فراجهانی شدن به پایان رسیده است، اما جهان شدن نه!
ابتدا بهتر است توضیح داده شود که تفاوت میان فراجهانی شدن (Hyperglobalisation) و جهانی شدن (Globalisation) چیست. فراجهانی شدن به شکلی از جهانی شدن اشاره دارد که در آن ملتها از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار به یکدیگر مرتبط هستند. فراجهانی شدن دلالت بر سطح عمیقی از یکپارچگی دارد که اغلب با جریانهای فرامرزی گسترده کالاها، خدمات، سرمایه و اطلاعات شناخته میشود. در واقع، فراجهانی شدن میتواند شامل درجه بالایی از وابستگی متقابل بین کشورها و اقتصاد جهانی یکپارچهتر باشد.
جهانی شدن مفهوم گستردهتری دارد که درجات مختلفی از یکپارچگی بینالمللی را در بر میگیرد، اما ممکن است به سطوح شدید مرتبط با فراجهانی شدن نرسد. به عبارتی دیگر، جهانی شدن میتواند در اشکال و درجات مختلف وجود داشته باشد.
چشمانداز اقتصاد بسیار یکپارچه جهان را باید با بررسی نیروهای اساسی که بر یکپارچگی فرامرزی تأثیر میگذارند، مورد بحث قرار داد. چندین عامل کلیدی به تغییرات در فرصتهای اقتصادی دامن میزنند و مسیر یکپارچگی اقتصاد جهانی را شکل میدهند.
تغییرات در فرصتهای اقتصادی، مانند کاهش هزینههای حملونقل و ارتباطات، تغییر مزیتهای نسبی و صرفهجویی در مقیاس و یادگیری از طریق انجام، نقش مهمی در ایجاد یکپارچگی اقتصادی جهانی دارند. همچنین چشمانداز کوتاهمدت و میانمدت اقتصاد یکپارچه جهانی نیز تحت تأثیر تغییرات در ایدههای اقتصادی و واقعیتهای ژئوپلیتیکی است. تغییر در تفکر اقتصادی و شرایط ژئوپلیتیکی میتواند بر تجارت بینالمللی و همکاریهای اقتصادی تأثیر بگذارد.
شوکهای خارجی، مانند جنگها، بحرانها و بیماریهای همهگیر، معمولا به عنوان عواملی ذکر میشوند که میتوانند درک ریسکها، هزینهها و مزایای یکپارچگی فرامرزی را تغییر دهند. در واقع، این شوکها فضای ایجاد اختلال در الگوهای تثبیتشده روابط اقتصادی بینالمللی را دارند.
علاوه بر این، الگوهای تاریخی نشان میدهند نسبت تجارت به بازده (Trade-to-Output) که به عنوان معیاری برای اندازهگیری درجه یکپارچگی اقتصادی استفاده میشود، بین سالهای ۱۸۴۰ و ۱۹۱۳ سه برابر شد، بین سالهای ۱۹۱۳ و ۱۹۴۵ به میزان قابل توجهی کاهش یافت و سپس دوباره بین سال های ۱۹۴۵ و ۱۹۹۰ سه برابر رشد کرد و از سطوح قبل از ۱۹۱۴ پیشی گرفت.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰، اقتصاد جهانی دو مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت. مرحله اول که تقریباً تا سال ۲۰۱۰ ادامه داشت، به عنوان زمان فراجهانی شدن توصیف گشت؛ اصطلاحی که توسط آرویند سوبرامانیان و مارتین کسلر در مقالهای در سال ۲۰۱۳ برای موسسه اقتصاد بینالملل پترسون ابداع شد. در این دوره، افزایش قابل توجهی در تجارت بینالمللی نسبت به تولید جهانی وجود داشت. جریان سرمایه مستقیم و سبد دارایی در سراسر مرزها از رشد تجارت کالا و خدمات پیشی گرفت. در زمان بحران مالی سال ۲۰۰۸، اقتصاد جهانی به سطوح بیسابقهای از یکپارچگی رسیده بود.
متعاقباً، اقتصاد جهانی به دورهای تبدیل شد که برخی از آن به عنوان آهستهسازی جهانی شدن (Slowbalization) یاد میکنند. سوبرامانیان و کسلر به همراه امانوئل پروپرزی در تحلیلی در نوامبر ۲۰۲۳ برای پترسون به این مرحله پرداختند. در این دوره، تجارت همزمان با تولید جهانی گسترش یافت، در حالی که نسبت سرمایهگذاری فرامرزی به تولید جهانی بیش از نصف شد.
