در جهانی که به سرعت به سوی انرژیهای تجدیدپذیر گام برمیدارد، نفت همچنان بهعنوان خونی در رگهای اقتصاد جهانی جریان دارد. این کالای سیاه که روزگاری بهعنوان یک مزاحمت در چاههای آب شور نادیده گرفته میشد، حالا محور اصلی بازارهای مالی، سیاستهای بینالمللی و زندگی روزمره میلیاردها نفر است. از روشن کردن چراغهای نفتی قرن نوزدهم تا سوخترسانی به موتور جتهای امروزی، نفت مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و در این سفر، قیمت آن به یکی از پیچیدهترین پازلهای اقتصادی تبدیل شده است. اما چه چیزی این قیمت را تعیین میکند و چرا با وجود تلاش برای رهایی از وابستگی به آن، همچنان در مرکز توجه باقی مانده است؟
اهمیت این پرسش فراتر از نمودارهای بورس و تحلیلهای خشک آماری است. نوسانات قیمت نفت میتواند اقتصاد کشورها را به لرزه درآورد، تورم را شعلهور کند یا آرامش را به بازارهای جهانی بازگرداند. از خانوادههایی که هزینه سوخت را در بودجه ماهانه خود میسنجند تا دولتهایی که بر درآمدهای نفتی تکیه دارند، این ماده خام بیش از یک کالا، یک نیروی تعیینکننده در سرنوشت جوامع است. با این حال، برخلاف بسیاری از محصولات که قیمتشان تنها به عرضه و تقاضا گره خورده، نفت در شبکهای از عوامل درهمتنیده – از تصمیمات پشت درهای بسته کارتلها تا حدسوگمانهای معاملهگران والاستریت – گرفتار شده است. این مقاله سفری است به قلب این معما، برای درک اینکه چرا قیمت نفت اینقدر غیرقابل پیشبینی و در عین حال حیاتی است.
عرضه و تقاضا: ستون فقرات قیمتگذاری نفت
در نگاه نخست، قیمت نفت تابع قاعدهای ساده به نظر میرسد: وقتی عرضه کم میشود یا تقاضا بالا میرود، قیمتها صعود میکنند و برعکس، وقتی عرضه سرریز میشود یا تقاضا فروکش میکند، قیمتها سقوط میکنند. این قانون ابتدایی اقتصاد، ستون فقرات بازار نفت را تشکیل میدهد، اما واقعیت این بازار جهانی بسیار پیچیدهتر از یک معادله ریاضی است. عرضه و تقاضا در اینجا نه تنها به بشکههای واقعی نفت که از چاهها بیرون میآیند یا در پالایشگاهها فرآوری میشوند وابسته است، بلکه به شدت تحت تأثیر بازارهای فیوچرز قرار دارد – جایی که قراردادها، پیشبینیها و انتظارات، بیش از خود نفت، قیمت را شکل میدهند. در سال ۲۰۲۵، این پویایی همچنان هسته اصلی نوسانات بازار نفت را تشکیل میدهد، اما لایههای جدیدی از پیچیدگی به آن افزوده شده است.
بازارهای فیوچرز نفت، مانند بورس کالای نیویورک (NYMEX) یا بورس بینقارهای (ICE)، میدان اصلی تعیین قیمتها هستند. در این بازارها، قراردادهای فیوچرز – توافقهایی برای خرید یا فروش نفت با قیمتی مشخص در تاریخی معین – بهعنوان ابزاری کلیدی عمل میکنند.
این قراردادها به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اجازه میدهند تا از خود در برابر نوسانات غیرمنتظره محافظت کنند، اما در عین حال، بستری برای حدسوگمان و سوداگری فراهم میکنند. به عنوان مثال، وقتی گزارشها از کاهش تولید در خاورمیانه یا افزایش تقاضا در آسیا منتشر میشود، قیمت قراردادهای آفیوچرز فوراً واکنش نشان میدهد، حتی اگر عرضه واقعی نفت هنوز تغییری نکرده باشد. بر اساس دادههای بورس کالای شیکاگو (CME)، در سال ۲۰۲۴، حجم معاملات آتی نفت به رکورد جدیدی رسید و نشان داد که این ابزار مالی تا چه حد بر قیمتگذاری لحظهای نفت اثرگذار است.
دو گروه اصلی در این بازار نقشآفرینی میکنند:
- پوششدهندگان ریسک (Hedgers)
- سفتهبازان (Speculators)
پوششدهندگان ریسک، مانند شرکتهای هواپیمایی یا پالایشگاهها، از قراردادهای فیوچرز برای قفل کردن قیمتها و محافظت از خود در برابر شوکهای قیمتی استفاده میکنند. برای نمونه، یک شرکت هواپیمایی ممکن است در ابتدای سال ۲۰۲۵ قراردادهایی برای خرید نفت با قیمت ۷۵ دلار به ازای هر بشکه در دسامبر همان سال امضا کند تا از افزایش احتمالی هزینه سوخت در امان بماند. در مقابل، سفتهبازان – که اغلب صندوقهای سرمایهگذاری یا معاملهگران مستقل هستند – وارد این بازی نمیشوند تا نفت را تحویل بگیرند، بلکه به دنبال سود بردن از تغییرات قیمت هستند. دادههای CME نشان میدهد که کمتر از ۵ درصد معاملات فیوچرز در سالهای اخیر به تحویل فیزیکی نفت منجر شده است، و این یعنی سفتهبازان بیش از آنکه مصرفکننده واقعی باشند، پیشگوی بازار هستند.
تأثیر این دو گروه بر قیمتها غیرقابل انکار است، اما تفاوتشان در انگیزه و رفتار، بازار را به دو جهت متضاد هدایت میکند؛ پوششدهندگان ریسک ثبات را میجویند و به دنبال کاهش ریسک هستند، در حالی که سفتهبازان نوسان را تقویت میکنند.
دوره مستر کلاس طلا
جامعترین دوره آموزشی طلا
این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سالها تجربه در حوزه معاملهگری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعهای از معاملهگران حرفهای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معاملهگر بهرهمند خواهید شد.
برای مثال، در ژوئن ۲۰۱۴، وقتی پیشروی داعش در عراق شایعاتی درباره اختلال در تولید نفت این کشور – که روزانه حدود ۳.۵ میلیون بشکه بود – به راه انداخت، سفتهبازان با خرید گسترده قراردادهای فیوچرز، قیمت نفت برنت را ظرف یک هفته از ۱۰۸ دلار به ۱۱۵ دلار رساندند، در حالی که عرضه واقعی هنوز بهطور جدی کاهش نیافته بود. این واکنش سریع نشان میدهد که عرضه و تقاضای واقعی تنها بخشی از داستان است و انتظارات بازار، که توسط سفتهبازان دامن زده میشود، میتواند به همان اندازه تعیینکننده باشد.
