از انقلاب صنعتی تا هوش مصنوعی: چگونه فناوری بازار کار را تغییر می‌دهد؟

زمان مطالعه: 10 دقیقه

تحولات تکنولوژیک همیشه نقش مهمی در شکل‌دهی به بازار کار داشته‌اند. از اتوماسیون کشاورزی با نیروی بخار گرفته تا ظهور هوش مصنوعی مولد، این فناوری‌ها، بهره‌وری را افزایش داده‌اند، اما در عین حال، بسیاری از مشاغل را نیز از بین برده‌اند. پرسش اصلی این است که آیا این از دست رفتن مشاغل نتیجه‌ای اجتناب‌ناپذیر از پیشرفت فناوری است یا خیر؟ به‌ویژه در صنعت کشاورزی، آیا رشد بهره‌وری به‌طور ذاتی با کاهش فرصت‌های شغلی همراه است؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها، ابتدا باید به دیدگاه‌های تاریخی درباره ارتباط میان جمعیت و منابع بپردازیم.

قانون انگل چیست؟

یکی از معروف‌ترین نظریات در زمینه ارتباط میان جمعیت و منابع، نظریه توماس مالتوس است. او در دوران انقلاب صنعتی، زمانی که جمعیت انگلستان به‌سرعت در حال افزایش بود، به این نتیجه رسید که رشد جمعیت با نرخ بسیار بیشتری نسبت به تولید مواد غذایی صورت می‌گیرد. این نظریه که به “تله مالتوسی” مشهور است، بیان می‌کرد که در نهایت، جمعیت بیش از حد باعث کمبود منابع و بروز بحران‌های اجتماعی می‌شود. این نگرانی‌ها برای مدت‌ها به‌عنوان یک اصل در مباحث اقتصادی و جمعیتی مطرح بود و حتی امروزه نیز همچنان مورد توجه قرار دارد.

ارنست انگل

ارنست انگل

اما دیدگاه مالتوس درباره محدودیت منابع و رشد جمعیت، در طول زمان با چالش‌هایی مواجه شد. یکی از کسانی که به مقابله با این نظریه پرداخت، ارنست انگل بود. انگل، اقتصاددان آلمانی، در سال ۱۸۵۰، زمانی که آلمان با ناآرامی‌های اجتماعی و اعتراضات کارگران به‌دلیل سانسور سیاسی و شرایط اقتصادی ضعیف روبرو بود، به ریاست اداره آمار ساکسونی منصوب شد. او با ارائه نظریه‌ای که امروز به “قانون انگل” معروف است، نشان داد که با افزایش سطح زندگی، سهم هزینه‌های مربوط به غذا کاهش می‌یابد و این مسئله باعث می‌شود که منابع بیشتری به بخش‌های دیگر مانند آموزش و بهداشت اختصاص یابد. این نظریه به‌طور مؤثری با دیدگاه مالتوس مخالفت کرد و نشان داد که افزایش استانداردهای زندگی لزوماً به بحران منجر نمی‌شود، بلکه می‌تواند موجب بهبود کلی شرایط جامعه شود.

پس از بررسی و نقد نظریات مالتوس، انگل به دنبال آن بود تا نشان دهد افزایش سطح زندگی الزاماً به محدودیت‌های اقتصادی و بحران منجر نمی‌شود. او در سال ۱۸۵۷ مقاله‌ای با عنوان “روابط مصرف و تولید در پادشاهی ساکسونی” نوشت که پایه‌گذار “قانون انگل” شد.

این قانون بیان می‌کند که با افزایش درآمد، نسبت هزینه‌های مربوط به غذا در بودجه خانوار کاهش می‌یابد و افراد تمایل دارند بیشتر به نیازهای دیگری همچون آموزش و بهداشت بپردازند.

برای بررسی این موضوع، انگل داده‌هایی از بودجه ۱۹۹ خانواده بلژیکی جمع‌آوری کرد. او دریافت که خانواده‌های مرفه، اگرچه در کل پول بیشتری برای غذا خرج می‌کردند، اما سهم کمتری از درآمد خود را به آن اختصاص می‌دادند. در مقابل، خانواده‌های نیازمند بخش بیشتری از درآمد خود را صرف غذا می‌کردند. این یافته نشان می‌دهد که با افزایش درآمد، اهمیت نسبی هزینه‌های مربوط به غذا کاهش می‌یابد و مردم تمایل دارند منابع خود را به سایر نیازها اختصاص دهند.

