بنیتو موسیلینی انسان ظالمی بود اما حداقل در زمان آن قطارها به موقع حرکت میکردند. داستانهایی شبیه به این برای تمام دیکتاتورهای تاریخ نوشته شده است. دیکتاتورهایی که اگرچه در مقابل مردم خود بیرحم، ظالم و بیوجدان بودند، اما از طرفی هنگامی که بحث اقتصاد و ساخت زیرساخت میشود، بسیار موثر عمل کردهاند. حتی دادههای تولید ناخالص داخلی نیز این دیدگاه را تایید میکند. از سال ۲۰۰۲ تا به امروز میانگین رشد اقتصادی گزارش شده در کشورهای دیکتاتوری دو برابر سریعتر از کشورهای دموکرات بوده است.
تکیهگاه تمام حکومتهای دیکتاتوری این است که دیکتاتورها دارای صلاحیت و هدف هستند و میتوانند به صورت موثر به دنبال این اهداف حرکت کنند در حالی که دموکراسی اغلب با هرج و مرج و اظهار نظرهای شخصی مشخص می شود. البته نمیتوان هیچ حکم قطعی در مورد اینکه کدام شکل حکومت مناسبتر است داد. همانطور که چرچیل میگوید، دموکراسی بدترین شیوه حکومت است به استثنای تمام شیوههایی که تا امروز امتحان شده است.
همچنین افرادی مانند پارک چونگ هی، دنگ شیائوپنگ و لی کوان یو، ممکن است این تصور را که دیکتاتور لزوما با عدم توسعه همراه است، مختش کرده باشند. با این حال، داستانهایی هم که در مورد توانایی و صلاحیت دیکتاتورها گفته میشود کاملا صحیح نیست. در واقع، قطارهای موسیلینی اغلب دیر میکردند. تحقیقات نشان میدهد که نظارت اقتصادی در کشورهای دیکتاتوری آنقدرها هم که ادعا میشود موثر نیست و این کشورها اغلب در گزارشهای اقتصادی اغراق میکنند.
لوئیس مارتینز، اقتصاددان حوزه توسعه در مقالهای به بررسی آمار رشد تولید ناخالص داخلی در کشورهای دیکتاتوری پرداخت. وی این دادهها را با دادههای روشنایی چراغهای شب در کشورها مقایسه کرد. میزان مصرف برق و روشنایی شب اغلب به عنوان یک نماینده خوب برای تولید ناخالص داخلی در نظر گرفته میشود. با فرض اینکه کشورهای دموکرات آمار رشد تولید ناخالص داخلی خود را به صورت دقیق گزارش میکنند، وی به مقایسه دادههای گزارش شده میان کشورهای دموکرات و دیکتاتوری پرداخت و مشخص شد کشورهای دیکتاتوری اغلب در گزارشهای تولید ناخالص داخلی خود اغراق میکنند. چنین تفاوتی را نمیتواند بر اساس اینکه مردم در این کشورها درآمد متوسطی دارند یا اینکه اقتصاد آنها بر پایه صنایع مختلفی است، توضیح داد.
این الگوها نشان از یک دستکاری عمده در آمار تولید ناخالص داخلی دارد. آقای مارتینز دریافت که عدم تطابق بین دادههای گزارش شده و تصاویر ماهوارهای روشنایی شب تا زمانی که کشورها آنقدر ثروتمند هستند که میتوانند رشد اقتصادی را هدایت کنند، ظاهر نمیشود. با این حال زمانی که رشد اقتصادی در این کشورها کاهش پیدا میکند، انگیزه برای دستکاری دادهها افزایش مییابد.
تفاوت بین نرخ رشد تولید ناخالص داخلی گزارش شده و برآورد شده در تحقیق اقای مارتینز بسیار زیاد بود. تخمینهای وی نشان میدهد که رشد انباشته تولید ناخالص داخلی در کشورهای «غیر آزاد» بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۱ کمتر از نصف آن چیزی است که گزارش شده است. یعنی ۷۶ درصد نه ۱۴۷ درصد.
توضیح احتمالا ساده است. دیکتاتورها نمیخواهند نشان دهند که رشد اقتصادی آنها سالم نیست. چرا که این امر نشان از ناتوانی یا ضعف آنها در مدیریت اقتصاد دارد. در سال ۲۰۰۷، لی کچیانگ نخست وزیر کنونی چین که در آن زمان دبیر حزب استانی در یکی از استانهای چین بود به یک دیپلمات آمریکایی گفت: ارقام تولید ناخالص داخلی تنها برای پر کردن گزارشات است.
با این همه، دیکتاتورهای امروز مانند موسیلینی تنها به لفاظی بسنده نمیکنند. در واقع تنها دستاورد آنها به موقع رسیدن قطارها نیست. به عنوان مثال پوتین را در نظر بگیرید. پوتین در ۱۵ سال اول حکومتش روسیه را از ورطه هرج و مرج اقتصادی نجات داد. وی اقتصاد روسیه را از یک اقتصاد دولتی، کم بهرهور، با تورم نزدیک به ۱۲۰۰ درصد به یازدهمین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل کرد و تا زمانی که تحریمهای آمریکا شروع نشده بود، این رشد خیره کننده ادامه داشت.
پوتین یک استراتژی توسعه ملی پیاده کرد و توانست دولت روسیه را از یک دولت مبتنی بر نفت رها کند. روسیه پوتین نفت صادر کرد و کالاهای تکنولوژیک وارد کرد. با این حال با شروع تحریمهای غرب و همچنین حمله این کشور به اوکراین، روسیه دیگر قادر به جایگزینی ماشینآلاتی که از دست میدهد، نیست. البته بی کفایتی رژیم پوتین فراتر از وابستگی به واردات و جنگهای نابخردانه است.
بی کفایتی پوتین در بحث نظامی در تضاد کامل با آن چیزی است که از شوروی به خاطر داریم. اتحاد جماهیر شوروی نیز در جنگهایش شکستهایی داشت. در افغانستان، لهستان و شاید بتوان گفت در فنلاند. اما به سختی میتوان انکار کرد که ارتش سرخ نیرویی مخوفتر از آن چیزی بود که امروز پوتین به نمایش میگذارد. اتحاد جماهیر شوروی اگرچه در تولید کارآمد نبود اما خودش ماشین آلات خودش را میساخت. بنابراین حتی سختترین جنگها را میتوانست تا بی نهایت ادامه دهد.
شی جین پینگ برخلاف پوتین کشوری را به دست گرفت که در اوج رشد و کارآمدی خود بود. حتی اگر قبول کنیم که آمار تولید ناخالص داخلی چین قدری اغراق آمیز است، اما چین تحت رهبری دنگ شیائوپنگ و جانشینانش به افسانههای ماندگار رشد اقتصادی در جهان تبدیل شدهاند. تخصص شی اما این بود که این سیستم را به میل خود رام کند. در واقع انتظار میرود پس از جلسه کنگره حزب کمونیست، وی قدرتمندترین رهبر چین پس از مائو شود.
در دوران تصدی وی، رشد اقتصادی چین از آمار دورقمی خود کاهش پیدا کرد و در طول رکود فعلی حتی کمتر نیز شده است. اگرچه برخی سیاستهای شی مانند سیاست صنعتی چین ۲۰۲۵ ممکن است برخی از زنجیرههای تامین استراتژیک را تقویت کند. اما بعید است که بتواند رشد چین را بازگرداند.
اولین اشتباه بزرگ شی، پروژه کمربند و جاده بود. این پروژه بزرگ جهانی که به عنوان راهی برای ارائه کار به پیمانکاران چینی و ایجاد نفوذ ژئوپلیتیک توسط این کشور ایجاد شده بود، در ایجاد زیرساخت مناسب در اکثر مناطق دنیا شکست خورده است. اکنون کشورهای میزبان با افزایش بدهیها و سرمایهگذاریها نمیتوانند به بازده مناسبی برسند و شرکتهای چینی در حال سلب مالکیت دولتها از این پروژهها هستند. موضوعی که مردم محلی را شدیدا عصبانی کرده است.
سرکوب بیدلیل شرکتهای فناوری نیز یکی دیگر از اشتباهات شی است. همچنین تصمیم وی برای سرد کردن بازار املاک و مستغلات منجر به سقوط شرکتهای بزرگی مانند اورگرند شده است و اصرار او بر سیاست کووید صفر، زنجیرههای تامین جهانی را با اختلال مواجه کرده است. در طرف دیگر دیپلماسی تهاجمی وی در سرکوب مخالفان در هنگ کنگ و سین کیانگ منجر به فشار دیپلماتیک بر دولت چین شده است.
دیکتاتورها حتی در جوامع دموکراتیک غربی نیز ظهور میکنند. ترامپ یکی از دیکتاتورهای عصر ماست که در یک کشور دموکراتیک ظهور کرد. وی با وعده بازگرداندن شکوه به ایالات متحده رای آورد اما وی کوچکترین موفقیتی در این امر کسب نکرد. اصلاحات مالیاتی و جنگ تجاری او علیه چین نه تنها به بهبود تولید اقتصادی ایالات متحده کمک نکرد بلکه بسیاری از شرکتها را به خروج از ایالات متحده تشویق کرد.
اگرچه سیستم دموکراتیک ایالات متحده برخلاف روسیه و چین توانست به سرعت ترامپ را خارج کند، اما برخی جمهوریخواهان تلاش دارند تا میراث ایدئولوزیک ترامپ را با چیزی به نام «محافظهکاری ملی» ادامه دهند. یکی از محورهای این برنامه جلوگیری از مهاجرت به ایالات متحده است. در حالی که همه میدانند نبض تپنده ایالات متحده مهاجرت است. مهاجرتی که بزرگترین ذهنها و پرتلاشترین بدنها را به این کشور سرازیر میکند. همچنین با بیاعتبار کردن مجامع علمی این کشور به عنوان خط مقدم مبارزه تکنولوژیک با چین، زیرسختهای این کشور را بیش از پیش تضعیف میکند.
به عبارت دیگر، اقتدارگرایان در آمریکا میخواهند سیاستهای اقتصادی در درجه اول به عنوان ابزاری برای پیگیری جنگهای فرهنگی استفاده شود. اگر آنها واقعا به هدف خود برسند نتیجه بسیار بدتر از وضعیتی خواهد بود که پوتین برای روسیه و شی جین پینگ برای چین رقم زدهاند.
در پایان باید گفت حتی اگر دیکتاتورها و اقتدارگرایان در دورههایی از نظر اقتصادی بسیار خوب عمل کنند، به خاطر ماهیت این حکومتها، این عملکرد خوب تداوم پیدا نخواهد کرد. به نظر میرسد در دهه ۲۰۲۰ شاهد شکست این حکومتها هستیم. در کشورهای مختلف شاهد آن هستیم که حکومتهای اقتدارگرا به جای تمرکز بر ملتسازی در حال درگیری و نزاعهای داخلی یا بین المللی هستند. چرا که ملتسازی بسیار سختتر از له کردم چهره انسانها با چکمه است. همین امر شروعی است بر پایان این حکومتها.
منبع: noahpinion
برای پیگیری دقیق وضعیت سنتیمنت بازارهای مالی، اخبار روز و فوری فارکس به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید
بیشتر بخوانید:
خیلی جالب بود ، اومدم امتیاز ۵ ستاره بدم فکر کردم سمت راستی ۵ ولی سمت راستی رو که زدم یک ستاره ثبت شد ، معمولا همه جا سمت راستی ۵ ، درستش کنید