در سال ۱۹۸۹ جک شواگر (Jack Schwager) کتابی با عنوان جادوگران بازار (Market Wizards) منتشر کرد. این کتاب شامل چندین مصاحبه با معامله گران موفق دنیا بود. تمامی این معامله گران یک نقطه اشتراک داشتند: سالها زمان برده تا بتوانند تبدیل به معامله گر موفق و سودآور شوند. همگی آنها اظهار داشتند که در اوایل دوران کاری خود سرمایه زیادی از دست دادند. از نظر سبکهای معاملاتی هر معامله گر رویکرد مخصوص به خود را طراحی کرده بود. توجه برخی از این معامله گران معطوف به تحلیل فاندامنتال (Fundamental) بوده اما اکثر آنها تمرکز خود را بر روی تحلیل تکنیکال (Technical) گذاشته بودند.
کتاب شواگر مهر تاییدی است بر این موضوع که اغلب معامله گران و سرمایه گذاران تحلیل تکنیکال را به تحلیل فاندامنتال ترجیح میدهند. اگر بهترین معامله گران دنیا از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند پس میتوان نتیجه گرفت که این روش سودآورتر از تحلیل فاندامنتال است. اما تفاوت این دو نوع تحلیل چیست؟ و سوال مهمتر این که چرا بهترین معامله گران دنیا ار تحلیل تکنیکال استفاده میکنند؟
تحلیل فاندامنتال در مقابل تکنیکال
از تحلیل فاندامنتال (بنیادی) بیشتر در بازار سهام (Stock Market) و مخصوصا هنگامی که معامله گران در یک سهم خاص سرمایهگذاری میکنند، استفاده میشود. این تحلیل بر عواملی مانند نسبت قیمت به درآمد (P/E)، سود هر سهم (EPS)، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (Debt to Equity Ratio) و بازده سود تقسیمی متمرکز است.
هدف اصلی تحلیل فاندامنتال محاسبهی ارزش ذاتی (Intrinsic value) هر سهام است. یعنی در این تحلیل ما فراتر از قیمت را در نظر میگیریم و به دنبال تعیین ارزش واقعی هر سهم هستیم. به عنوان مثال سهامی که کمتر از ارزش واقعی خود معامله میشود برای سرمایهگذار جذابیت بیشتری برای خرید دارد.
دوره مستر کلاس طلا
جامعترین دوره آموزشی طلا
این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سالها تجربه در حوزه معاملهگری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعهای از معاملهگران حرفهای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معاملهگر بهرهمند خواهید شد.
البته از تحلیل بنیادی در دیگر داراییها نظیر کامودیتیها (Commodities)، اوراق قرضه (Bond) و سرمایه گذاریهای جایگزین (Alternative Investments) و با همان هدف (یعنی تعیین ارزش ذاتی دارایی پایه) استفاده میشود. زمانی که دارایی کمتر از ارزش ذاتی خود معامله میشود سرمایهگذاران تمایل به خرید آن دارند چرا که اعتقاد دارند آن دارایی کمتر از ارزش واقعی قیمت گذاری شده است.
در طرف دیگر، تحلیل تکنیکال از روشی کاملا متفاوت استفاده میکند. این تحلیل بیشتر رویکردی معاملاتی است که برای ارزیابی فرصتها و جریانهای سرمایه گذاری از تحلیل روندها (Trend) و آمار استفاده میکند. این روندهای آماری از انواع مختلف فعالیتهای معاملاتی به ویژه حجم معاملات (Volume) و حرکت قیمت گرفته شدهاند.
ارزش ذاتی در تحلیل تکنیکال چندان مهم نیست. تحلیل تکنیکال بر الگوها و حرکات قیمتی که توسط ابزارهای نموداری تشخیص داده میشوند با هدف ارزیابی قدرت و یا ضعف دارایی مورد نظر تمرکز دارد.
اگرچه میتوان از تحلیل تکنیکال برای بررسی هر گروه دارایی استفاده کرد اما این روش بیشترین کاربرد را در میان معاملهگران ارز (Currency Traders) و کامودیتیها دارد. چرا؟ تحقیقات تاریخی نشان میدهد ارزها و کامودیتیها زمانی که معامله گران از ابزارهای دنبالهرو روند که بیشتر در تحلیل تکنیکال موجود است استفاده میکنند نتایج بهتری دارند.
چرا بیشتر معاملهگران تحلیل تکنیکال را ترجیح میدهند؟
بر اساس نظر سنجیهای انجام شده توسط بروکرها (Broker) و گروههای مختلف تحقیقاتی، تقریبا ۷۰ درصد معاملهگران به جای تحلیل بنیادی از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. این درصد در بین معاملهگران حرفهای از این هم بیشتر است. کتاب شواگر نمونهی بسیار خوبی است. در میان تمام معاملهگرانی که وی با آنها مصاحبه کرده کمتر از ۲۰ درصد از آنها از تحلیل فاندامنتال استفاده میکردند.
دلیل اصلی که معامله گران به تحلیل تکنیکال رو میآورند این است که گردآوری دادههای بنیادی بسیار دشوار است. زمانی که دادههای فاندامنتال برای عموم منتشر میشود منسوخ شده محسوب میشوند و به کار نمیآیند. به عبارت دیگر این اطلاعات از قبل در قیمت کامودیتی یا سهام تاثیر خود را گذاشته است.
مثال خوبی برای دادههای فاندامنتال گزارشهای مختلف اقتصادی دولتی است که به طور منظم منتشر میشوند. این گزارشات شامل اطلاعاتی نظیر نرخ بیکاری (Unemployment Rate)، نرخ تورم (Inflation Rate)، نرخ رشد اقتصادی و تعداد کالاها و خدمات فروخته شده (صادرات) به کشورهای دیگر میشود.
این گزارشات در تعیین سلامت اقتصادی هر کشور بسیار مفید هستند. مهمتر از همه این داده ها پتانسیل تغییر چشمگیر قیمت سهام و کامودیتیها را دارند. بدون شک زمانی که این گزارشات برای عموم منتشر میشوند، توجه تمام معامله گران را به خود جلب میکنند.
اگرچه این داههای فاندامنتالی برای معاملهگران و سرمایهگذاران حائز اهمیت هستند اما به ادعای بیشتر آنها این گزارشات اقتصادی از نقطه نظر بهبود عملکرد معاملاتی چندان مفید نیستند. به دلیل اینکه این گزارشات اغلب بر اساس دادههای دو تا سه هفتهای تهیه میشوند. در نتیجه انتشار این اطلاعات منجر به کشف قیمت جدیدی در آن بازار نمیشود.
علاوه بر گزارشات اقتصادی دولت، دادههای فاندامنتال دیگری نیز منتشر میشود. این موارد شامل گزارش محصولات، دام، انرژی و گزارشات درآمد شرکتها میشود. همهی این اطلاعات در حوزهی تحلیل بنیادی جای میگیرند.
معاملهگران موفق: جیم راجرز
بدون شک جیم راجرز (Jim Rogers) یکی از موفقترین معاملهگران حوزهی کامودیتیها در تمامی ادوار محسوب میشود. وی در طول دههی ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی با فعالیت در حوزهی کامودیتیها ثروت هنگفتی کسب کرد. در کتاب شواگر با عنوان “جادوگران بازار” نیز از او یاد شده است.
خصوصیتی که راجرز را از اکثر معاملهگران معرفی شده در کتاب شوآگر متمایز میسازد این است که او صرفا از دادههای فاندامنتال در معاملات استفاده میکرد. او تمامی تصمیمات معاملاتی خود را بر اساس تحلیل فاندامنتال اتخاذ میکرد و اعتقادی به تحلیل تکنیکال نداشت. او بر این باور بود که تحلیل تکنیکال در تعیین جهت قیمت داراییها کاربردی ندارد. راجرز نمونهی بارزی از این مسئله است که برای معامله سهام، کامودیتیها و رمز ارزها بیش از یک راه وجود دارد. اکثریت معاملهگران از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. به طور حتم این روش در میان معاملهگران طرفدار بیشتری دارد.
چرا اکثر معاملهگران تحلیل تکنیکال را ترجیح میدهند؟ به این دلیل که فراهم کردن اندیکاتورهای تکنیکال واقعی در مقایسه با دادههای فاندامنتال به مراتب راحتتر هستند.
علاوه بر این اکثر معامله گران بر این باورند که دادههای بنیادی به نوعی قبلا در قیمت دادههای تکنیکال منعکس شدهاند. برای مثال نمودارهای قیمت به عنوان تحلیل تکنیکال محسوب میشوند. اکثریت معاملهگران در این نکته که دادههای بنیادی در نمودارهای قیمت قابل رصد هستند با یکدیگر هم عقیدهاند. در نتیجه از نظر آنها تحلیل تکنیکال بر بنیادی ارجحیت دارد.
صبر و انضباط به عنوان مهمترین عامل
تحلیل تکنیکال و بنیادی هر دو به نوبهی خود به معاملهگران برای موفقیت در بازار سهام، کامودیتیها و رمز ارزها کمک شایانی کردهاند. با این وجود تا زمانی که معاملهگران در مسیر کاری خود صبر و انضباط یپیشه نکنند این ابزارها کمک چندانی به آنها نمیکند.
کلید اصلی موفقیت این است که به خود بیاموزید چگونه از قدرت صبر و انضباط استفاده کنید. در استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال و بنیادی اگر انضباط در معاملهگری را فرا گرفته باشید عملکرد شما را به طرز قابل توجهی بهبود مییابد.
ممنون از اطلاعات بسیار مفید
سلام . از سایت خوب شما به خاطر مطالب متنوعی که قرار میدهید متشکرم . در طول دوران زندگی ، فرد تجارب و ادراکات و الگوهای رفتاری مربوط به خود را شکل میدهد و ساختار ذهنی شکل گرفته به فرد کمک میکند با یک نوع تحلیل و سبک ارتباط راحت تری داشته باشد شخصا به تمامی عزیزانی که سبکی را رد و یا تایید میکنند میگویم این به خاطر تفاوتهای فردی میباشد نه خوب یا بد بودن یک روش . در طی ۱۱ سال گذشته بیش از صدها جلد کتاب و مقاله و روش در تحلیل بنیادی و تکنیکال مطالعه کرده ام و متوجه تفاوتهایی شده ام که کمتر مطرح میشود ۱- اصل اول تحلیل تکنیکال بر پایه احتمالات میباشد و تحلیل گران تکنیکی با گذاشتن حد ضرر آنرا پذیرفته اند همچنین اولین اصل تحلیل فاندامنتال قطعیت میباشد و تحلیل گر فاندامنتال منطق هر حرکتی را درک میکند هر چند بازار خلاف آن باشد یک مثال زمانی که وارن بافت روزنامه واشنگتن پست را میخرید گفت معامله گران بازار فکر نمیکردند که دارند یک سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیون دلاری را ۹۰ میلیون دلار میفروشند معامله گران میفروختند زیرا بازار فروشنده بود ——— ۲-
ممنون از اشتراک تجربیاتتون