آمریکا میدان‌های گازی جدید مصر را کلید استراژی جدید خود در خاورمیانه می‌داند

زمان مطالعه: 5 دقیقه

آمریکا میدان‌های گازی جدید مصر را کلید استراژی جدید خود در خاورمیانه می‌داند
مصر به عنوان سکویی برای استقرار مجدد قدرت ایالات متحده در منطقه انتخاب شده است، این کشور از نظر تاریخی موقعیت منحصر به فردی در خاورمیانه و جهان عرب دارد مصر علاوه بر اهمیت ژئوپلیتیکی منحصربه‌فردش در بازار جهانی نفت نیز موقعیت منحصربه‌فردی دارد. مصر علاوه بر موقعیت مهم ژئواستراتژیکی خود، کانون گازی بالقوه جدیدی در مرکز گازی عظیم شرق مدیترانه است.

مسلماً دو اشتباه بزرگ نظامی در ۱۰۰ سال اخیر رخ داده است، اولین اشتباه حمله ژاپن به پایگاه دریایی پرل هاربر ایالات متحده در۷دسامبر ۱۹۴۱ و اشتباه دوم حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ بوده است. در هر دو مورد، آنها ایالات متحده را از انفعال درونی خود خارج کردند. در خاورمیانه، امریکا از سال۲۰۱۹ در حال خروج از پایگاهای خود در کشورهای عراق، افغانستان و سوریه است و این امر به رقبای ژئوپلیتیکی کلیدی این کشور، چین و روسیه اجازه داد تا حضور خود را در سراسر منطقه به طور چشمگیری افزایش دهند.

هنگامی که رئیس جمهور ولادیمیر پوتین دستور ورود نیروهای روسی به اوکراین را صادر کرد، برای ایالات متحده و دیگر اعضای ناتو آشکار بود که این تنها اولین گام در یک حرکت بزرگتر به سمت غرب با هدف گرفتن کنترل تمام اروپا توسط روسیه است. برای جلوگیری از این امر، نه تنها اوکراین نیاز به تامین تسلیحات از سوی ایالات متحده و متحدان اروپایی آن داشت، بلکه به چندین کشور نیاز بود تا منابع انرژی درازمدت برای جبران جریان انرژی روسیه به اروپا را جبران کند.

از آنجایی که چین و روسیه در آن مقطع به طور قابل توجهی اتحاد خود را با کشورهای کلیدی خاورمیانه از جمله عربستان سعودی، عراق، ایران، سوریه و امارات متحده عربی تقویت کرده بودند، ایالات متحده به یک نقطه ورود جدید به قلب خاورمیانه نیاز داشت. در نتیجه مصر انتخاب شد و تحولات جدید در چند هفته گذشته نشان می‌دهد که استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه با سرعت پیش می‌رود.

برای دهه‌ها، جهان عرب مصر را به‌عنوان حامی اصلی ایدئولوژی پان عربیسم می‌دانست. پان عربیسم معتقد است قدرت پایدار را تنها می‌توان در وحدت سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی اجتماعی اعراب در کشورهای مختلف یافت که پس از دو جنگ جهانی قدرتمندترین طرفدار اخیر این فلسفه، رئیس جمهور مصر از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۰، جمال عبدالناصر بود.

از محسو‌س‌ترین نشانه‌های این حرکت در آن زمان می‌توان به تشکیل اتحادیه جمهوری عربی متحده بین مصر و سوریه از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱، تشکیل اوپک در سال ۱۹۶۰، سلسله درگیری ها با اسرائیل و همچنین تحریم نفتی ۱۹۷۳و۱۹۷۴ اشاره کرد. با به روی کار آمدن این رهبر جهان عرب، ایالات متحده امیدوار بود که بتواند تأثیر منفی ژئوپلیتیکی عربستان سعودی را که قبلا متحد امریکا بود و الان جز متحدان روسیه و چین است، جبران کند. از نظر سیاسی و تاریخی، مصر حداقل به اندازه عربستان سعودی در جهان عرب رهبر بوده است.

مصر علاوه بر اهمیت ژئوپلیتیکی منحصربه‌فردش در بازار جهانی نفت نیز موقعیت منحصربه‌فردی دارد. مصر بیش از تخمین محافظه کارانه رسمی خود از حدود ۱.۸ تریلیون متر مکعب ذخایر گاز، کنترل کننده مهم ترین نقطه توقف کشتیرانی جهانی کانال سوئز است که حدود ۱۰ درصد از نفت و LNG جهان از طریق آن منتقل می‌شود. همچنین خط لوله حیاتی سوئز- مدیترانه را کنترل می کند که از پایانه عین سخنه در خلیج سوئز، نزدیک دریای سرخ، تا بندر سیدی کریر، در غرب اسکندریه در دریای مدیترانه امتداد دارد. این یک جایگزین حیاتی برای کانال سوئز برای انتقال نفت از خلیج فارس به مدیترانه است.