اما این مکانیزم همیشه هماهنگ عمل نمیکند. در دوران پاندمی کووید-۱۹ در سال ۲۰۲۰، تقاضای جهانی نفت به دلیل محدودیتهای سفر به شدت کاهش یافت و عرضه مازاد به انباشت بیسابقه ذخایر منجر شد. در آن زمان، قیمت نفت خام وست تگزاس اینترمدیت (WTI) حتی به محدوده منفی سقوط کرد – پدیدهای که نشان داد وقتی ظرفیت ذخیرهسازی به حد اشباع میرسد، عرضه و تقاضای فیزیکی میتواند بازارهای مالی را غافلگیر کند. در مقابل، در سال ۲۰۲۴، با بهبود اقتصاد جهانی و افزایش تقاضا از سوی چین و هند، قیمتها به بالای ۹۰ دلار بازگشتند، حتی با وجود عرضه کافی از سوی تولیدکنندگان شیل در آمریکا. این تناقضها حاکی از آن است که عرضه و تقاضا، هرچند ستون فقرات قیمتگذاری هستند، تنها در تعامل با بازیگران بازار و ابزارهای مالی معنا پیدا میکنند.
در نهایت، عرضه و تقاضا در بازار نفت نه یک قانون ثابت، بلکه یک رقص پویا میان واقعیتهای فیزیکی و پیشبینیهای مالی است.
پوششدهندگان ریسک و سفتهبازان، هر یک به نوبه خود، این رقص را هدایت میکنند: اولی با تلاش برای حفظ تعادل و دومی با تزریق هیجان و گاه بیثباتی. در مارس ۲۰۲۵، با افزایش تقاضای فصلی و گمانهزنیها درباره سیاستهای اوپک، این پویایی بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته و نشان میدهد که نفت، حتی در عصر انرژیهای نو، همچنان پادشاهی است که تاجش به دست بازارهای مالی نگه داشته میشود.
✔️ بیشتر بخوانید: سرمایهگذاری در طلای سیاه: از مبانی تا فرصتهای بازار نفت
احساسات بازار: نیروی پنهان پشت نوسانات
در دنیای پرهیاهوی بازار نفت، اعداد و ارقام مربوط به عرضه و تقاضا تنها بخشی از ماجرا را روایت میکنند. در پشت پرده این معادلات، نیرویی نامرئی اما قدرتمند جریان دارد که میتواند قیمتها را به اوج برساند یا به قعر بکشاند: احساسات بازار. روانشناسی جمعی معاملهگران، سرمایهگذاران و حتی سیاستگذاران، اغلب به اندازه بشکههای نفتی که از زمین استخراج میشود، در تعیین قیمتها نقش دارد. این انتظارات و برداشتها، که در بازارهای فیوچرز به قراردادهایی ملموس تبدیل میشوند، مانند موجی هستند که گاهی با واقعیتهای فیزیکی همسو میشوند و گاهی در تضاد کامل با آن عمل میکنند. از گذشته تا به امروز، این نیروی پنهان همچنان خود را در نوسانات قیمت نفت برنت و WTI نشان داده و ثابت کرده که نفت، بیش از یک کالا، آینهای از ذهنیت بازار است.
نقش انتظارات در شکلگیری قیمتها به این معناست که آنچه معاملهگران درباره آینده باور دارند، میتواند به اندازه وضعیت کنونی عرضه و تقاضا تعیینکننده باشد.
اگر بازار پیشبینی کند که تقاضا در ماههای آینده به دلیل رشد اقتصادی یا اختلال در عرضه افزایش خواهد یافت، خریداران به سرعت وارد عمل میشوند و قراردادهای فیوچرز را با قیمتهای بالاتر خریداری میکنند. این رفتار، قیمتهای نقدی را نیز تحت فشار قرار میدهد، حتی اگر هنوز هیچ تغییری در عرضه واقعی رخ نداده باشد. برعکس، بدبینی نسبت به آینده – مثلاً پیشبینی رکود اقتصادی یا افزایش تولید – میتواند به فروش گسترده قراردادهای فیوچرز منجر شود و قیمتها را پایین بکشد.
به عنوان مثال، در فوریه ۲۰۱۱، وقتی ناآرامیهای بهار عربی به لیبی رسید و نگرانیهایی درباره توقف تولید نفت این کشور – که روزانه حدود ۱.۶ میلیون بشکه بود – شکل گرفت، معاملهگران با پیشبینی اختلال عرضه، قراردادهای فیوچرز را بهسرعت خریدند و قیمت نفت برنت را ظرف چند هفته از حدود ۱۰۳ دلار به بیش از ۱۱۴ دلار در هر بشکه رساندند، در حالی که کاهش واقعی تولید هنوز بهطور کامل محقق نشده بود.
نمونههای تاریخی نشان میدهند که احساسات بازار چگونه میتواند مسیر قیمتها را تغییر دهد. در ژوئن ۲۰۰۸، قیمت نفت خام به اوج تعدیلشده با تورم خود یعنی ۲۰۱.۰۴ دلار در هر بشکه رسید. این افزایش نه تنها نتیجه عرضه محدود یا تقاضای بالا بود، بلکه به شدت از گمانهزنیهای سفتهبازان در بازار فیوچرز تغذیه میشد که باور داشتند رشد اقتصادی چین و هند تقاضا را به سطحی بیسابقه خواهد رساند. اما تنها چند ماه بعد، با شروع بحران مالی جهانی، همان احساس خوشبینی جای خود را به ترس و وحشت داد. نتیجه؟ قیمتها در ژانویه ۲۰۰۹ به ۶۲.۰۲ دلار سقوط کردند – کاهشی که عمدتاً ریشه در فروپاشی اعتماد بازار داشت، نه صرفاً تغییر در عرضه و تقاضای فیزیکی.
مثال دیگری از تأثیر احساسات را میتوان در ماجرای بیسابقه قیمت منفی نفت WTI در آوریل ۲۰۲۰ مشاهده کرد. وقتی پاندمی کووید-۱۹ تقاضا را نابود کرد و انبارهای نفت به حد اشباع رسیدند، ترس از نبود فضای ذخیرهسازی، معاملهگران را به وحشت انداخت. در آن لحظه، بازار فیوچرز به جای پیشبینی بهبود، به انعکاسی از ناامیدی تبدیل شد و قیمتها به منفی ۳۷ دلار در بشکه سقوط کردند – پدیدهای که نشان داد احساسات میتواند حتی منطق اقتصادی را زیر سؤال ببرد. در مقابل، در اواخر ۲۰۲۱، وقتی جهان از قرنطینهها خارج شد و امید به بازگشت تقاضا شکل گرفت، قیمتها با سرعتی خیرهکننده به بالای ۸۰ دلار بازگشتند، در حالی که عرضه هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود.
این نیروی روانی تنها به سفتهبازان محدود نمیشود؛ حتی پوششدهندگان ریسک که به دنبال ثبات هستند، تحت تأثیر جو بازار قرار میگیرند. برای مثال، در اواخر اوت ۲۰۰۵، وقتی طوفان کاترینا به سواحل خلیج مکزیک نزدیک شد – منطقهای که حدود ۲۵ درصد از تولید نفت آمریکا را در بر میگرفت – ترس از اختلال در تولید و پالایش نفت، شرکتهای حملونقل و پالایشگاهها را وادار کرد تا حجم خرید قراردادهای فیوچرز خود را بهسرعت افزایش دهند. این واکنش باعث شد قیمت نفت خام WTI ظرف چند روز از حدود ۶۶ دلار به بیش از ۷۰ دلار در هر بشکه برسد، رشدی که نه صرفاً به دلیل خسارت واقعی (که بعداً حدود ۱.۵ میلیون بشکه در روز برآورد شد)، بلکه عمدتاً ناشی از نگرانیها و انتظارات بازار بود. تحلیلگران معتقدند که چنین رویدادهایی شکنندگی ذاتی بازار نفت را آشکار میکنند؛ جایی که یک خبر، یک پیشبینی هواشناسی یا حتی شایعات میتواند موجی از خرید یا فروش را به راه اندازد.
در نهایت، احساسات بازار مانند سوختی است که نوسانات قیمت نفت را شعلهور میکند. این نیرو، که در تقاطع روانشناسی و اقتصاد عمل میکند، نشان میدهد که نفت فقط یک کالای فیزیکی نیست، بلکه محصولی است که ارزشش به شدت به ذهنیت بازیگران بازار گره خورده است. از سقفهای تاریخی گرفته تا سقوطهای ناگهانی، تاریخچه قیمتگذاری نفت پر است از لحظاتی که احساسات، بیش از واقعیت، فرمان را در دست گرفته است. در جهانی که اطلاعات با سرعت نور منتشر میشود، این نیروی پنهان همچنان یکی از بزرگترین معماهای بازار نفت باقی خواهد ماند.
نیروهای ژئوپلیتیکی: بازیگران بزرگ و تأثیراتشان
در بازار جهانی نفت، سیاست به اندازه سکوهای استخراج نفت و پالایشگاهها نقش دارد. نیروهای ژئوپلیتیکی – از تصمیمات کارتلهای نفتی گرفته تا تنشهای دیپلماتیک و تحریمهای بینالمللی – مانند اهرمهایی عمل میکنند که میتوانند عرضه را محدود کنند، قیمتها را به اوج برسانند یا بازار را به آشوب بکشانند. در این میان، هیچ بازیگری به اندازه سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و متحدانش، معروف به اوپکپلاس، بر عرضه جهانی نفت تأثیرگذار نبوده است. اما قدرت این گروهها در دهههای اخیر با ظهور تولیدکنندگان غیرعضو و پیچیدگیهای سیاسی به چالش کشیده شده است. تا مارس ۲۰۲۵، نیروهای ژئوپلیتیکی همچنان یکی از کلیدیترین عوامل تعیینکننده قیمت نفت هستند و نشان میدهند که این بازار، فراتر از اقتصاد، میدان نبرد قدرت و استراتژی است.
اوپک که در سال ۱۹۶۰ تأسیس شد، با هدف هماهنگی سیاستهای نفتی ۱۲ عضو خود – از جمله غولهایی مانند عربستان سعودی، ایران و عراق – پا به عرصه گذاشت. این کارتل که اکنون حدود ۴۰ درصد از عرضه جهانی نفت را کنترل میکند، از طریق تنظیم سهمیههای تولید، توانایی آن را دارد که شیر عرضه را باز یا بسته کند. اوپکپلاس، که در سال ۲۰۱۶ با پیوستن کشورهایی مثل روسیه شکل گرفت، این قدرت را تقویت کرد و دامنه تأثیرگذاری را به حدود ۵۵ درصد از تولید جهانی رساند. برای مثال، در اکتبر ۲۰۲۲، وقتی اوپکپلاس تصمیم به کاهش تولید به میزان ۲ میلیون بشکه در روز گرفت تا بازار را در برابر نگرانیهای رکود جهانی تقویت کند، قیمت نفت برنت ظرف چند هفته از حدود ۸۸ دلار به بیش از ۹۴ دلار در هر بشکه جهش کرد. این توانایی در کنترل عرضه، اوپک را به یک بازیگر بیبدیل تبدیل کرده است، اما اجرای این استراتژی همیشه بینقص نیست. تخطی اعضای کوچکتر از سهمیهها و رقابت داخلی، گاه برنامههای این گروه را تضعیف کرده است.
با این حال، اوپک و اوپکپلاس تنها بازیگران این صحنه نیستند. تنشهای سیاسی و تحریمها میتوانند به همان اندازه عرضه را مختل کنند و قیمتها را به نوسان وادارند. برای مثال، در فوریه ۲۰۲۲، حمله روسیه به اوکراین و متعاقب آن تحریمهای گسترده غرب علیه صادرات نفت این کشور – که روزانه بیش از ۷ میلیون بشکه بود – موجی از نگرانی درباره کمبود عرضه ایجاد کرد و قیمت نفت برنت را ظرف چند هفته از حدود ۹۰ دلار به بیش از ۱۲۳ دلار در هر بشکه رساند، هرچند عرضه جهانی بهتدریج با افزایش تولید دیگر کشورها تعدیل شد.
تنگه هرمز – گذرگاهی که ۲۰ درصد از نفت جهان از آن عبور میکند – نیز نمونهای دیگر از این شکنندگی است؛ در جریان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، حملات متقابل به نفتکشها در خلیج فارس، بهویژه در اوج «جنگ نفتکشها» در سال ۱۹۸۴، عرضه را تهدید کرد و قیمتها را بهطور موقت تا حدود ۳۵ دلار در هر بشکه (معادل بیش از ۱۰۰ دلار امروزی با تعدیل تورم) بالا برد. تحریمها نیز به نوبه خود ابزار قدرتمندی هستند. وقتی ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ تحریمهای نفتی علیه ایران را بازگرداند، صادرات این کشور از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه سقوط کرد و عرضه جهانی را تحت فشار قرار داد. در مقابل، وقتی در سال ۲۰۲۱ مذاکرات هستهای با ایران از سر گرفته شد، امید به بازگشت این عرضه، قیمتها را تعدیل کرد.
رقابت بین تولیدکنندگان نیز لایه دیگری به این معادله اضافه میکند. در مارس ۲۰۲۰، وقتی عربستان سعودی و روسیه در جنگ قیمتی اوپکپلاس وارد شدند و تولید را به طور بیسابقه افزایش دادند، قیمت نفت خام به زیر ۲۰ دلار در بشکه سقوط کرد – سقوطی که تا حدی نتیجه اختلافات سیاسی بود تا اقتصاد. این رویداد نشان داد که حتی درون اوپکپلاس، هماهنگی همیشه تضمینشده نیست. از سوی دیگر، ظهور تولیدکنندگان غیرعضو مانند ایالات متحده – که با فناوری شیل به بزرگترین تولیدکننده جهان تبدیل شده – قدرت اوپک را محدود کرده است. در سال ۲۰۲۴، تولید روزانه آمریکا به ۱۳.۵ میلیون بشکه رسید و این افزایش عرضه، تلاشهای اوپکپلاس برای بالا نگه داشتن قیمتها را خنثی کرد.
تحریمها و تنشها همچنین میتوانند تقاضا را بهطور غیرمستقیم تحت تأثیر قرار دهند. برای مثال، درگیری اوکراین که از سال ۲۰۲۲ آغاز شد، با تحریمهای گسترده غرب علیه روسیه همراه شد و این کشور را وادار کرد نفت خود را با تخفیف به بازارهای آسیایی، بهویژه چین و هند، عرضه کند. این تغییر مسیر عرضه، تعادل بازار را به هم زد و قیمتها را در اروپا بالا برد، در حالی که آسیا از نفت ارزانتر بهرهمند شد. تا مارس ۲۰۲۵، این پویایی همچنان ادامه دارد و نشان میدهد که ژئوپلیتیک نه تنها عرضه، بلکه الگوهای تجارت جهانی را نیز بازسازی میکند.