علل فراجهانی شدن پیش از بحران به همگرایی سه عامل مهم پس از سال ۱۹۹۰ نسبت داده میشود. اولاً، نزدیک به یک قرن و نیم رشد اقتصادی متفاوت منجر به شکاف بهرهوری قابل توجهی بین اقتصادهای پیشرفته و در حال توسعه شده که استثنای آن، چین است. در واقع، این موضوع فرصتهای قابل توجهی برای سرمایهگذاری بر روی نیروی کار ارزان ایجاد کرد.
ثانیاً، پیشرفتها در حملونقل، مانند کشتیهای کانتینری، همراه با پیشرفتهایی در فناوری اطلاعات و ارتباطات، سطح بیسابقهای از یکپارچگی فرامرزی را برای سازمانهای تجاری تسهیل کرد. این دوره همچنین شاهد از هم گسیختگی زنجیره تامین بود.
سرانجام، یک تغییر جهانی به سمت پذیرش آزادسازی بازار و تجارت فرامرزی صورت گرفت. لحظات دگرگونی کلیدی شامل به قدرت رسیدن چهرههای با نفوذی مانند مارگارت تاچر، رونالد ریگان و دنگ شیائوپینگ به ترتیب در بریتانیا، ایالات متحده و چین بود. در حوزه تجارت جهانی، رویدادهای قابل توجه شامل مذاکرات چندجانبه در سال ۱۹۹۳، ایجاد بازار واحد اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۳، ایجاد سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال ۱۹۹۵ و الحاق چین به این سازمان در سال ۲۰۰۱ بود.
دوره فراجهانی شدن به دلیل همگرایی عواملی که محرکهای اصلی این فرایند را تضعیف یا معکوس کرد، به پایان رسید. در واقع، چندین عامل کلیدی در این تغییر نقش داشتند.
محرک اولیه فراجهانی شدن، تفاوت در هزینههای نیروی کار بود. با این حال، با گذشت زمان، این هزینهها شروع به همگرایی کردند و فرصتها را برای گسترش تجارت بیشتر بر اساس این تفاوتها کاهش دادند. همچنین با رشد اقتصاد چین، وابستگی آن به تجارت کاهش یافت. این تغییر در ساختار اقتصادی چین به طور طبیعی منجر به کاهش اتکای چین به تجارت بینالمللی شد.
عامل مهمی که در پایان فراجهانی شدن نقش داشت، افزایش احساسات حمایتگرایانه و ملیگرایانه، به ویژه در ایالات متحده بود. رشد اقتصادی و ورود چین به اشتغال صنعتی باعث نگرانیها و تغییر جهتگیری سیاست شد و در داخل، تغییرات موازی در سیاستهای شی جین پینگ، رئیس جمهور این کوشر، رخ داد. به عبارتی ساده، موضع دولت چین از تکیه بر بازار آزاد و تجارت خصوصی به سمت مهار بیشتر بر اقتصاد تغییر کرد.
تأثیر اساسی بحران مالی جهانی، همهگیری مداوم و تنشهای ژئوپلیتیکی معاصر، اعتماد را به سمت سوءظن سوق داده و ریسکپذیری را به راهبرد ریسکزدایی تبدیل کرده است. زمانی این موضوع مهم میشود که برای بیش از دو دهه، فقدان آزادسازی تجارت جهانی وجود داشته است.
با نگاه به آینده، محتملترین وضعیت، ادامه وضعیت پیچیده موجود است. پیشبینی میشود که اقتصاد جهانی با توجه به معیارهای تاریخی، موضع نسبتاً آزاد خود را حفظ کند و تجارت کم و بیش همگام با تولید جهانی رشد کند. در حالی که انتظار میرود برخی از پیوندهای مستقیم بین ایالات متحده و چین جدا شود، تلاشهای آمریکا و دیگران برای تنوع بخشیدن به تامینکنندگان میتواند منجر به وابستگی غیرمستقیم به نهادههای وارداتی از اقتصاد دوم جهان شود. بسیاری از کشورها احتمالاً روابط تجاری خود را با ایالات متحده و متحدانش و با چین حفظ خواهند کرد.
یک وضعیت جایگزین، اگرچه کمتر محتمل تلقی میشود، شامل یک فروپاشی رادیکالتر است. تلاش برای محدود کردن اقدامات ایالات متحده علیه چین میتواند به وضعیتی تبدیل شود که مشخصه آن فشارها و محدودیتهای بیشتر است. انتخاب احتمالی دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا و تعارضات بر سر سازوکار کربنزدایی اتحادیه اروپا به عنوان محرکهای احتمالی برای افزایش حمایتگرایی جهانی شناخته میشوند.
