چالش انرژی، مسالهای هست که در ده سال آینده بشر با آن سر و کار خواهد داشت، اما میتوان از این چالش به عنوان یک فرصت برای سرمایهگذاری و برای رسیدن به جهانی زیباتر استفاده کرد.
بدون هیچ شک، توانایی تولید انرژی مقرونبهصرفه، محوری اصلی دنیای مدرن است. اما بحران انرژی در اروپا و برنامهریزی و لفاظی رقتانگیز پیرامون سیاستها نشان داده است که چگونه مردم و سیاستمداران یاد گرفتهاند که انرژی ارزان و فراوان را بدیهی بدانند.
اروپا به دلیل برنامهریزی و سیاستهای ضعیف انرژی در آستانه یک دهه رشد اقتصادی ناچیز است.
باوجود اشتباهات اولیه، واضح است که ما در عصر گذار انرژی هستیم. جهان از شر وجود کربن رها خواهد شد و افرادی مجدانه سعی در یافتن راهحلی جدید و بهرهمند دارند. این فضا، فرصتها و چالشهای بسیار بزرگی را ایجاد میکند.
کمبود انرژی، قیمتهای بالا، جنگ و فرو رفتن عمیق در الزامات کاهش انتشار کربن، نشان داده که این مسیر چقدر دشوار خواهد بود – نه فقط انرژی، بلکه تأمین فلزات موردنیاز فناوریهای سبز هم جزئی از این سختی است. در این میان بخشی از دنیا بهشدت میخواهد باور کند که با ساخت ماشینهای برقی و توربین بادی همهچیز حل خواهد شد.
یکی از مسائل چالشبرانگیز، بحث کربنزدایی که هنوز مساله لاینحلی است. بریتیش کلمبیا که پاکترین استان کانادا و مطمئناً یکی از پاکترین استانهای جهان است با داشتن رودخانههای فراوان، میتواند از انرژی برقآبی الکتریسیته کافی برای تأمین انرژی پاک خود را ایجاد کند،با این حال، در این استان، گاز طبیعی بهطور گسترده برای گرمایش استفاده میشود.
برخی میخواهند این سیستم را تغییر دهند.
اگر بخواهیم این سیستم را تغییر دهیم، ظرفیت برق موردنیاز برای گرم کردن خانههای این استان و حفظ شبکه سراسری برق در سردترین روزهای سال باید سه برابر ظرفیت فعلی باشد. اما این ظرفیت بزرگ برق همیشه استفاده نمیشود، بنابراین در ۹۰ درصد مواقع این ظرفیت بلااستفاده است. عدم استفاده بخش بزرگی از ظرفیت تولید در ۹۰ درصد مواقع توجیه اقتصادی ندارد.
پس باید راهحلهای دیگری وجود داشته باشد. شاید این راهحل روشهای جدید ذخیره انرژی است که هنوز اختراع نشده، یا شاید جذب کربن یا شاید سایر راهحلها.
آنچه پر واضح است، این است که ظرفیت تولید انرژی سبز در همه شرایط آب و هوایی با تقاضای در زمان اوج مصرف تطبیق ندارد. همچنین وقتی باد نمیوزد یا خورشید نمیتابد، نمیتوانیم بدون برق بمانیم. انرژی هستهای میتواند شکافها را پر کند، اما آیا وفاق سیاسی برای ساخت آن وجود دارد؟
مشخص نیست، اما آنچه رأیدهندگان تحمل نمیکنند، هزینههای انرژی بالا و یا قطعی مکرر برق است. گذار انرژی هزینهبر و تورمزا خواهد بود، اما مدیریت آن چالش بزرگ سیاسی این دوران است. چنین فرصتی میتواند برای سرمایهگذاری تا یک دهه آینده بسیار مناسب باشد.
مشکلات امسال شکاف بین لفاظی و واقعیت را آشکار کرده است. در این شکاف منافع بسیار زیادی وجود دارد. سال گذشته بهراحتی میتوانستیم با شرطبندی روی درک نادرست از اهمیت نفت و احتمال افزایش تقاضا و کاهش سرمایهگذاری در عرضه، پول زیادی به دست آوریم. من انتظار دارم فرصتهای معامله مشابه زیادی در این دهه وجود داشته باشد، دقیقاً در بازار ارز که در آن کشورهایی که میتوانند انرژی ارزان و پاک ارائه کنند، شکوفا خواهند شد و آنهایی که آن را سوء مدیریت میکنند، متضرر خواهند شد.
آرجون مورتی، تحلیلگر سابق نفت گلدمن ساکس در مقاله اخیر خود مینویسد:
«پس از اوکراین، ما به شناختی دست یافتیم که اگر تمام جنبههای انرژی – در دسترس بودن، مقرونبهصرفه بودن، قابلیت اطمینان و امنیت – را حل نکنیم، چالشهای اقلیم/محیطزیست خود را نیز حل نخواهیم کرد و هر دو را باهم از دست میدهیم.
من معتقدم که تعقل در سالهای آینده پیروز خواهد شد، زیرا علاقهمندان به انرژی در هر دو سمت ماجرا جای خود را به افرادی میدهند که خواهان راهحلهای عملی و اقتصادی هستند.»
مورتی امیدوار است که درسهای جنگ اوکراین منجر به گذار انرژی سالمتری شود، بهتر است حق با او باشد زیرا آیندهای با انرژی فراوان، ارزان و قابلاعتماد آیندهای روشن است.