این نتایج نشان داد که برخلاف پیش‌بینی‌های مالتوس، رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی باعث بحران غذایی نمی‌شود. بلکه، باعث می‌شود منابع به سمت نیازهای دیگر و بهبود کیفیت زندگی حرکت کنند. این یافته پایه‌ای برای درک بهتر رابطه بین رشد اقتصادی و مصرف در جوامع مختلف شد و بر سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و اجتماعی تأثیر عمیقی گذاشت.

در حال حاضر، مفهوم “منحنی انگل” به‌عنوان رابطه بین هزینه‌های مربوط به غذا و کل هزینه‌های خانوار شناخته می‌شود. در نموداری که از وبسایت Our World in Data منتشر شده، این رابطه در کشورهای مختلف به تصویر کشیده شده است. در کشورهای فقیرتر، بیش از نیمی از کل بودجه خانوارها صرف خرید غذا می‌شود، در حالی که این میزان در کشورهای ثروتمند به کمتر از ۱۵ درصد کاهش می‌یابد و در آمریکا تنها ۶.۷ درصد است.

قانون انگل

  • نمودار فوق نشان می‌دهد که کشورهای فقیرتر بخش بیشتری از درآمد خود را برای غذا صرف می‌کنند، در حالی که این سهم در کشورهای ثروتمند کمتر است.
  • کشورهایی که سهم بیشتری از هزینه‌های خود را صرف غذا می‌کنند در سمت چپ و بالای نمودار قرار دارند (مانند میانمار، بنگلادش، و کنیا).
  • کشورهایی که سهم کمتری از درآمد خود را برای غذا صرف می‌کنند، در سمت راست و پایین نمودار قرار دارند (مانند ایالات متحده، استرالیا، و اتریش).

قانون انگل بیان می‌کند که با افزایش سطح زندگی، تله مالتوسی اجتناب‌ناپذیر نیست. به‌عبارت دیگر، تقاضای کلی برای غذا با همان سرعتی که جمعیت افزایش می‌یابد، رشد نمی‌کند. در جوامع ثروتمندتر، بخش کوچکتری از منابع به تولید غذا اختصاص می‌یابد و منابع بیشتری به آموزش، بهداشت و تفریح اختصاص داده می‌شود. این انتقال منابع نشان‌دهنده بهبود کیفیت زندگی و توزیع بهتر منابع است و برخلاف نگرانی‌های مالتوس، رشد اقتصادی را با بحران‌های اجتماعی همراه نمی‌داند.

قانون انگل در صنعت کشاورزی

هرچند افزایش سطح زندگی برای جوامع مفید است، اما برای اشتغال در بخش کشاورزی پیامدهای منفی دارد. با افزایش درآمد و تخصیص بیشتر بودجه به سایر نیازها، سهم کشاورزی در اقتصاد کاهش یافت. این کاهش سهم اقتصادی همراه با رشد سریع بهره‌وری، منجر به نابودی گسترده مشاغل کشاورزی شد.

اشتغال بخش کشاورزی

اما آیا قانون انگل تنها به کشاورزی محدود می‌شود؟ طبق مقاله‌ای از تیمو بوپرت در سال ۲۰۱۴، این قانون به کالاها و خدمات دیگر نیز تعمیم می‌یابد. او با استفاده از داده‌های حساب‌های ملی نشان داد که سهم هزینه‌های مصرفی در کالاها در طول زمان به‌طور مداوم کاهش یافته است. این یافته‌ها نشان می‌دهد که مردم با افزایش درآمد خود، نسبت کمتری از هزینه‌هایشان را به کالاها اختصاص داده و بیشتر به خدمات و نیازهای دیگر می‌پردازند.

افزایش سهم خدمات در مصرف خانوار

سهم کل هزینه‌های خانوار برای کالاها، که اداره تحلیل اقتصادی ایالات متحده (BEA) آن را به‌عنوان “چیزهایی که می‌توان ساخت، پرورش داد یا از زمین استخراج کرد” تعریف می‌کند، از بیش از ۶۰ درصد در سال ۱۹۵۰ به حدود ۳۱ درصد در سال ۲۰۱۹ کاهش یافته است. این نسبت در دوران همه‌گیری کمی افزایش یافت زیرا مردم بیشتر از قبل به خرید آنلاین روی آوردند. به‌طور کلی، این تغییر نشان می‌دهد که خانوارهای آمریکایی درصد بیشتری از درآمد خود را به خدمات اختصاص می‌دهند؛ خدماتی که BEA آن‌ها را به‌عنوان “اقداماتی که افراد برای یکدیگر انجام می‌دهند” تعریف می‌کند.