در حالی که اقتصاد جهانی یکپارچه در حال حاضر پابرجاست، تهدید احتمالی رقابت ملیگرایان قدرتهای بزرگ، ریسکهای قابل توجهی را برای اختلال اساسی ایجاد میکند. این سوال که آیا این دوره استثنایی خواهد بود یا خیر، دعوت به عمل را برای تلاش فعالانه برای تضمین ثبات و همکاری در چشمانداز اقتصادی جهانی برمیانگیزد.
جهان چندقطبی، نظم مبتنی بر قوانین را به چالش میکشد
در مبارزه جهانی برای نفوذ بیشتر، طرفهای مختلف از اصطلاحات متمایز استفاده میکنند. ایالات متحده و متحدانش از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین (RBIO) با تاکید بر صلح، تمامیت ارضی، پایبندی به قوانین، حمایت از اقلیتها، هنجارهای دموکراتیک و سیستم تجارت جهانی، حمایت میکنند. برعکس، روسیه و چین جهان چندقطبی را ترجیح میدهند و تأکید میکنند که کاهش قدرت ایالات متحده برای جهانی عادلانهتر ضروری است.
شایان ذکر است وزیر امور خارجه هند، سوبرهمانیام جایشانکار، با تاکید بر نیاز به یک نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین چندجانبه، یک رویکرد میانهرو را دنبال میکند، اما نبرد لفظی پیرامون این دیدگاهها در درگیریهایی مانند اوکراین، غزه، دریای چین جنوبی و … نمایان است.
روسیه و چین استدلال میکنند که RBIO ریاکارانه است و ایالات متحده قوانین خود را تحمیل میکند و در مواقع خاص، آنها را نادیده میگیرد. روسیه و چین بر این باورند که جهان چندقطبی به تمدنهای مختلف اجازه میدهد تا بر اساس قوانین خودشان عمل کنند. با این حال، ایالات متحده و اتحادیه اروپا چندقطبی را به عنوان خودکامگیهایی میبینند که خواهان نفوذ بر همسایگان دموکراتیک هستند.
تهاجم روسیه به اوکراین اصول اساسی RBIO را به چالش میکشد و در نتیجه، تحریمها و انزوای غرب را به دنبال دارد. چین از نظر اقتصادی از روسیه و از جهانی چندقطبی که قدرت ایالات متحده را تضعیف مینماید، حمایت میکند.
در حالی که بسیاری از نگرانیها بر آسیا متمرکز هستند، خاورمیانه همچنان یک نقطه کانونی است. حمایت غرب از اسرائیل در غزه که در کنار محکومیت روسیه در اوکراین قرار میگیرد، به رفتارهای ریاکاری غرب دامن میزند. دموکراسیها تمایل بیشتری به حمایت از RBIO به رهبری ایالات متحده دارند و تأثیر ارزشهای اساسی را عنوان میکنند. بد نیست بدانید تأثیر انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بر RBIO یک سؤال مهم برای سیستم جهانی است.
زمان آن رسیده است که به هشدار کینز گوش دهیم
کمی بیش از یک قرن پیش، جان مینارد کینز درباره ریسک بدیهی گرفتن جهانی شدن ابراز نگرانی کرد. در سال ۱۹۱۹، کینز در کتاب خود با عنوان پیامدهای اقتصادی صلح، نکاتی را در مورد سهولت سفارش محصولات از سراسر جهان را قبل از جنگ جهانی اول ارائه کرد. در آن زمان، جهانی شدن عادی، قطعی و دائمی به نظر میرسید.
با این حال، ویرانی عظیم اقتصادی، بسته شدن مرزها، اختلالات تجاری و بازار سرمایه از هم پاشیده در جریان جنگ ۱۹۱۴ الی ۱۹۱۸ این وضعیت را از بین برد. جهانی شدن معکوس شد و به دنبال آن سقوط اقتصادی ۱۹۲۹، رکود اقتصادی و حمایتگرایی در دهه ۱۹۳۰ رخ داد که به جنگ جهانی دیگری ختم گشت. اگرچه جهانی شدن در اواسط قرن بیستم از سر گرفته شد، اما تا پایان این قرن بود که جهان به حرف کینزی رسید؛ البته با محدودیتهای بوروکراتیک که جایگزین سهولت سفرهای بدون مرز شد.
اکنون، سؤال مهم این است که آیا با ظهور مجدد درگیریهای ژئوپلیتیکی، در آستانه بازگشت دیگری از جهانی شدن هستیم که روایت کینز را تکرار میکند یا خیر. تا اینجا، پاسخ کاملا منفی نیست. علیرغم لفاظیهای سیاسی پوپولیستی و ملیگرایانه، جهانی شدن همچنان ممکن است.
با این حال، مبادلات اطلاعات در سال ۲۰۲۲ افزایش یافت، جریانهای پولی برونمرزی همچنان قوی بود و تجارت کالا و خدمات رشد کرد و شاخصهای جهانی شدن کلی را اندکی به سطوح بالاتر رساند. در حالی که تجارت ایالات متحده و چین کاهش یافته است، هیچ شکاف گستردهای در اقتصاد جهانی به اقتصادهای دیگر وجود ندارد؛ البته زنجیرههای تامین پیچیدهتر شدهاند.
با این وجود، فضای سیاست عمومی برای جهانی شدن مساعدتر شده است. چشمانداز اقتصاد جهانی صندوق بینالمللی پول شامل بخشی است که پیامدهای جنگ سرد را با دو ناحیه اقتصادی ژئوپلیتیکی رقیب که در تجارت جهانی شرکت نمیکنند، بررسی میکند. صندوق بینالمللی پول تخمین میزند که چنین وضعیتی میتواند تولید ناخالص داخلی جهانی آینده را تا ۷ درصد کاهش دهد و بر ماهیت نظری این اتفاق و بر لزوم جلوگیری از نابودی جهانی شدن تأکید میکند.
سرمایهگذاران در پی کشف اسرار هوش مصنوعی هستند
در سال جاری، انتظار میرود صنعت هوش مصنوعی (AI) به عنوان یک فناوری متحولکننده مورد استقبال قرار گیرد که در سرمایهگذاری میلیاردها دلار توسط شرکتهای بزرگی مانند گوگل، مایکروسافت، متا و آمازون در توسعه آن، مشهود است. صنعت هوش مصنوعی به سرعت تکامل مییابد، اما تأثیر دقیق آن همچنان نامشخص است. ChatGPT که در نوامبر ۲۰۲۲ توسط OpenAI راهاندازی شد، نقطه عطف مهمی را رقم زد و به دلیل توانایی آن در تولید سریع متن، محبوبیت زیادی به دست آورد.
بر اساس گزارش CB Insights، سرمایهگذاری در هوش مصنوعی افزایش یافته و به ۱۷.۴ میلیارد دلار در ۱۷۰ شرکت در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۳ رسیده است. غولهای فناوری مانند گوگل، آمازون، مایکروسافت و انویدیا در حال ایجاد شراکت با استارتآپها هستند که منعکسکننده کاربردهای گسترده هوش مصنوعی در صنایع مختلف از جمله مراقبتهای بهداشتی، خدمات مالی و دفاع است.
پیشبینی میشود که هوش مصنوعی به عنوان رابط جدید بین انسان و ماشین عمل کند؛ جایی که عوامل دیجیتالی، جنبههای مختلف زندگی ما را مدیریت میکنند. در واقع، چشمانداز دنیایی شبیه به دنیایی که در فیلم «Her» در سال ۲۰۱۳ به تصویر کشیده شد، جایی که افراد به دستیاران مجازی تکیه میکنند، به طور فزایندهای قابل قبول میشود.
در حالی که شرکتهای پیشرو هوش مصنوعی بر زیرساختهای این صنعت تسلط دارند، انتظار میرود فضا رقابتیتر شود. شرکتهایی مانند اپل اکنون در حال کار بر روی استقرار هوش مصنوعی مولد بر روی دستگاههای تلفن همراه خود هستند که امکانات جدیدی را برای برنامههای کاربردی مهیا میکند.
با این حال، توسعه سریع هوش مصنوعی مولد نگرانیهای حاکمیتی را افزایش داده است. اختلاف اتاق هیئت مدیره در OpenAI در ماه نوامبر، ابهامات صنعت را در مورد پیامدهای اخلاقی توسعه چنین فناوری قدرتمندی افزایش داد. نگرانیها شامل جابجایی شغل، مسائل مربوط به حق نشر، انتشار اطلاعات نادرست، از بین رفتن حریم خصوصی و تمرکز قدرت شرکتی است. دولتها در سراسر جهان با بهروزرسانی مقررات برای رفع این نگرانیها واکنش نشان میدهند. ایالات متحده، بریتانیا و اتحادیه اروپا همگی گامهایی برای تنظیم و محدودیت استفاده از هوش مصنوعی برداشتهاند که نشاندهنده آگاهی روزافزون از نیاز به نظارت در این زمینه به سرعت در حال پیشرفت است. اگر صنعت هوش مصنوعی به سرعت به بلوغ نرسد، دولتها احتمالاً مقررات سختگیرانهتری را در آینده وضع خواهند کرد.
منبع: فایننشال تایمز
برای پیگیری اخبار روز و فوری فارکس و بازارهای جهانی به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید.
عالی بود ممنون بخاطر ترجمه مطلب