در نهایت، نیروهای ژئوپلیتیکی مانند شمشیری دولبه در بازار نفت عمل میکنند: میتوانند ثبات بیاورند یا هرجومرج خلق کنند. اوپک و اوپکپلاس با کنترل عرضه، تلاش دارند این بازار را در دست نگه دارند، اما تنشهای سیاسی، تحریمها و رقابتهای جهانی، این کنترل را دائماً به چالش میکشند. تاریخ نفت پر است از لحظاتی که تصمیمات پشت درهای بسته یا تهدیدات نظامی، مسیر قیمتها را تغییر دادهاند. در جهانی که قدرت و منابع به هم گره خوردهاند، نفت همچنان بیش از یک کالا، اهرمی در بازی بزرگ سیاست بینالملل است.
✔️ بیشتر بخوانید: آشنایی با اوپک و نحوه تأثیرگذاری آن بر قیمت جهانی نفت
چرخههای کالایی: الگوهای تاریخی و پیشبینی آینده
نفت، مانند بسیاری از کالاها، در ریتمی نامرئی اما قابل تشخیص نوسان میکند – چرخههایی که گاه دههها طول میکشند و با نبض اقتصاد جهانی همگام میشوند. تحلیلگران بازار از مدتها پیش به الگویی تقریبی ۲۹ ساله در قیمت کالاها اشاره کردهاند؛ دورههایی که اوجها و فرودهای آن نه تنها به عرضه و تقاضا، بلکه به جریانهای بزرگتر اقتصادی، سیاسی و حتی روانشناختی گره خوردهاند. برای نفت، این چرخهها داستانی از رونق و رکود را روایت میکنند که درک آن میتواند کلیدی برای پیشبینی آینده باشد. در مارس ۲۰۲۵، با نگاهی به گذشته و وضعیت کنونی، این چرخهها همچنان بهعنوان راهنمایی برای معاملهگران و سیاستگذاران عمل میکنند، هرچند هیچگاه بهعنوان قانونی قطعی قابل اتکا نیستند.
بررسی روندهای تاریخی نشان میدهد که قیمت نفت در نقاط عطف این چرخهها به شکلی قابلتوجه واکنش نشان داده است. اوجهای بزرگ در شاخص کالاها در سالهای ۱۹۲۰، ۱۹۵۸ و ۱۹۸۰ نمونههای بارزی هستند. در سال ۱۹۲۰، پس از جنگ جهانی اول و افزایش تقاضا برای صنعتیسازی، نفت بهعنوان سوخت آینده ظهور کرد و قیمتها به اوج رسیدند. در سال ۱۹۸۰، بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ – که با تحریم اوپک و انقلاب ایران تشدید شد – قیمتها را به قلهای تاریخی برد و هر بشکه نفت خام با احتساب تورم به بیش از ۱۲۰ دلار رسید. اما سال ۱۹۵۸ استثنایی بود؛ در حالی که شاخص کالاها اوج گرفت، قیمت نفت به دلیل عرضه فراوان و ثبات نسبی ژئوپلیتیکی تا دهه ۱۹۶۰ در روندی خنثی باقی ماند. این تفاوتها نشان میدهند که چرخهها، هرچند الگویی کلی ارائه میدهند، تحت تأثیر نیروهای خاص هر دوره قرار دارند.
ارتباط این چرخهها با اقتصاد جهانی ریشه در پیوند عمیق نفت با رشد و رکود دارد. در دورههای رونق اقتصادی – مانند دهههای پس از جنگ جهانی دوم یا اوایل قرن بیستویکم با ظهور چین بهعنوان غول صنعتی – تقاضا برای نفت سر به فلک میکشد و قیمتها را به سمت بالا سوق میدهد. در مقابل، رکودها و بحرانها، مانند رکود بزرگ ۲۰۰۸ یا پاندمی ۲۰۲۰، تقاضا را فلج میکنند و قیمتها را به قعر میفرستند.
برای مثال، در ژوئن ۲۰۰۸، در اوج چرخهای که از اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود، قیمت نفت به ۲۰۱.۰۴ دلار (تعدیلشده با تورم) رسید، اما با شروع بحران مالی، این اوج به سرعت به سقوطی دردناک تبدیل شد و در ژانویه ۲۰۰۹ به ۶۲.۰۲ دلار رسید. این نوسانات نشان میدهند که نفت نه تنها از اقتصاد جهانی تأثیر میپذیرد، بلکه خود بهعنوان اهرمی آن را تقویت یا تضعیف میکند.
با بررسی روندهای تاریخی و تحولات اخیر، وضعیت بازار نفت در آوریل ۲۰۲۵ تصویری متفاوت از پیشبینیهای گذشته ارائه میدهد. برخلاف مدلهای مبتنی بر چرخههای ۲۹ ساله که انتظار داشتند اوجهای قیمتی در دورههای معینی از جمله اوایل دهه ۲۰۲۰ رخ دهد، قیمت نفت برنت در سال جاری در محدوده ۷۴ دلار باقی مانده است. در عوض، اوج تاریخی قیمتها در پی تنشهای ژئوپلیتیکی ناشی از جنگ اوکراین به وقوع پیوست؛ دورانی که شاهد افزایش ناگهانی و چشمگیر قیمت نفت بودیم.
نتیجهگیری از این واقعیت حاکم است که الگوهای تاریخی دیگر بهطور انحصاری قابل اتکا نیستند و تحلیلگران باید با رویکردی چندبعدی، تغییرات لحظهای و پویاییهای جدید بازار را در نظر بگیرند. در این میان، درس مهم این است که بازار نفت همواره در حال تحول است و تصمیمگیریهای مبتنی بر مدلهای ثابت ممکن است نیاز به بازنگری و تعدیلهای سریع داشته باشند.
این تغییرات نشاندهنده پیچیدگی فزاینده بازار نفت است؛ زیرا عوامل متعددی از جمله تغییرات در سیاستهای انرژی، نوآوریهای فناوری، رشد تولید در مناطق مختلف و نگرانیهای مربوط به زنجیره تأمین در تعامل با یکدیگر عمل میکنند. از یک سو، افزایش تقاضا در اقتصادهای نوظهور و نگرانیهای ناشی از عدم قطعیتهای ژئوپلیتیکی تمایل به فشار صعودی بر قیمتها دارد؛ اما از سوی دیگر، تولیدات فزاینده نفت از جمله در حوزه تولید شیل و پیشرفتهای حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، توانستهاند این فشار را تعدیل کنند. برای مثال، در دهه ۲۰۱۰، فناوری شیل چرخه سنتی را با افزایش ناگهانی عرضه به هم ریخت و از اوجگیری قیمتها در سطح دهه ۱۹۷۰ جلوگیری کرد. این پویایی نشان میدهد که چرخهها بیشتر یک راهنما هستند تا یک تقویم دقیق.