بوپارت همچنین نشان می‌دهد که قانون انگل به‌طور گسترده‌تری به کالاها نیز قابل تعمیم است. قیمت کالاها نسبت به خدمات کاهش یافته است و خانواده‌های فقیرتر نسبت بیشتری از بودجه خود را صرف کالاها می‌کنند، در حالی که خانواده‌های ثروتمندتر بودجه بیشتری به خدمات اختصاص می‌دهند.

ایالات متحده، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، از کشاورزی به سمت صنعت و سپس از صنعت به سمت خدمات حرکت کرده است. مطالعات هرندورف، روگرسون و والنتینی بر روی رشد درآمد و اشتغال در ده کشور ثروتمند جهان در طول ۲۰۰ سال گذشته، نشان می‌دهد که این الگوی انتقال در همه این کشورها مشابه بوده است. کشورهای فقیر معمولاً با کشاورزی معیشتی شروع می‌کنند، سپس به تولید صنعتی روی می‌آورند و در نهایت به اقتصاد خدمات‌محور تبدیل می‌شوند. این الگو نشان می‌دهد که تغییرات ساختاری در اقتصادها به طور منظم و همسان رخ می‌دهد و پیشرفت از کشاورزی به سمت صنعت و خدمات، مسیری معمول برای رشد اقتصادی کشورهاست.

در این الگو، زمانی که درآمد سرانه افزایش می‌یابد، سهم اشتغال در بخش کشاورزی کاهش یافته و به مرور به بخش‌های تولیدی و خدماتی منتقل می‌شود. این تحول به همراه خود افزایش سطح زندگی و تغییرات عمیق در نحوه توزیع منابع و درآمدها را به همراه دارد.

سهم خدمات سهم صنعتسهم کشاورزی

نمودارهای قبلی نشان می‌دهند که چگونه اشتغال در بخش تولید در آمریکا از حدود ۳۵ درصد کل مشاغل در دهه ۱۹۴۰ به کمتر از ۱۰ درصد در حال حاضر کاهش یافته است. آینده مشاغل تولیدی چگونه خواهد بود؟ اتوماسیون نقش مهمی در افزایش بهره‌وری تولید طی اواسط و اواخر قرن بیستم ایفا کرد، مشابه آنچه در کشاورزی رخ داد. با این حال، پژوهش‌های دارون عجم‌اوغلو و پاسکوال رستروپو نشان می‌دهد که با ورود هر ربات صنعتی جدید به صنعت تولید، بیش از سه شغل انسانی از بین می‌رود.

این مسئله نشان‌دهنده چالش بزرگی برای حفظ مشاغل تولیدی سنتی در برابر روند رو به رشد اتوماسیون است.

با وجود این که هر دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری ممکن است وعده بازگرداندن شغل‌های تولیدی را بدهند، واقعیت این است که احتمالاً این شغل‌ها به سطح قبلی خود بازنخواهند گشت. مشاغل تولیدی همچنان وجود خواهند داشت، اما به دو دسته تقسیم می‌شوند: مشاغل با مهارت‌های بالا که نیازمند دانش تخصصی هستند و مشاغل ساده‌تر که به “کارهای نهایی” معروفند، مشابه آنچه در کشاورزی رخ داد.

با این حال، این کاهش مشاغل در صنعت تولید به معنای از بین رفتن فرصت‌های شغلی نیست! همزمان با کاهش اشتغال در بخش تولید، مشاغل در بخش خدمات مانند آموزش، بهداشت، مشاوره حقوقی و مالی، و صنعت گردش‌گری و رستوران‌ها با رشد چشمگیری مواجه شده‌اند. این تغییر، نشان‌دهنده یک تحول اساسی در ساختار اقتصاد است؛ از تمرکز بر تولید کالاها به سمت ارائه خدمات متنوع به مردم. به عبارت دیگر، اقتصاد از تولید محصولات به سمت پاسخ‌گویی به نیازهای خدماتی مردم تغییر مسیر داده است.

آیا هوش مصنوعی می‌تواند بخش خدمات را تحت تأثیر قرار دهد؟

آینده اشتغال و هوش‌مصنوعی

شاید، اما این کار آسان نخواهد بود. در حوزه کشاورزی و تولید، ما تکنولوژی‌هایی اختراع کردیم که «ساختن چیزها» را بهتر و ارزان‌تر از انسان‌ها انجام می‌دهند. اما برای تسلط بر بخش خدمات، هوش مصنوعی باید در «انجام کارها برای دیگران» از نیروی کار انسانی پیشی بگیرد. این چالش بسیار دشوارتر است، زیرا در بسیاری از موارد، مردم به سفارشی‌سازی و تنوع نیاز دارند و این چیزی است که فناوری هوش مصنوعی به راحتی نمی‌تواند آن را ارائه دهد.

