان گفت برخی از جنبههای تغییر، باعث بدتر شدن زندگی شدهاند.
از طرف دیگر، در اوایل انقلاب صنعتی در انگلستان، زندگی برای اکثر کارگران قطعا بدتر شد. رابرت سی. آلن، تاریخنگار اقتصادی دانشگاه نیویورک ابوظبی، این دوره از پسرفت را «وقفه انگلس» نامید، به یاد فردریش انگلس که در کتاب خود با عنوان «وضعیت طبقه کارگر در انگلستان» در سال ۱۸۴۵ به آن اشاره کرد و سه سال بعد با کارل مارکس، مانیفست کمونیست را نوشت.
در مقالهای در سال ۲۰۲۱ توسط اقتصاددانان اریک برینجولفسون از دانشگاه استنفورد، دانیل راک از دانشگاه پنسیلوانیا و چاد سیورسون از دانشگاه شیکاگو، به وقفه انگلس پرداخته شده است. در این مقاله آمده است که «منحنی بهرهوری J» وجود دارد که در آن نوآوریهای تکنولوژیکی که باعث افزایش بهرهوری میشوند، ابتدا باعث کاهش ظاهری در رشد بهرهوری میگردند، زیرا «به حقیقت پیوستن آنها همچنین به سرمایهگذاریهای ناملموس فراوان و بازنگری اساسی در سازماندهی خود تولید نیاز دارد.»
این موضوع به اندازه کافی منطقی به نظر میرسد. سوال این است که تاثیر نهایی چقدر خواهد بود. آیا توقف بهرهوری در دو دهه گذشته راه را برای جهش ۱۰ ساله دیگر یا یک تحول بسیار بزرگتر هموار کرده است؟ جای تعجب نیست که گوردون ناامید است و به نیویورک تایمز میگوید که تردید دارد سودآوری شرکتها حتی به اندازه دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ باشد. در همین حال، سوندَر پیچای، مدیرعامل گوگل و شرکت مادر آن یعنی آلفابت که در زمینه هوش مصنوعی فعالیت میکند، سالهاست که میگوید تأثیر آن «عمیقتر از آتش و برق» خواهد بود.
بین این دو افراط، فضای زیادی برای افزایش رفاه و همچنین پیامدهای دیگری مانند از بین رفتن مشاغل و نابرابری اقتصادی وجود دارد. دارون عجماوغلو و سایمون جانسون، اقتصاددانان مؤسسه فناوری ماساچوست، در کتاب خود در سال ۲۰۲۳ با عنوان «قدرت و پیشرفت: هزار سال مبارزه ما بر سر فناوری و رفاه» نوشتند: «هیچ چیز خودکاری در مورد فناوریهای جدید برای آوردن رفاه گسترده وجود ندارد. اینکه این اتفاق بیفتد یا نه، یک انتخاب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.» با این حال، به نظر میرسد مواجه شدن با این انتخاب ترجیح داده میشود به اینکه حتی فرصتی هم نداشته باشیم.
منبع: بلومبرگ