در نهایت، چرخههای کالایی مانند نقشهای قدیمی از بازار نفت عمل میکنند: خطوط کلی را نشان میدهند، اما جزئیات مسیر به دست نیروهای روز تعیین میشود. این الگوهای ۲۹ ساله، با همه فراز و نشیبهایشان، یادآور این هستند که نفت نه تنها با اقتصاد جهانی گره خورده، بلکه آیینهای از امیدها، ترسها و تحولات زمانه است. در جهانی که هم به سوی پایداری میرود و هم به منابع سنتی وابسته است، پیشبینی آینده این چرخهها بیش از هر زمان دیگری به درک این تعامل پیچیده بستگی دارد.
فناوری و انرژیهای جایگزین: تهدید یا فرصت؟
در جهانی که فناوری با شتابی بیسابقه پیش میرود، بازار نفت در تقاطع دو نیروی متضاد قرار گرفته است: نوآوریهایی که عرضه را متحول میکنند و انرژیهای جایگزین که تقاضای بلندمدت را به چالش میکشند. از یک سو، پیشرفتهایی مانند استخراج نفت شیل، افق تولید را گسترش داده و قدرت را از دست کارتلهای سنتی به بازیگران جدید منتقل کرده است. از سوی دیگر، ظهور انرژیهای سبز – از خورشیدی و بادی گرفته تا هیدروژن – سایهای بر آینده نفت انداخته و پرسشهایی درباره پایداری سلطه آن مطرح کرده است. در مارس ۲۰۲۵، این دو روند نه تنها بازار را بازتعریف میکنند، بلکه معادله قیمتگذاری را به میدان رقابتی پیچیدهتر از همیشه تبدیل کردهاند.
نوآوریهای استخراج، بهویژه فناوری شیل، در دهه گذشته عرضه جهانی نفت را دگرگون کردهاند. انقلاب شیل در ایالات متحده، که از اوایل دهه ۲۰۱۰ آغاز شد، این کشور را به بزرگترین تولیدکننده نفت جهان تبدیل کرد و تا سال ۲۰۲۴، تولید روزانه آن را به بیش از ۱۳.۵ میلیون بشکه رساند. این جهش، که با تکنیکهایی مانند شکافت هیدرولیکی (fracking) و حفاری افقی ممکن شد، انعطافپذیری بیسابقهای به عرضه افزود. برخلاف چاههای سنتی که تولیدشان بهتدریج کاهش مییابد، چاههای شیل میتوانند به سرعت فعال یا غیرفعال شوند و به تولیدکنندگان اجازه میدهند تا در برابر نوسانات قیمت واکنش نشان دهند. برای مثال، در اواخر ۲۰۲۴، وقتی قیمت نفت برنت به زیر ۸۰ دلار افتاد، بسیاری از تولیدکنندگان شیل در تگزاس و داکوتای شمالی عملیات خود را کاهش دادند و از سقوط بیشتر قیمتها جلوگیری کردند.
این انعطافپذیری، اوپک و متحدانش را در موقعیت دشواری قرار داده است. در سال ۲۰۱۴، وقتی عربستان سعودی تلاش کرد با افزایش تولید، شیل آمریکا را از بازار خارج کند، قیمتها به زیر ۵۰ دلار سقوط کردند، اما تولیدکنندگان شیل با کاهش هزینهها و بهبود کارایی، مقاومت کردند. تا مارس ۲۰۲۵، هزینه تولید یک بشکه شیل به طور متوسط به حدود ۴۵ دلار رسیده است – رقمی که این صنعت را در برابر شوکهای قیمتی مقاومتر کرده و عرضه را پایدار نگه داشته است. این پویایی نشان میدهد که فناوری نه تنها تهدیدی برای بازیگران سنتی است، بلکه فرصتی برای افزایش عرضه و تعدیل قیمتها در بلندمدت فراهم میکند. با این حال، این افزایش عرضه گاه با ظرفیت محدود پالایش و زیرساختهای توزیع برخورد میکند و مانع از کاهش چشمگیر قیمتها میشود.
در سوی دیگر معادله، انرژیهای جایگزین بهعنوان نیرویی رو به رشد، تقاضای بلندمدت نفت را تهدید میکنند. در سال ۲۰۲۴، آژانس بینالمللی انرژی (IEA) گزارش داد که سهم انرژیهای تجدیدپذیر در سبد جهانی انرژی به ۳۲ درصد رسیده و پیشبینی میشود تا پایان دهه ۲۰۳۰ از سوختهای فسیلی پیشی بگیرد. این تغییر، بهویژه در بخش حملونقل – که بزرگترین مصرفکننده نفت است – مشهود است. خودروهای برقی (EV) که در سال ۲۰۲۵ بیش از ۲۵ درصد از فروش جهانی خودرو را تشکیل میدهند، تقاضا برای بنزین و گازوئیل را کاهش دادهاند. در اروپا، سیاستهای سختگیرانه کربنزدایی و یارانههای هنگفت برای انرژی خورشیدی و بادی، مصرف نفت را در بخشهای صنعتی و خانگی نیز پایین آورده است. این روند، چشمانداز تقاضا را تیره کرده و سفتهبازان در بازار فیوچرز را به بازنگری پیشبینیهایشان واداشته است.
با این حال، این تهدید هنوز به معنای پایان نفت نیست. در کوتاهمدت، انرژیهای سبز نمیتوانند بهطور کامل جایگزین نفت در صنایعی مانند پتروشیمی، هوانوردی و حملونقل سنگین شوند. در مارس ۲۰۲۵، تقاضای جهانی نفت همچنان در سطح ۱۰۳ میلیون بشکه در روز قرار دارد – رقمی که نشاندهنده وابستگی پایدار به این سوخت است. علاوه بر این، فناوریهای جدید مانند جذب کربن و سوختهای مصنوعی میتوانند بهعنوان پلهایی عمل کنند که عمر مفید نفت را افزایش دهند. برای مثال، شرکتهای بزرگ نفتی مانند شل و اکسونموبیل در حال سرمایهگذاری در پروژههایی هستند که دیاکسید کربن را از هوا جدا کرده و به سوخت قابلاستفاده تبدیل میکنند – نوآوریهایی که میتوانند تقاضا را در دهههای آینده حفظ کنند.
در نهایت، فناوری و انرژیهای جایگزین مانند دو روی یک سکه در بازار نفت عمل میکنند: یکی عرضه را تقویت میکند و دیگری تقاضا را بازتعریف میکند. شیل و نوآوریهای استخراج، فرصتی برای تولیدکنندگان فراهم کردهاند تا با انعطافپذیری بیشتر به نوسانات پاسخ دهند، در حالی که انرژیهای سبز، تهدیدی بلندمدت برای سلطه نفت به شمار میآیند. در مارس ۲۰۲۵، این دو نیرو در حال کشمکشی هستند که نتیجهاش نه تنها قیمت امروز، بلکه آینده این صنعت را رقم خواهد زد. نفت، که زمانی پادشاهی بیرقیب بود، حالا باید در جهانی که فناوری هم متحدش است و هم رقیبش، جایگاه خود را بازتعریف کند.
بازارهای مالی و ابزارهای مشتقه: میدان نبرد قیمتها
در بازار جهانی نفت، قیمتها دیگر تنها در چاهها و پالایشگاهها تعیین نمیشوند؛ آنها در تالارهای مجازی بورسهای کالایی و از طریق ابزارهای مالی پیچیده شکل میگیرند. بازارهای فیوچرز و مشتقات – از قراردادهای فیوچرز گرفته تا معاملات آپشن – به میدان نبردی تبدیل شدهاند که در آن معاملهگران، سفتهبازان و شرکتها بر سر آینده قیمتها شرطبندی میکنند. این ابزارها، که در اصل برای مدیریت ریسک طراحی شده بودند، حالا موتور محرک نوسانات قیمتی هستند و اغلب از واقعیتهای فیزیکی عرضه و تقاضا پیشی میگیرند. در شرایط فعلی نیز، تأثیر این بازارهای مالی بیش از هر زمان دیگری مشهود است و نشان میدهد که نفت، بیش از یک کالای خام، محصولی مالی است که سرنوشتش در دستان والاستریت و لندن رقم میخورد.
قراردادهای فیوچرز هسته اصلی این میدان نبرد را تشکیل میدهند. این قراردادها، که توافقی برای خرید یا فروش نفت با قیمتی مشخص در تاریخی معین هستند، به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اجازه میدهند تا از خود در برابر نوسانات محافظت کنند، اما در عین حال بستری برای سفتهبازی فراهم میکنند.
در بورس کالای نیویورک (NYMEX) و بورس کالای شیکاگو (CME)، روزانه میلیونها قرارداد فیوچرز معامله میشود که بخش ناچیزی از آنها به تحویل فیزیکی نفت منجر میشود. برای مثال، در سال ۲۰۲۴، CME گزارش داد که حجم معاملات فیوچرز نفت خام به بیش از ۱.۵ میلیون قرارداد در روز رسید – معادل ۱.۵ میلیارد بشکه – در حالی که تولید واقعی جهانی حدود ۱۰۳ میلیون بشکه در روز بود. این شکاف نشان میدهد که قیمتها بیشتر از آنکه به عرضه واقعی وابسته باشند، در آینه انتظارات مالی منعکس میشوند.
ابزارهای مشتقه دیگر، مانند قراردادهای آپشن، لایهای دیگر به این پیچیدگی اضافه میکنند. برخلاف فیوچرز که طرفین را ملزم به اجرای معامله میکند، قراردادهای آپشن به خریدار حق – و نه تعهد – میدهند تا نفت را با قیمتی مشخص بخرد یا بفروشد. این انعطافپذیری، آپشنها را به ابزاری محبوب برای سفتهبازان تبدیل کرده است که میخواهند بدون ریسک بالای فیوچرز، از تغییرات قیمت سود ببرند. برای مثال، در مارس ۲۰۱۱، وقتی ناآرامیهای بهار عربی در لیبی شدت گرفت و شایعاتی درباره توقف تولید نفت این کشور – که حدود ۱.۶ میلیون بشکه در روز بود – منتشر شد، حجم معاملات آپشن در NYMEX به اوج رسید و معاملهگران با خرید آپشنهای خرید (Call Options) روی نفت برنت با قیمت ۱۱۵ دلار، به افزایش قیمت شرط بستند. این موج مالی، قیمتهای نقدی را نیز به بالای ۱۱۴ دلار در هر بشکه کشاند، حتی پیش از آنکه کاهش عرضه بهطور کامل تأیید شود.
بورسهای کالایی مانند NYMEX و CME نه تنها بستر این معاملات هستند، بلکه با شفافیت و نقدینگی که فراهم میکنند، بهعنوان داوران اصلی قیمتگذاری عمل میکنند. قیمت نفت خام وست تگزاس اینترمدیت (WTI) که در NYMEX معامله میشود و نفت برنت که در بورس بینقارهای (ICE) قیمتگذاری میشود، به معیارهای جهانی تبدیل شدهاند که پالایشگاهها، دولتها و حتی مصرفکنندگان از آن پیروی میکنند. اما این شفافیت گاه با آشوب همراه است. در آوریل ۲۰۲۰، وقتی تقاضا در اوج پاندمی فروپاشید، قراردادهای فیوچرز WTI در NYMEX به قیمت منفی ۳۷ دلار سقوط کرد – رویدادی بیسابقه که نشان داد بازارهای مالی میتوانند حتی از واقعیتهای فیزیکی پیشی بگیرند و آنها را زیر سؤال ببرند.
تأثیر این ابزارها در نوسانات قیمت به نقش دوگانه بازیگران بازار برمیگردد: پوششدهندگان ریسک و سفتهبازان. پوششدهندگان، مانند شرکتهای هواپیمایی که با قراردادهای فیوچرز قیمت سوخت را قفل میکنند، به دنبال ثبات هستند. در مقابل، سفتهبازان – که اغلب صندوقهای سرمایهگذاری یا معاملهگران مستقل هستند – نوسان را تقویت میکنند. در اوایل ۲۰۲۵، وقتی گزارشهایی از تنش در خلیج فارس منتشر شد، سفتهبازان با خرید گسترده فیوچرز و آپشنها، باعث افزایش قیمت نفت شدند، در حالی که عرضه واقعی تغییری نکرده بود. این واکنش سریع نشان میدهد که بازارهای مالی نه تنها به اخبار پاسخ میدهند، بلکه آنها را بزرگنمایی میکنند و گاه از کنترل خارج میشوند.
در نهایت، بازارهای مالی و ابزارهای مشتقه مانند شمشیری دو لبه در بازار نفت عمل میکنند: هم ثبات میآفرینند و هم آشوب خلق میکنند. قراردادهای فیوچرز و آپشنها، که در بورسهایی مانند NYMEX و CME معامله میشوند، قیمتها را از انحصار عرضه و تقاضای فیزیکی خارج کرده و به دست انتظارات، حدسوگمانها و استراتژیهای مالی سپردهاند. در سال جاری نیز، این میدان نبرد بار دیگر نشان داده که نفت دیگر فقط یک منبع انرژی نیست، بلکه ابزاری مالی است که ارزشش در صفحههای معاملاتی بیش از چاههای نفت تعیین میشود.
✔️ بیشتر بخوانید: آشنایی با معاملات آپشن نفت خام: از مفاهیم تا استراتژیها
اقتصاد جهانی و نفت: رابطهای دوسویه
نفت و اقتصاد جهانی در رقصی مداوم و دوسویه گرفتارند؛ رشد اقتصادی تقاضا برای این سوخت سیاه را شعلهور میکند و نوسانات قیمت آن میتواند چرخهای اقتصاد را به حرکت درآورد یا متوقف کند. در این رابطه پیچیده، قدرتهای نوظهور مانند چین و هند بهعنوان موتورهای اصلی تقاضا در قرن بیستویکم برجسته شدهاند، در حالی که اقتصادهای توسعهیافته همچنان نقش تنظیمکننده را ایفا میکنند. از رونقهای صنعتی گرفته تا رکودهای فلجکننده، تاریخ نشان داده که نفت نه تنها از اقتصاد جهانی تأثیر میپذیرد، بلکه خود اهرمی است که میتواند آن را به اوج برساند یا به قعر بکشاند. در سال جاری، این پیوند دوسویه بار دیگر در کانون توجه است و نشان میدهد که سرنوشت نفت و جهان به هم گره خورده است.
رشد اقتصادی چین و هند در دو دهه گذشته، تقاضای جهانی نفت را به سطحی بیسابقه رسانده است. چین، که از اوایل دهه ۲۰۰۰ به کارخانه جهان تبدیل شد، مصرف نفت خود را از ۵ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۱۵ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۴ افزایش داد. این جهش، که با توسعه زیرساختها، شهرسازی و تولید صنعتی همراه بود، قیمتها را در اوایل قرن بیستویکم به اوجهایی مانند ۲۰۱.۰۴ دلار در ژوئن ۲۰۰۸ (تعدیلشده با تورم) سوق داد. هند نیز، با جمعیتی رو به رشد و اقتصاد در حال صنعتیسازی، به بازیگری کلیدی تبدیل شده است. در سال ۲۰۲۵، تقاضای هند برای نفت به حدود ۶ میلیون بشکه در روز رسیده و پیشبینی میشود تا پایان دهه از ژاپن و کره جنوبی پیشی بگیرد. این دو غول آسیایی، با تکیه بر نفت برای سوخترسانی به کارخانهها، حملونقل و تولید انرژی، نشان دادهاند که رشد اقتصادی در اقتصادهای نوظهور میتواند محرکی قدرتمند برای قیمتها باشد.
اما این رابطه تنها یکطرفه نیست؛ واکنش قیمتها به رونقها و رکودهای اقتصادی، اقتصاد جهانی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در دورههای رونق، مانند بهبود پس از پاندمی در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، افزایش تقاضا از سوی چین، هند و ایالات متحده قیمتها را به بالای ۸۰ دلار در هر بشکه رساند و به تورم جهانی دامن زد. در مقابل، رکودها تقاضا را فلج میکنند و قیمتها را به سقوط وامیدارند. پاندمی کووید-۱۹ در سال ۲۰۲۰ نمونهای دراماتیک بود: وقتی اقتصاد جهانی متوقف شد، تقاضا برای نفت ۳۰ درصد کاهش یافت و قیمت WTI در آوریل همان سال به منفی ۳۷ دلار سقوط کرد. این شوک نه تنها تولیدکنندگان را به زانو درآورد، بلکه زنجیره تأمین جهانی را مختل کرد و نشان داد که افت قیمت نفت میتواند رکود را عمیقتر کند.
اقتصادهای توسعهیافته نیز در این معادله نقش دارند، اما الگوی مصرفشان متفاوت است. در ایالات متحده و اروپا، که بخش بزرگی از تقاضا به حملونقل و صنایع سنگین وابسته است، تغییرات اقتصادی تأثیر مستقیمی بر بازار نفت دارند. برای مثال، در اواسط سال ۲۰۲۳، وقتی فدرال رزرو در مسیر افزایش نرخ بهره برای مهار تورم قرار داشت، نشانههایی از کاهش رشد اقتصادی در آمریکا پدیدار شد و تقاضای نفت این کشور بهطور موقت ۲ درصد کاهش یافت. این کاهش، همراه با سیاستهای کربنزدایی در اروپا، فشار نزولی بر قیمتها وارد کرد و میانگین جهانی را کاهش داد. اما پس از آن، با نشانههایی از بهبود اقتصادی و افزایش سفرهای فصلی، تقاضا بار دیگر جان گرفت و قیمتها شرایط بهتری پیدا کردند که نشانهای از حساسیت بازار به سیگنالهای اقتصادی است.
قدرتهای دیگر، مانند برزیل و اندونزی، نیز بهتدریج به این ترکیب اضافه شدهاند. رشد اقتصادی در این کشورها، که با افزایش طبقه متوسط و مصرف سوخت همراه است، تقاضای جهانی را تقویت کرده است. در مقابل، اقتصادهای وابسته به نفت، مانند عربستان سعودی و روسیه، از نوسانات قیمت تأثیر میپذیرند. وقتی قیمتها در سال ۲۰۱۴ به زیر ۵۰ دلار سقوط کرد، بودجه این کشورها تحت فشار قرار گرفت و آنها را وادار به تنوعبخشی کرد – حرکتی که خود تقاضای داخلی برای نفت را کاهش داد. این چرخه دوسویه نشان میدهد که نفت هم محرک اقتصاد است و هم قربانی آن.
در نهایت، رابطه نفت و اقتصاد جهانی مانند آینهای است که هر دو طرف را منعکس میکند. رشد چین، هند و سایر قدرتها تقاضا را بالا میبرد و قیمتها را به اوج میرساند، در حالی که رکودها و رونقها این روند را معکوس یا تقویت میکنند. امروزه، با بهبود تدریجی اقتصاد جهانی و تداوم وابستگی به نفت، این پیوند دوسویه همچنان پابرجاست. اما با ظهور انرژیهای جایگزین و تغییرات ساختاری در مصرف، این رقص ممکن است در دهههای آینده ریتمی تازه پیدا کند – ریتمی که هم فرصت است و هم چالش.
روندهای اخیر و پیشبینی ۲۰۲۵: نگاهی به آینده
بازار نفت در مارس ۲۰۲۵ در نقطهای حساس قرار دارد؛ جایی که تقاطع نیروهای ژئوپلیتیکی، سیاستهای تولید و تغییرات تقاضا، تصویری پیچیده و پویا از آینده ترسیم میکند. پس از سالی پرنوسان در ۲۰۲۴ – که شاهد افت و خیز قیمتها از اوجهای ۹۰ دلاری تا کفهای نزدیک به ۷۰ دلار بود – بازار اکنون در حال تثبیت است، اما نشانههایی از بیثباتی در افق دیده میشود. تا ۳۰ مارس ۲۰۲۵، قیمت نفت برنت در محدوده ۷۳ دلار در هر بشکه نوسان میکند، در حالی که نفت خام وست تگزاس اینترمدیت (WTI) نزدیک به ۶۹ دلار معامله میشود. این ارقام، که تحت تأثیر ترکیبی از عرضه فراوان، تقاضای متغیر و تنشهای سیاسی قرار دارند، زمینهساز تحلیل روندهای اخیر و پیشبینیهای کوتاهمدت برای باقیمانده سال هستند.
در ماههای ابتدایی ۲۰۲۵، بازار شاهد چند تحول کلیدی بود. نخست، تصمیم اوپکپلاس در اوایل مارس برای به تعویق انداختن افزایش تولید داوطلبانه ۲.۲ میلیون بشکهای در روز تا آوریل، سیگنالی از احتیاط در برابر عرضه مازاد بود. این تصمیم پس از افت قیمتها در فوریه، که ناشی از نگرانیهای رشد اقتصادی و تشدید تنشهای تجاری بود، اتخاذ شد. همزمان، تحریمهای جدید ایالات متحده علیه ایران و ونزوئلا، که در فوریه و مارس اعمال شدند، عرضه این کشورها را محدودتر کرد و تا حدی از فشار نزولی بر قیمتها کاست. از سوی دیگر، تولید غیراوپک – بهویژه از ایالات متحده، کانادا و برزیل – با رشدی پایدار به ۱.۲ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۵ ادامه یافت و تعادل بازار را به سمت عرضه فراوان سوق داد. این پویاییها، همراه با تقاضای ضعیفتر از حد انتظار در چین، بازار را در وضعیتی شکننده قرار داده است.
تحلیل وضعیت کنونی بازار نفت در مارس ۲۰۲۵
تا پایان مارس ۲۰۲۵، چندین عامل کلیدی وضعیت کنونی بازار را تعریف میکنند. تقاضای جهانی نفت، که به حدود ۱۰۳ میلیون بشکه در روز رسیده، رشدی ملایم حدود ۱.۱ میلیون بشکه در روز نسبت به سال ۲۰۲۴ نشان میدهد. این رشد، که عمدتاً توسط آسیا – بهویژه هند – هدایت میشود، کمتر از میانگین پیش از پاندمی است و نشاندهنده کندی در اقتصادهای بزرگ مانند چین است. در طرف عرضه، تولید جهانی به ۱۰۴.۳ میلیون بشکه در روز رسیده و عرضه مازاد حدود ۶۰۰ هزار بشکه در روز را به همراه دارد. این مازاد، که عمدتاً نتیجه تولید قوی غیراوپک و احتیاط اوپکپلاس است، فشار نزولی بر قیمتها وارد کرده و موجودیهای جهانی را در آستانه افزایش قرار داده است.
بازارهای مالی نیز نقش پررنگی در این وضعیت ایفا میکنند. معاملات فیوچرز در NYMEX و CME نشاندهنده احتیاط سرمایهگذاران است؛ حجم قراردادهای باز در مارس به پایینترین سطح سهماهه رسید و سفتهبازان موقعیتهای خرید خود را کاهش دادند. این کاهش اعتماد، که تا حدی به عدم اطمینان از سیاستهای تعرفهای جدید ایالات متحده و تأثیر آن بر تجارت جهانی برمیگردد، قیمتها را در محدوده فعلی نگه داشته است. در عین حال، شاخصهای فنی مانند بکواردیشن (تفاوت قیمت فیوچرز نزدیک و دور) در دبی و برنت تضعیف شده و از ۱.۹۹ دلار در اوایل سال به حدود ۱ دلار کاهش یافته که نشانهای از انتظار بازار برای عرضه کافی در آینده است.
پیشبینیهای کوتاهمدت بر اساس دادههای بهروز
با نگاهی به سهماهه دوم و سوم ۲۰۲۵، پیشبینیهای کوتاهمدت بازار نفت به چند سناریو بستگی دارد. بر اساس دادههای فعلی، انتظار میرود قیمت برنت در بهار و تابستان بین ۷۰ تا ۷۵ دلار در هر بشکه باقی بماند، با فرض تداوم سیاستهای کنونی اوپکپلاس و نبود اختلال عمده در عرضه. گزارش آژانس بینالمللی انرژی (IEA) در مارس ۲۰۲۵ پیشبینی میکند که موجودیهای جهانی در سهماهه دوم کاهش یابد – به دلیل تقاضای فصلی و کاهش تولید ایران و ونزوئلا – و قیمتها را بهطور موقت به محدوده ۷۵ دلار برساند. با این حال، اگر اوپکپلاس از آوریل شروع به بازگرداندن تولید کند، عرضه مازاد میتواند به ۱ میلیون بشکه در روز برسد و قیمتها را تا پایان سال به حدود ۶۸ دلار کاهش دهد.
تحریمها و تنشهای ژئوپلیتیکی نیز متغیرهای مهمی هستند. تشدید درگیریها در خاورمیانه یا اختلال در تنگه هرمز میتواند عرضه را تا ۲ میلیون بشکه در روز کاهش دهد و قیمتها را به بالای ۸۵ دلار برساند – سناریویی که با توجه به تحولات اخیر در یمن و خلیج فارس محتمل است. در مقابل، اگر مذاکرات تجاری بین ایالات متحده و شرکای اصلیاش به کاهش تعرفهها منجر شود، رشد اقتصادی و تقاضا میتواند قیمتها را به محدوده ۷۸ تا ۸۰ دلار سوق دهد. تحلیلگران گلدمن ساکس پیشبینی کردهاند که برنت در سال ۲۰۲۵ بهطور میانگین ۷۶ دلار خواهد بود، اما تأکید دارند که ظرفیت مازاد تولید اوپک و شیل میتواند مانع از صعود پایدار شود.
در کوتاهمدت، بازار نفت در مارس ۲۰۲۵ در تعادلی شکننده قرار دارد؛ عرضه فراوان و تقاضای محتاطانه، با چاشنی ریسکهای ژئوپلیتیکی، آیندهای پرنوسان را نوید میدهند. برای باقیمانده سال، معاملهگران باید چشم به تصمیمات اوپکپلاس، تحولات سیاسی و دادههای اقتصادی دوخته نگه دارند، چرا که هر یک میتوانند این تعادل را به هم بزنند و مسیر قیمتها را تغییر دهند.
✔️ بیشتر بخوانید: پنج گام استراتژیک در معاملات نفت خام: نقشه راه سودآوری در بازار نفت
سخن پایانی
نفت، این طلای سیاه که زمانی تنها سوختی برای چراغها بود، حالا به رشتهای حیاتی در تاروپود اقتصاد جهانی و بازارهای مالی تبدیل شده است. آنچه قیمت آن را تعیین میکند، دیگر صرفاً بشکههای استخراجشده یا تقاضای فیزیکی نیست، بلکه شبکهای درهمتنیده از عرضه و تقاضا، احساسات بازار، نیروهای ژئوپلیتیکی، چرخههای کالایی، فناوری، ابزارهای مالی و پویاییهای اقتصاد جهانی است. در سال ۲۰۲۵، این عوامل در رقابتی بیامان، بازار را در تعادلی شکننده نگه داشتهاند؛ جایی که یک تصمیم اوپکپلاس، یک تنش سیاسی یا حتی یک پیشبینی مالی میتواند موجی از نوسانات را به راه اندازد.
این پیچیدگی نشان میدهد که نفت، فراتر از یک کالا، آینهای از امیدها، ترسها و قدرتهای زمانه است.
با این حال، آینده نفت در هالهای از ابهام قرار دارد. در حالی که فناوری شیل و تولیدکنندگان غیرسنتی عرضه را تقویت میکنند و انرژیهای سبز تقاضای بلندمدت را به چالش میکشند، سلطه این سوخت فسیلی همچنان پابرجاست، اما نه بدون تغییر. پیشبینیها برای سال ۲۰۲۵ از ثبات نسبی قیمتها در محدوده ۷۰ تا ۸۰ دلار حکایت دارند، اما ریسکهای ژئوپلیتیکی و تحولات اقتصادی میتوانند این مسیر را به هر سو بکشانند. آنچه مسلم است، این است که نفت در جهانی که به سوی پایداری میرود، باید جایگاه خود را بازتعریف کند – نه بهعنوان پادشاهی بیرقیب، بلکه بهعنوان بازیگری که در کنار رقبا و متحدان جدید، همچنان نقشی کلیدی ایفا خواهد کرد. این داستان، که از چاههای ابتدایی قرن نوزدهم آغاز شد، هنوز پایان نیافته و فصل بعدی آن به دست نیروهای امروز نوشته خواهد شد.
لطفا نظر و سوالات خود را درباره این مقاله ارسال کنید تا کارشناسان ما به شما پاسخ دهند.