برای درک بهتر این موضوع، دوباره به تولید غذا فکر کنیم. در کشاورزی معیشتی، هدف تبدیل منابع طبیعی به مواد غذایی قابل استفاده است. در این سیستم، مصرف‌کننده همان تولیدکننده است و تنها به اندازه‌ای غذا مصرف می‌کند که برای بقا نیاز دارد. این وضعیت بسیار ساده است، اما با گذار به اقتصادهای پیچیده‌تر و صنعتی‌تر، نیازها و خواسته‌های مصرف‌کنندگان تغییر کرده و سفارشی‌سازی و تنوع بیشتری را طلب می‌کنند، و این‌جاست که چالش اصلی برای هوش مصنوعی نمایان می‌شود.

حال فرض کنید که می‌خواهید از طریق تولید مواد غذایی کسب درآمد کنید. برای این کار باید محصولات خود را به دیگران بفروشید، که این امر نیازمند بسته‌بندی، فرآوری و توزیع است. در برخی موارد، ممکن است بخواهید مواد اولیه را با هم ترکیب کنید تا محصولات جدیدی تولید کنید که قابل عرضه در فروشگاه‌های مواد غذایی باشند. تولید صنعتی مواد غذایی یعنی تبدیل مواد خام کشاورزی به محصولاتی که بتوان آن‌ها را در فروشگاه‌ها و بازارها به فروش رساند. افزایش بهره‌وری در تولید مواد غذایی به معنای رساندن غذا به دست مردم با هزینه کمتر است.

اکثر مواد غذایی به‌عنوان کالاهای اساسی شناخته می‌شوند. مثلاً آیا می‌دانید نمک خریداری‌شده از کدام برند است؟ یا اینکه سیب‌های یخچال‌تان از کدام باغ می‌آید؟ بیشتر مردم تنها به کیفیت قابل‌قبول و قیمت مناسب اهمیت می‌دهند، نه به تولیدکننده. همین منطق برای بسیاری از اقلام خانگی دیگر نیز صدق می‌کند.این شرایط باعث می‌شود که با افزایش حجم تولید، هزینه‌های تولید هر واحد کاهش یابد، که نتیجه آن تولید صنعتی بزرگ‌مقیاس، سرمایه‌گذاری‌های کلان و اتوماسیون در صنعت تولید مواد غذایی است.

هدف اصلی صنعت خدمات غذایی این است که مواد غذایی را از قفسه‌های فروشگاه‌ها به سفره مردم منتقل کند. روش‌های متنوعی برای این کار وجود دارد: اگر هوس پیتزا کنید، می‌توانید آرد، قوطی‌های سس و پنیر را از فروشگاه تهیه کنید، یک پیتزای منجمد بخرید، یا آن را برای بیرون‌بر سفارش دهید، و یا حتی در یک رستوران ایتالیایی شیک پیتزای پخته شده در فر هیزمی بخورید. طبق آمار وزارت کشاورزی آمریکا (USDA)، آمریکایی‌ها در سال ۲۰۲۲ حدود یک‌سوم از هزینه‌های غذایی خود را در بخش خدمات غذایی، یعنی خوردن غذا در رستوران‌ها و خرید بیرون‌بر، صرف کرده‌اند.

تنوع چاشنی زندگی

خانواده‌های با درآمد پایین معمولاً کمتر به رستوران می‌روند و در خرید مواد غذایی نیز بیشتر به قیمت حساس هستند؛ به‌عنوان مثال، محصولات بدون برند یا ارزان‌تر را به برندهای معروف ترجیح می‌دهند. حتی زمانی که در بیرون غذا می‌خورند، رستوران‌های زنجیره‌ای را به‌دلیل هزینه کمتر و ثبات کیفیت انتخاب می‌کنند. در مقابل، افراد با درآمد بالا به دنبال تنوع بیشتر هستند. آن‌ها نمی‌خواهند هر شب در یک رستوران ثابت غذا بخورند، بلکه ترجیح می‌دهند رستوران‌های جدید را امتحان کنند یا مثلاً یک فر جدید برای خانه بخرند و در کنار خانواده خود پیتزا درست کنند.

با افزایش سطح درآمد، تمایل ما به تنوع نیز بیشتر می‌شود؛ نه فقط در مورد غذا، بلکه در زمینه‌های مختلف. ما به دنبال خدمات بهداشتی شخصی‌سازی شده، معلمان خصوصی و مربیان ورزشی اختصاصی هستیم. وجه تمایز این مشاغل در این است که نمی‌توان آن‌ها را به‌راحتی کالاسازی کرد. جذابیت این خدمات در شخصی‌سازی و اختصاصی بودن آن‌هاست و محصولات تولید انبوه در بخش خدمات، همیشه بی‌کیفیت و نازل به‌نظر می‌رسند.

وقتی از محصولات اساسی مانند برق، آرد یا دستمال کاغذی استفاده می‌کنیم، اهمیت چندانی برایمان ندارد که چه شرکتی آن‌ها را تولید کرده است، چراکه این کالاها معمولاً تفاوت خاصی با هم ندارند. اما وقتی صحبت از محصولات فرهنگی مثل کتاب یا موسیقی می‌شود، اوضاع متفاوت است. نویسندگانی که بیش از حد مشهور می‌شوند، ممکن است به دلیل توجه به بازار و کاهش اصالت اثر، به اصطلاح “سودجو” تلقی شوند. همچنین، ما نمی‌خواهیم که همه پزشکان در یک مؤسسه کار کنند یا همه افراد در یک دانشگاه تحصیل کنند؛ زیرا تنوع و انتخاب در این موارد بسیار اهمیت دارد.

سؤال اصلی این است که آیا هوش مصنوعی می‌تواند برخی از خدمات را که به شخصی‌سازی و تعامل مستقیم با افراد نیاز ندارند، به شکلی استاندارد و عمومی ارائه دهد؟ به‌عبارت‌دیگر، آیا هوش مصنوعی می‌تواند خدماتی مانند برنامه‌ریزی جلسات، رزرو سفرها یا انجام کارهای تکراری اداری را به شکلی اتوماتیک و قابل دسترس برای همه انجام دهد؟ ممکن است این اتفاق برای برخی خدمات بیفتد و آن‌ها را به نوعی ساده و یکسان تبدیل کند. اما همچنان بسیاری از خدمات که نیاز به تعامل انسانی و شخصی‌سازی دارند، ارزش و جایگاه خود را حفظ خواهند کرد و هوش مصنوعی نمی‌تواند به‌راحتی جایگزین آن‌ها شود.

با وجود پیشرفت‌های فناوری و تأثیر آن بر بسیاری از مشاغل، همچنان بخش‌های خاصی از خدمات که نیاز به تعامل مستقیم با انسان دارند، جایگاه خود را حفظ خواهند کرد. افراد دوست ندارند احساس کنند که خدماتی که دریافت می‌کنند، بدون توجه به نیازها و ویژگی‌های شخصی‌شان به آن‌ها ارائه می‌شود. به همین دلیل است که مشاغلی که بر مبنای ارتباط مستقیم با افراد و ارائه خدمات شخصی‌سازی‌شده هستند، به‌طور چشمگیری رشد کرده‌اند. این مشاغل به این دلیل محبوبیت دارند که ما به‌عنوان انسان، برای تجربه‌ای که با یک فرد واقعی داریم ارزش قائل هستیم و این نوع ارتباط برای ما احساس اهمیت و ارزشمندی به ارمغان می‌آورد.

سخن پایانی

تحولات تکنولوژیک و رشد بهره‌وری، همواره همراه با چالش‌ها و فرصت‌هایی برای بازار کار بوده است. در حالی که افزایش بهره‌وری در کشاورزی و صنعت منجر به کاهش مشاغل سنتی شده، این تغییرات به ایجاد فرصت‌های جدید در بخش‌های دیگر مانند خدمات و مشاغل دانش‌بنیان نیز منجر شده است. در این میان، قانون انگل نشان می‌دهد که با افزایش سطح زندگی، نحوه تخصیص منابع تغییر می‌کند و نیازهای انسانی به سوی خدمات متنوع‌تر و تخصصی‌تر می‌رود.

هوش مصنوعی و فناوری‌های نوظهور، با وجود پتانسیل بالای خود برای ایجاد تغییرات اساسی در بخش خدمات، نمی‌توانند به‌راحتی جایگزین تعامل انسانی و شخصی‌سازی شوند. گرچه این فناوری‌ها می‌توانند برخی از وظایف تکراری را تسهیل کنند، اما مشاغل و خدماتی که به تماس مستقیم و تعامل انسانی نیاز دارند، همچنان جایگاه ویژه‌ای خواهند داشت. در نهایت، جامعه با تلفیق بهره‌وری فناوری و نیازهای انسانی، به دنبال تعادل بین کارایی و کیفیت زندگی است. این مسیر، هرچند پرچالش، اما با فرصت‌های نوین نیز همراه خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید