لیبرال دموکراسی و آینده ای که پیش روی آن است…

زمان مطالعه: 7 دقیقه

 

لیبرال دموکراسی

چندی پیش پیتر تیل، سرمایه‌گذار و فعال سیاسی محافظه‌کار مصاحبه جالبی انجام داد. وی در آن مصاحبه عنوان کرد که آینده باید چیزی ملموس باشد تا مردم آن را بپذیرند و در حال حاضر تنها آینده ملموس تکنوتوتالیتاریسم چینی، اسلام‌گرایی و محیط‌زیست‌گرایی به سبک غرب اروپا است.

اگرچه می‌توان با برخی صحبت‌های تیل موافق نبود، اما ایده اصلی وی قانع کننده است. چشم‌انداز ما باید از آینده ملموس باشد نه مبهم و انتزاعی. ایده کتاب «اقتصاد بتن» نوشته برد دلانگ و استفان کوهن و همینطور جعل آزادی نوشته آرتور هرمان همین نکته است که چگونه معامله جدید آمریکا (New Deal America) با دیدگاه ترقی‌خواهانه خود از رفاه صنعتی و دموکراسی جایگزین قانع کننده‌ای برای آینده‌های ارائه شده توسط فاشیسم و کمونیسم ارائه کرد.

تیل از طرف‌های محافظه‌کار و یا لیبرتارین می‌خواهد دیدگاه خود ر ارائه دهند. به نظر می‌رسد لیبرال دموکراسی امروزه بیشتر از آنچه بر روی ارائه تصویری روشن از آینده خود تمرکز کند، بر روی مخالفت با سایر جایگزین‌ها تمرکز کرده است. با این حال بیایید در مورد دیدگاه‌های جایگزینی که تیل ذکر می‌کند بحث کنیم.

اسلام‌گرایی، محیط‌زیست گرایی و تکنوتوتالیتاریسم چینی

در پی حملات ۱۱ سپتامبر اسلام‌گرایی به عنوان رقیب اصلی لیبرال دموکراسی مطرح شد. در واقع کتاب جهان علیه مک ورلد پنج سال قبل منتشر شده بود و بیش از دو دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران می‌گذشت. چشم‌انداز اسلام رادیکال به عنوان الگویی برای تمام کاستی‌های جهان سرمایه‌داری بود. واکنشی علیه مصرف‌گرایی جنسی، جهانی‌سازی و مادی‌گرایی. سلسله جنگ‌ها در خاورمیانه که پس از ۱۱ سپتامبر توسط آمریکا و ناتو انجام شد و بهار عربی به اسلام‌گرایان فرصت داد تا دیدگاه‌های خود را در پس پرده هرج و مرج فروپاشی رژیم‌های دیکتاتوری سابق اجرا کنند.

اما به نظر می‌رسد اسلام‌گرایی شکست خورده است. اسلام شیعی که توسط رژیم ایران نمایندگی می‌شود، ایرانیان را از دین دور کرده است و منجر به اعتراضات گسترده ضد رژیم شده است. اگرچه سنی‌ها توانستند افغانستان را تسخیر کنند، اما اسلام سنی آنها نیز با ظهور جناح‌های افراطی تحت تاثیر قرار گرفته است. القاعده و داعش که نقطه پایان اسلام‌گرایی قرون وسطایی بودند هرگز نتوانستند حمایت مردمی را به دست آورند.

محیط‌زیست‌گرایی رادیکال نیز نوعی رشد‌زادیی در کنار تنظیم‌گرایی بیش از حد است. اکثر راه‌حل‌هایی که توسط ایدئولوگ‌های طرفدار محیط‌زیست ارائه می‌شود مخالف رشد اقتصادی است. قیمت فن‌آوری‌های لازم برای استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر به سرعت در حال افزایش است. حتی به رغم کمک‌های دولتی مشخص نیست که آیا شرکت‌ها می‌توانند این ریسک عظیم را برای سرمایه‌گذاری بر روی این پروژه‌ها دنبال کنند یا خیر.

در مورد تکنو توتالیتاریسم چینی نیز همه چیز عیان است. چین به طور فعالانه به سمت تمثیل برادر بزرگ حرکت می‌کند و کرونا به آنها این فرصت را داد تا سرعت انتقال را سریع‌تر کنند. هوش مصنوعی و فناوری‌های نوظهور، رسانه‌های اجتماعی، دوربین‌ها و حس‌گرها همگی در خدمت دولت چین بودند تا بر زندگی و رفتار مردم کشورش نظارت کند. آینده‌ای که تکنوتوتالیتاریسم چینی تصویر می‌کند احتمالا آینده‌ای نیست که هیچ آزادی خواهی خواهان آن باشد.

هنگامی که این قدرت توتالیتر با انگیزه چین برای اقتصاد تولید محور ترکیب می‌شود، یک چشم‌انداز منسجم و قانع کننده از آینده ارائه می‌دهد. این آینده‌ای است که همه به سمت آن حرکت می‌کنند. سوار قطارهای سریع السیر می‌شوند، در برج‌های بلند سکونت می‌کنند و آخرین مدل تلفن همراه را خریداری می‌کنند. با این همه تمام اعمال آنها توسط دولت مرکزی هدایت می شود. در این نظام انتخاب‌های فردی با عظمت ملی مبادله می‌شود. در واقع یک چشم‌انداز قرن بیستمی با ابزار قرن بیست و یکمی.

بعید است که مردم جهان از این آینده استقبال کنند. اما این دیدگاه هنوز برای بسیاری از مردم جذاب است. خصوصا هنگامی که شاهد نوسانات در جوامع لیبرال دموکرات هستیم. هنگامی که ایالات متحده نمی‌تواند کرونا را مهار کند، اما چین با ابزار خود می‌تواند، بسیاری از مردم به شک می‌افتند که شاید مسیر اشتباه را طی می‌کنند.

بخش اول

به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که لیبرال دموکراسی نتوانسته است دیدگاه روشنی از آینده ارائه دهد این حقیقت است که جهان دموکراتیک چندپاره شده است. در اواخر دهه ۱۹۳۰ درگیری‌های دهه ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ تا حدود زیادی ساکت شده بود و در این میان روزولت ظهور کرد. وی با اقبال عمومی که داشت توانست مردم را با یکدیگر علیه رکود اقتصادی متحد کند. اکنون نیز ایالات متحده از نابسامانی‌های اجتماعی دهه ۲۰۱۰ خارج شده است اما یک انتخابات مناقشه‌آمیز دیگر در سال ۲۰۲۴ می‌تواند روند بهبود را مختل کند. امروز لیبرال‌ها و محافظه‌کاران ستیز بی‌رحمانه‌ای با یکدیگر دارند. این امر مانع آن می‌شود که طرفین بتوانند به اجماعی بر سر اینده مورد توافق یکدیگر دست پیدا کنند.

در سایر کشورهای دموکراتیک نیز لیبرال‌ها وقت خود را صرف شورش علیه بی‌عدالتی کرده‌اند. اما آنها نیز چشم‌اندازهای متفاوتی از اینده ارائه می‌کنند. افزایش حضور اقلیت‌های نژادی، جنسیتی و… در رسانه‌ها یکی از اصلی‌ترین اهداف لیبرال‌ها در دهه گذشته بوده است. با این حال این اقدامات تنها منجر به شکاف عمیق‌تر شده است.

در زمان نیو دیل، مضامین میهن‌پرستانه منجر به آن شد که مردم علی‌رغم تفاوت‌ نظرهای سیاسی با یکدیگر برای شکست دادن رکود تلاش کنند. اما امروز تلاش لیبرال‌ها برای حضور سیاه‌پوست‌ها و اقلیت‌های نژادی و جنسیتی در رسانه‌ها موجی از نفرت میان سایر آمریکاییان خصوصا محافظه‌کاران بر می‌انگیزد.