کانال سوئز یکی از معدود نقاط ترانزیت اصلی است که توسط چین کنترل نمی‌شود. به طور خاص، چین در حال حاضر کنترل موثری بر تنگه هرمز از طریق توافقنامه همکاری جامع ۲۵ ساله ایران و چین دارد. همچنین چین بر تنگه باب المندب تسلط دارد، که از طریق آن کالاها از طریق دریای سرخ به سمت کانال سوئز پیش از حرکت به سمت دریای مدیترانه و سپس به سمت غرب حمل می‌شوند. این امر در شرایطی به دست آمده است که یمن (حوثی‌ها که مدت‌ها مورد حمایت ایران بوده‌اند) و جیبوتی(کشوری که به چین بدهی مالی زیادی دارد) این اقدام را برای چین انجام می‌دهند.

همچنین این بسیار مهم است که مصر پیش از این به عنوان یک کانون گاز بالقوه جدید در مرکز گازی عظیم مدیترانه شرقی شناسایی شده بود. نکته کلیدی برای ایالات متحده این بود که شرکت‌های بزرگ نفت و گاز خود را به سرعت وارد آنجا کند و شرکت‌های مشابه از متحدان کلیدی خود کمی پس از آن وارد مصر شوند.

شورون از ابتدا اپراتور کلیدی ایالات متحده بود و در دسامبر ۲۰۲۲ اعلام کرد که حداقل ۹۹ میلیارد متر مکعب گاز را با چاه اکتشافی Nargis-1 در شرق دلتای نیل، حدود ۶۰ کیلومتری شمال شبه جزیره سینا، زده است. پس از آن، اعلامیه کشف یک میدان گازی بالقوه عظیم در دریای سرخ با تمرکز بر چاه Nargis-1 توسط شرکت Eni ایتالیا منتشر شد. این امر با بهره برداری از میادین عظیم لویاتان و تامار در اسرائیل و پروژه آفرودیت در فراساحل قبرس، حضور چشمگیر آن را در مدیترانه شرقی گسترده‌تر افزایش داد. خط ساحلی ایالات متحده از آن زمان توسط چندین شرکت نفتی بزرگ بین المللی، به ویژه شل و بی پی بریتانیا مورد استفاده قرار گرفته است.

این کشور اخیرا گفته است که در سه سال آینده ۳.۵میلیارد دلار در اکتشاف و توسعه میادین گازی مصر سرمایه گذاری خواهد کرد. اگر فعالیت اکتشافی منجر به اکتشافات جدید شود، این مقدار می‌تواند دو برابر شود. در همین حال، شل توسعه فاز دهم امتیاز دریای عمیق دلتای غربی مصر (WDDM) در دریای مدیترانه را آغاز کرد. این امر پس از آن صورت گرفت که شرکت بریتانیایی و شریک‌اش ۹ فاز توسعه قبلی امتیاز WDDM را که شامل ۱۷ میدان گازی است، در اعماق آب از ۳۰۰ متر تا ۱۲۰۰ متر و در حدود ۹۰ تا ۱۲۰ کیلومتر از ساحل توسعه داده بودند. هفته گذشته اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه همان کنسرسیوم تحت رهبری شل با آغاز فاز یازدهم WDDM موافقت کرده است.

به نظر می‌رسد مرحله بعدی استراتژی جدید خاورمیانه ای ایالات متحده، پیوند دادن اپراتور‌های بزرگ از کشورهایی باشد که به نظر می‌رسد تا حد زیادی به چین و روسیه متمایل شده‌اند. یک مورد کلیدی امارات است که توسط دولت دونالد ترامپ به عنوان متحد کلیدی بالقوه برای اجرای چندین قرارداد عادی‌سازی روابط با اسرائیل در سراسر خاورمیانه در طول دوران ریاست‌جمهوری او شناسایی شده بود.

در واقع، توافق خود امارات متحده عربی با اسرائیل در ۱۹ اکتبر ۲۰۲۰ توسط پارلمان این کشور به تصویب رسید. چندین تحول پس از خروج ترامپ از قدرت، از جمله امتناع شیخ محمد بن زاید آل نهیان، رهبر امارات از تماس تلفنی با جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در زمان افزایش قیمت نفت پس از فوریه ۲۰۲۲به واشنگتن نشان داد که امارات قصد هم پیمانی با امریکا را ندارد.

با این حال، هفته گذشته شاهد بودیم که BP یک سرمایه گذاری مشترک جدید (JV) با شرکت نفت و گاز شاخص امارات متحده عربی شرکت ملی نفت ابوظبی (ADNOC) را اعلام کرد که مرکز آن در مصر است. به نظر می‌رسد ایالات متحده با نزدیک شدن به مصر قصد دارد به طور همزمان چند پروژه را پیش ببرد، اول حمایت بیشتر از اسرائیل به عنوان اصلی‌ترین متحد خود در خاورمیانه، دوم کمک به پایداری انرژی در اروپا و جلوگیری از نفوذ بیشتر روسیه در این قاره و در نهایت کنترل منطقه استراتژیک مصر و جلوگیری از نفوذ بیشتر چین در خاورمیانه. این که این استراتژی چگونه با اقدامات متقابل روسیه، چین و ایران مواجه می‌شود، مهم است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید