در طول تاریخ هرفردی که در اروپا زندگی کرده است، در رویای اتحاد تمام اروپا بوده است. ناپلئون، هیتلر، شارلمانی، حتی ژولیوس سزار و بسیاری از فاتحان دیگر تلاش کردند تا با استفاده از زور، این قاره را متحد کنند. حتی میتوان اتحاد جماهیر شوروی را نوعی تلاش برای این اتحاد قلمداد کرد که البته با شکست مواجه شد. اما دو سال پس از فروپاشی شوروی، اتحادیه اروپای شکل گرفت که به نوعی آخرین تلاش برای متحد کردن کل اروپا تا به امروز است.
اتحادیه اروپا از زمان تاسیسش در سال ۱۹۹۳، همواره تلاش کرده است تا تعادل ظریفی را بین کنترل داخلی اتحادیه و استقلال کشورهای عضور حفظ کند تا هم قوانین اتحادیه حفظ شود و هم کشورها اجازه داشته باشند تا فرهنگ خود را حفظ کنند. بیشک اتحادیه اروپا تا به امروز به کشورهای عضو منافع بسیار زیادی رسانده است. با این حال، طی ده سال اخیر تحولات به سمت فروپاشی این اتحادیه حرکت کرده است نه انسجام بیشتر آن. برگزیت اولین تیر به پیکره اتحادیه اروپا بود که منجر به ظهور احزاب راستگرا در اروپا شد. احزابی مانند فراتلی دیتالیا (برادران ایتالیا) به سرپرستی جورجیا ملونی در کنار تظاهرات ملی در فرانسه به سرپرستی مارین لوپن و در کنار آن حمله روسیه به اوکرای قدرت اتحادیه را به شکنندهترین حالت آن از زمان تاسیس رسانده است.
تا به امروز کشور آلمان برای اتحادیه اروپا از خودگذشتگیهای زیادی متحمل شده است. پس از بحران مالی سال ۲۰۱۲، یونان در مرز ورشکستگی بود و تقریبا یورو به پایان عمر خود رسیده بود. اما آلمان توانست با مذاکرات و البته یونان با پذیرش ریاضتهای اقتصادی، واحد پولی یورو را از این گردنه سخت عبور دهند. در سال ۲۰۱۵ و پس از بحران مهاجران، زمانی که بیش از یک میلیون مهاجر از آفریقا و خاورمیانه به سمت کشورها جنوبی اتحادیه اروپا حرکت کدند، باز هم دولت مرکل بود که بیشتری مهاجر را پذیرفت. اگرچه این پذیرش به بهای شکست دولت مرکز توسط احزاب پوپولیست راست افراطی در آلمان در انتخابات ۲۰۱۷ شد. با این حال، ائتلاف بزرگ آلمان که از سه حزب بزرگ آلترناتیو تشکیل میشد، تنها ۱.۵ میلیون رای بیشتر از حزب مرکل در اختیار داشتند. آخرین از خودگذشتگی آلمان در زمان جنگ روسیه و اوکراین بود که کشور آلمان به خاطر تحریمهای غرب علیه روسیه متحمل سنگینترین هزینهها شد چرا که ارتباط آلمان با روسیه به خاطر نزدیکی مرز، بسیار بیشتر از سایر نقاط اروپا بود.
مجموع این عوامل باعث شده است که بسیاری از مردم به این باور برسند که برای اتحادیه اروپا زمان محدودی باقی مانده است تا بتواند قابلیت خود را در یکپارچگی اروپا به اثبات برساند. دلایل اصلی عضویت کشورها در اتحادیه اروپا واضح است. پس از چنگهای ویرانگر قرن بیستم، همکاری سیاسی تنها گزینه برای اجتناب از جنگهای خانمان سوز دوباره بود. همچنین مزایای مرزهای باز برای تجارت آزاد و واردات و صادرات آسانتر کالاها، باعث میشد که ایجاد یک اتحادیه برای کشورهای اروپایی بدیهی به نظر برسد.
اتحاد جماهیر شوروی اولین تلاش برای متحد کردن اروپا بود. احزاب سوسیالیست در اروپا با تکاپوی زیاد تلاش کردند تا با گرفتن قدرت، خود را به اتحادیه بزرگ سوسیالیستی برسانند تا آرمانشهر سوسیالیستی را تحقق ببخشند. آرمانشهری که در آن هیچ مرزی وجود ندارد و همه با هم برابرند. اما تضعیف روزافزون شوروی در کنار خاطرات وحشتناک دوره حکومت استالین، رغبت زیادی به شوروی ایجاد نکرد تا اینکه در نهایت شوروی در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد.
دوره مستر کلاس طلا
مشاهده رایگان دوره آموزشی طلا
قسمت 1 تا 3 دوره مستر کلاس طلا، جامعترین و کاملترین دوره آموزشی طلا را از طریق لینک زیر مشاهده کنید
پس از شروع به کار اتحادیه اروپا، واحد پولی یورو نیز معرفی شد که به کشورها اجازه میداد تا تجارت را سریعتر، رونق دهند و بتوانند بیش از پیش رشد کنند. شرکتهای اروپایی به بازارهای بزرگتری دسترسی داشته باشند و کل اتحادیه رشد کند. همچنین کارگران ماهر میتوانستند از کشوری به کشور دیگر مهاجرت کرده و منفعت خود را بیشینه کنند.
اما همین مساله باعث شده است که کشورهای فقیرتر، کارگران ماهر خود را از دست بدهند. کشورهای ثروتمند مانند هلند، آلمان و فرانسه میتوانند با پرداخت دستمزد بالا (در کنار مزایای بسیار جذاب) کارگرهای ماهر را جذب کنند. بدین ترتیب کارگران ماهر از کشورهایی مانند رومانی که توانایی پرداخت چنین مزایایی ندارند، به سمت کشورهای ثروتمند حرکت میکنند. این عمل اصطلاحا «فرار مغزها» نامیده میشود. بدین ترتیب کشورهای فقیرتر به طور مرتب فقیرتر میشوند چرا که از کمبود نیروی ماهر رنج میبرند. اتحادیه اروپا فرار مغزها را راحت تر کرده است. به همین خاطر بسیاری از کشورهای فقیر به دنبال خروج از این اتحادیه یا حداقل سخت کردن امکان مهاجرت افراد ماهر هستند.
همین مساله در مورد پول یورو نیز صادق است. اگرچه واحد پولی یورو تجارت بین کشورها را بسیار آسان کرده است، اما باعث خروج سرمایه از کشورهای فقیر به سمت کشورهای ثروتمند شده است. کشورهای منطقه یورو به خاطر ساختار اقتصادی متفاوت، تورم متفاوتی دارند و در نتیجه باید نرخ بهره متفاوتی داشته باشند، در حالی که نرخ بهره یورو توسط بانک مرکزی اروپا تعیین شده و برای همه کشورها یکسان است. بدین ترتیب، یورو برای کشورهای ثروتمند بسیار پایین ارزشگذاری شده و به این کشورها مزیت رقابتی حاصل از کاهش ارزش ارز ارائه میدهد در حالی که برای کشورهای فقیر بسیار بالا ارزشگذاری شده که واردات را در این کشورها تشویق میکند.
همچنین مقررات یکپارچهای که اتحادیه اروپا برای مسائلی مانند محیط زیست برقرار میکند، باعث شورش کشاورزان در سراسر اتحادیه اروپا شده است. مقررات محیط زیستی یکپارچه در کشورهایی که از نظر زیرساختی تفاوتهای آشکاری با یکدیگر دارند، باعث میشود که برای برخی از کشورهای هزینههای انرژی، حمل و نقل و سایر هزینهها افزایش بسیار زیادی داشته باشد در نتیجه مزیت رقابتی محصولات آنها از بین برود.
مشکل مرزهای باز، در مساله مهاجران نیز خود را نشان میدهد. هنگامی که یک کشور مانند آلمان مهاجران را بپذیرد، مجبور است به مهاجران (یا حداقل بخشی از آنها) ویزای شنگن ارائه دهد. مهاجران با استفاده از این ویزا میتوانند در سرتاسر اروپا مهاجرت کنند. یکی از دلایل موفقیت برگزیت این استدلال بود که مهاجران ورودی به اتحادیه اروپا به اقتصاد محلی و کیفیت زندگی آسیب میزنند، شغل بریتانیاییها را از آنها میدزدند و فرزندانشان در مدارسی تحصیل میکنند که حق بریتانیاییها است. با همین استدلال، ویکتور اوربان، رئیس جمهور مجارستان که بیشترین درخواست پناهندگی را در بحران سال ۲۰۱۵ داشت، ۲۸ میلییون دلار صرف یک کمپین بیگانههراس کرد تا جلوی ورود مهاجران به کشورش را بگیرد.
دریافت رایگان سیگنال فارکس
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
آیا فروپاشی آینده محتوم اتحادیه اروپا است؟
آینده اتحادیه اروپا قطعا امن نیست اما فروپاشی آن نیز بدیهی نیست. چهار دلیل اصلی که بیان شد، یعنی ثبات و همکاری، یکپارچگی اقتصادی، تجارت آزاد و مرزهای باز اگرچه تهدیداتی ایجاد کرده است اما منافع آن هنوز بسیار زیاد است. همچنین ۲۷ کشور اروپا در کنار یکدیگر قطعا اثرگذاری سیاسی و اقتصادی بیشتری دارند تا هرکدام از آنها به تنهایی. قدرت چانهزنی اتحادیه اروپا در برابر قدرتهای بزرگ نظیر چین و آمریکا بسیار بالا است که به آنها اجازه داده است تا بتوانند تعادل سیاسی در منطقه را به خوبی حفظ کنند. همچنین در مورد کارگزان نیز اگرچه یک عدم توازن آشکار وجود دارد اما نمیتوان منکر این حقیقت شد که مصرف کنندگان و کارگران اتحادیه اروپا از نظر اقتصادی پیشرفت خوبی را تجربه کردهاند.
اما بازگردیم به سوال اصلی در مورد احتمال فروپاشی اتحادیه اروپا. بزرگترین تهدید برای این مساله حضور چشمگیر احزاب راست افراطی در کشورهای عضو است که در جریان جنگ اوکراین تشدید شده است. چرا که این جنگ نشان داد این اتحادیه تا چه میزان به کشورهای دیگر وابسته است. همچنین تاثیرات کرونا و انقلاب «کار در خانه» باعث شد که دیگر توانایی حرکت کارگران داخل اتحادیه یک مطلوبیت بزرگ نباشد.
بسیاری از افراد، موفقیت بریتانیا در خروج از اتحادیه اروپا را به عنوان دلیلی برای خروج سایر کشورها از این اتحادیه میدانند. اما انزوای جغرافیایی بریتانیا در کنار همکاری آن با کشورهای مشترک المنافع مانند استرالیا، نیوزلند، کانادا و ایالات متحده، به این کشور اجازه داد تا خروج از اتحادیه را با درد کمتری پشت سر بگذارد. اما کشورهای دیگر چنین امکانی ندارند. به عنوان مثال، کشوری مانند هلند که بیش از ۶۰ درصد تجارت خود را با اعضای اتحادیه اروپا انجام میدهد، توانایی چنین کاری را ندارد.
بنابراین اگرچه اتحادیه اروپا وضعیت مناسبی ندارد و با مشکلات بسیار زیادی روبرو است، اما اکثر کشورهای عضو میدانند که حضور آنها در اتحادیه با تمام مشکلات آن همچنان بهتر از خروج آنها از اتحادیه است. اگرچه شاید در بحرانهای بعدی کشورهای بیشتر و بیشتری به خروج از اتحادیه فکر کنند و به ملیگرایان افراطی رای بدهند.
چه میشود اگر اتحادیه اروپا سقوط کند؟
مهمترین اتفاقی که در صورت سقوط اتحادیه اروپا رخ میدهد، پایان توافقنامه شینگن است. این توافقنامه که در سال ۱۹۸۵ شروع به کار کرد، در حال حاضر اجازه تجارت و تردد آزادانه افراد، کالاها، خدمات و سرمایه را در منطقه یورو میدهد. البته همه اعضای اتحادیه اروپا عضو شینگن نیستند و البته شینگن ارتباطی به اتحادیه اروپا ندارد و پیش از آن وجود داشته است. اما فروپاشی اتحادیه اروپا و منطقه یورو میتواند تاثیر مخربی بر توافقنامه شینگن داشته باشد.
دلیل مهمی که برای فروپاشی منطقه شینگن وجود دارد این است که یکی از مهمترین مشکلات اتحادیه اروپا بحث مهاجران است. اگر قرار باشد اتحادیه اروپا از بین برود اما همچنان مهاجران توانایی جابجایی در داخل منطقه شینگن را داشته باشند، خروج کشورها از اتحادیه اروپا موضوعیت ندارد.
فروپاشی منطقه شینگن و اتحادیه اروپا منجر به افزایش هزینه دولتها خواهد شد چرا که دولتها باید کنترلهای مرزی را تشدید کنند و پستهای بازرسی را در تمام مرزهای خود اجرا کنند که هزینه بسیار بالایی میطلبد. همچنین این امر منجر به افزایش هزینههای حمل و نقل و افت صنعت توریسم در سرتاسر منطقه یورو خواهد شد.
همچنین از آنجایی که سهمیهها و تعرفههای وارداتی توسط کشورهای مختلف اجرا خواهد شد، رشد در تجارت بین الملل و اقتصاد کشورها کاهش خواهد یافت. قدرت چانهزنی کشورها خصوصا در برابر چین و ایالات متحده به طرز محسوسی کاهش مییابد و کشورهای عضو به کشورهایی کمتر موثر و منزوی تبدیل خواهند شد. این مساله تجارت بین الملل را با مشکل بیشتری مواجه میکند.
کشورها به ارزهای ملی رو خواهند آورد و دورهای از کاهش ارزش و تورم بالا در کشورهای عضور آغاز خواهد شد. همانطور که گفته شد، ارز یورو برای بسیاری از کشورهای فقیر مانند یونان، پرتغال و ایرلند در منطقه یورو بیش از حد ارزشگذاری شده است. بنابراین این کشورها برای آنکه بتوانند به تعادل برسند باید ارزش ارز را کاهش داده و تورم بالایی را تجربه کنند. این کار با تعدیل گسترده در قیمتها و دستمزدها انجام خواهد شد که منجر به بیثباتی سیاسی گسترده و حتی فروپاشی سیاسی خواهد شد.
همچنین بدهیهای یورویی بلاموضوع خواهند بود و کشورهایی که به اتحادیه اروپا وام دادهاند (به عنوان مثال اوراق قرضه یورویی خریده اند) یا کشورهایی که از این اتحادیه وام گرفتهاند در یک پیچیدگی حقوقی گسترده گرفتار خواهند شد.
ممکن است تجربهای مانند فروپاشی امپراتوری اتریش مجارستان نیز تکرار شود. پس از جنگ جهانی دوم، کشورهایی که از امپراتوری اتریش مجارستان مستقل شدند، همچنان کرون اتریش مجارستان را حفظ کردند، اما برخی از این کشورها (به خصوص اتریش) با اقدامات غیرمسئولانه و چاپ بیرویه پول برای پرداخت بدهیهای جنگ منجر به تورم شدید شدند که به کشورهای دیگر نظیر اسلوونی و مجارستان نیز سرایت کرد. در نهایت در سال ۱۹۳۰ کشورها مجبور به چاپ ارز خود شدند. اگر کشورها بخواهند یورو را حفظ کنند اما ارزش آن را خود کشورها تعیین کنند، یا قابلیت چاپ یورو در اختیار داشته باشند به احتمال زیاد تجربه فروپاشی اتریش مجارستان تکرار خواهد شد.
یکی از اقداماتی که اخیرا برای جلوگیری از فروپاشی اتحادیه اروپا توصیه شده است، اجازه به کشورها برای داشتن ارز محلی است در حالی که تجارت بین المللی همچنان با یورو انجام میشود. بدین ترتیب کشورها میتوانند نرخ ارز و نرخ بهره را با توجه به شرایط خاص کشور خود تنظیم کنند در حالی که از مزیتهای در اختیار داشتن یک ارز بین المللی قدرتمند نیز بهرهمند میشوند. با این حال، چنین اقدامی میتواند در بلند مدت ریسکهای تراز پرداخت و همینطور اقدامات ضد بازاری و حمایتگرایانه را افزایش دهد به طوری که کشورها انگیزه داشته باشند با استفاده از نوسانات نرخ ارز مزیتهای غیرمنصفانه کسب کنند.
وضعیت امروز در اتحادیه اروپا به چه صورت است؟
کشورهای اتحادیه اروپا پس از کرونا وضعیت خوبی را پشت سر نمیگذارند. همچنین حمله روسیه به اوکراین آنها را بیش از پیش با مشکل مواجه کرده است. در آلمان با وجود آنکه این کشور بیشترین منفعت را از اتحادیه اروپا برده است، اما رشد اقتصادی بسیار پایین است. طی چند سال پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، این کشور سریعتر از بزرگترین اقتصادهای اتحادیه اروپا رشد کرده است.
در لهستان، دونالد تاسک، رئیس جمهور این کشور به صورت تهاجمی در حال تغییر ساختارهای سیاسی به نفع خودش است. در اسپانیا، نخست وزیر این کشور یک معامله شکننده با جدایی طلبان کاتالونیایی انجام داده است اما هر لحظه ممکن است این معامله دچار مشکل شود. در هلند جنش راست پوپولیستی به رهبری گیرت ویلدرز، در اتفاقی بسیار غافلگیر کننده توانست در اواخر سال ۲۰۲۳ انتخابات سراسری را پیروز شود. این خبر شوکی گسترده به کشورهای اروپا وارد کرد و بسیاری بر این باور هستند که بالاخره زمان آن فرارسیده است که در مورد فروپاشی اتحادیه اروپا صحبت شود.
اگر کشوری مانند ایتالیا به سمت سیاستهای دست راستی حرکت کند و فردی مانند ملونی از به نخست وزیری انتخاب شود، تعجب گستردهای را برانگیخته نمیکند، از طرفی اتحادیه اروپا میتواند با کمی انعطاف حتی ملونی را که یک دست راستی افراطی است، به کارگزار سیاستهای خود تبدیل کند.
اما هنگامی که در کشوری مانند هلند، فرانسه و آلمان که از نظر تاریخی برنده اتحادیه اروپا هستند، احزاب دست راستی سر کار میآیند، نگرانی بیشتر میشود. فراموش نکنیم در انتخابات پیشین در فرانسه اگرچه مکرون پیروز شد، اما مارین لوپن نیز نتیجه خوبی گرفت و حزب ماکرون را در پارلمان از اکثریت ساقط کرد. همچنین در آلمان سوسیال دموکراتها به رهبری اولاف شولتز پس از حزب دست راستی AfD قرار دارد که یک حزب شدیدا پوپولیستی است. این حزب در آخرین نظرسنجیها آرای ملی خود را به ۲۱ درصد افزایش داده است.
در هلند، حزب آزادی مردم به رهبری ویلدزر ۶۰ ساله، توانست ۳۷ کرسی از ۱۵۰ کرسی مجلس سفلی هلند را در اختیار بگیرد و تقریبا یک چهارم آرای مردمی را کسب کرد. در حال حاضر ویلدزر رهبر بزرگترین حزب سیاسی هلند است. اگرچه سوگیریهای افراطی ویلدزر علیه مسلمانان، مهاجران و حتی اتحادیه اروپا باعث شده است که او نتواند با سایر احزاب موتلف شود، اما پیروزی او در انتخابات زنگ هشدار مهمی است.
باز گردیم به تجربه فروپاشی اتریش مجارستان. همانطور که گفته شد، پس از جنگ جهانی اول، اتریش مجارستان و امپراتوری بزرگ هابسبورک دچار فروپاشی شد. بسیاری از کشورها به سمت احزاب محافظهکار حرکت کردند و از دل این حرکت جنبشهای ناسیونالیستی قدرتمندی در اسپانیا، آلمان، ایتالیا، فرانسه، روسیه و بریتانیا شکل گرفت.
نتیجه این ملیگرایی افراطی چیزی نبود جز جنگ جهانی دوم که منجر به نابود زیرساختهای اقتصادی کل اروپا شد. امروز نیز به نظر میرسد در حال تکرار همان تجربه هستیم. کشورها در نتیجه مشکلات اقتصادی، تورم، جنگ و ناامیدی گسترده سیاسی-اقتصادی به دولتهای ملی و محافظهکار روی آوردهاند. در این فضا رشد پوپولیسم تقویت میشود.
همچنین وجود روسیه به عنوان یک غول ترسناک در همسایگی اروپا، به پوپولیستها این اجازه را میدهد تا با ترساندن آنها از «سایه جنگ» مردم را آماده کنند تا جنگ گسترش یابد. سوالی که امروز مطرح است، این است که آیا اتحادیه اروپا از این آزمون نیز سربلند بیرون میآید، یا باید منتظر فروپاشی آن باشیم؟