اگر لیبرال دموکراسی نتواند دیدگاهی یکپارچه به جهان ارائه کند، با شکست مواجه خواهد شد. موفقیت‌های قرن بیستم اگرچه ناقص اما نشان می‌دهد که لیبرال‌ها توانایی این کار را دارند. دیدگاهی که در آن هرکس از هر نژاد و قومیت و مذهبی آزادانه حق زندگی در یک کشور را داشته باشد.

بخش دوم: شهرهای بهتر، حومه‌های بهتر

دومین دیدگاه ملموسی که لیبرال‌ها آن را ارائه می‌کنند، شهرسازی است. بسیاری از دموکراسی‌های جهان مانند ژاپن، تایوان، هلند و آلمان برخی از زیبا‌ترین شهرها و همچنین حومه‌های شهر جهان را دارند. توکیو، تایپه و سئول به مراتب مکان‌های دیدنی‌تری نسبت به شانگهای، شنژن و چنگدو هستند. در مورد ایالات متحده، الگوی توسعه خودرومحور این کشور اگرچه از نظر محیط‌زیستی ایده‌آل نیست اما دارای عناصری است که مردم آن کشور دوست دارند.

در حال حاضر گروهی از شهرنشین‌های آمریکایی درتلاش هستند تا چشم‌اندازی جدید برای اینکه شهرهای آینده چگونه خواهند بود، ایجاد می‌کنند.

ایده این افراد این نیست که همه دنیا را شبیه منهتن یا آمستردام کنند. بلکه می‌خواهند حومه شهرها اولا قابل سکونت باشد و ثانیا سازگارتر با محیط زیست باشد. به عبارت دیگر، دموکراسی‌های لیبرال می‌توانند شیوه شهرسازی خود را به عنوان طرح‌های توسعه به مردم کشورهای مستبد مانند روسیه و چین عرضه کنند.

بخش سوم: ارتش BTS

یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در آینده تکنوتوتالیتر چینی فدا می‌شود، بیان خود فرد است. در طول جنگ سرد، افراد خواهان خروج از بلوک کمونیستی بودند تا فردیت خود را بازیابند. البته برخی فرار از بلوک شرق را ناشی از تفاوت در استانداردهای زندگی می‌دانستند، اما این بخشی از جواب است. بخش مهمی از جواب باز می‌گردد به خواست انسان برای بروز فردیت خود.

دموکراسی

موسیقی یکی از مهم‌ترین نقاطی است که فرد می‌تواند فردیت خود را بروز دهد. هزاران و حتی میلیون‌ها گروه، سبک و سلیقه موسیقی جای کافی برای بروز احساسات و فردیت افراد را به آنها می‌دهد. پیش از فروپاشی شوروی موسیقی راک اند رول نماد فردیت افراد بود. امروزه اما ما شاهد طیف وسیعی از گروه‌های موسیقیایی هستیم که هرکدام سلیقه خاصی از افراد را هدف می‌گیرند. ژاپن و کره جنوبی دو کشور لیبرال دموکرات هستند که در سال‌های اخیر به ابرقدرت‌های فرهنگی تبدیل شده‌اند. موسیقی محبوب کی‌-پاپ که تقریبا در تمام جهان نوجوانان را به خود جلب می‌کند با گروه بسیار محبوب BTS یک نمونه از تولیدات فرهنگی کشور کره است. همچنین فیلم‌ها و سریال‌های محبوبی که این دو کشور در سال‌های اخیر تولید کرده‌اند منجر به نگرانی دولت چین شده است.

دولت چین در تلاش است تا کلوپ‌های هواداری کی پاپ را ممنوع کرده و بازی‌های ویدیویی ژاپنی را محدود کند. همانطور که در جنگ سرد موسیقی راک اند رول وسیله‌ای برای هجمه فرهنگی علیه شوروی بود، امروزه نیز موسیقی ژاپنی و کره‌ای در کنار سایر محصولات فرهنگی این وظیفه را بر دوش می‌گیرد.

در چین، مردم خصوصا نوجوانان می‌خواهند به فردیت منحصر به فرد خود دست پیدا کنند و عده‌ای این فردیت را در موسیقی‌های غربی می‌یابند. در واقع این ایده که لیبرال دموکراسی می‌تواند تمام فردیت‌ها را در خود جای دهد اما سایر اشکال حکومت چنین توانایی‌ای ندارند، یکی از مهم‌ترین ابزار در اختیار لیبرال دموکراسی است.

ممکن است محافظه‌کاران در خود کشورهای لیبرال چنین فرهنگی را دوست نداشته باشند. ممکن است آنها نیز برخی از وجوه فرهنگی مدرن را منحط بدانند، اما چیزی که در پایان اهمیت دارد این است که آنها این مساله را می‌پذیرند و علیه آن اقدام نمی‌کنند. آنها به فردیت افراد احترام می‌گذارند و این آن دیدگاهی است که می‌تواند لیبرال دموکراسی را رشد دهد.

بخش پایانی

با تمام آنچه گفته شد، لیبرال دموکراسی هنوز ناقص است. لیبرال‌ها برای آنکه بتوانند این آینده را به مردم بفروشند نیاز به دو چشم‌انداز دیگر نیز دارند. اول تصویر بزرگی از آینده اقتصادی است. در دهه ۱۹۴۰ چنین چشم‌اندازی وجود داشت. هرکس یک ماشین داشته باشد، کسب و کار خود را راه‌اندازی کند و مورد احترام کارفرمایش قرار گیرد. اما اکنون ابهامات زیادی در مورد مزایای مادی حضور در یک اقتصاد لیبرالی وجود دارد. آیا سرمایه‌گذاری در این کشورها مانند قدیم و یا به اندازه سایر کشورها منفعت دارد؟ آیا کارگران حقوق عادی و منصفانه‌ای دریافت می‌کنند؟ آیا زندگی پر زرق و برق طبقه متوسط علی‌رغم نگرانی‌های زیست محیطی ادامه خواهد داشت؟ آیا فناوری‌های جدید به جای تهدید آزادی‌های مردم، آنها را توسعه خواهد داد؟

این‌ها پرسش‌هایی است که باید پرسیده شود. امروزه غول‌های صنعت دیجیتال تهدیدی برای آزادی‌های فردی هستند. همچنین کسب و کارهای کوچک به راحتی توسط این غول‌ها خرد می‌شوند. دستمزدها با روند تورم رشد نمی‌کنند و احترام به مشاغل مختلف فراموش شده است.

دومین چشم‌اندازی که باید ارائه شود، چشم‌انداز سیاسی است. آیا انشقاق موجود در جهان دموکراتیک حل خواهد شد؟ یکی از دلایلی که کشورهای استبدادی از جذابیت برخوردار شده‌اند این حقیقت است که آنها می‌توانند آینده‌ای منسجم را به مردم خود ارائه دهند. اما امروزه در جهان دموکراتیک تفاوت میان یک دولت تا دولت دیگر از هر نظر بسیار زیاد است.

از طرفی درگیری‌های فرهنگی میان لیبرال‌ها و محافظه‌کاران خصوصا بر سر مسائلی مانند حق هم‌جنس‌گراها، ممنوعیت سقط جنین و سایر مسائل فرهنگی بسیار زیاد است. بنابراین تا زمانی که این چشم‌انداز به درستی حل نشود، بعید به نظر می‌رسد که لیبرال دموکراسی توانایی ارائه یک چشم‌انداز منسجم از آینده داشته باشد.

منبع: noahpinion

برای پیگیری دقیق وضعیت سنتیمنت بازارهای مالی، اخبار روز و فوری فارکس به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید

بیشتر بخوانید: 

1 دیدگاه در “لیبرال دموکراسی و آینده ای که پیش روی آن است…
  1. آواتار بهزاد بهزاد گفت:

    عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید