آیا قیمت نفت و گاز طبیعی با هم همبستگی دارند؟

زمان مطالعه: 17 دقیقه

آیا قیمت نفت و گاز طبیعی با هم هم بستگی دارند؟

هرساله با فرا رسیدن فصل سرما، میلیون‌ها خانوار در نیم‌کره شمالی با افزایش هزینه‌های انرژی روبه‌رو می‌شوند و دولت‌ها برای مهار نوسانات قیمت‌ها و کاهش فشار بر مصرف‌کنندگان به تکاپو می‌افتند. در این میان، نفت خام و گاز طبیعی به‌عنوان دو منبع اصلی انرژی، نقشی محوری در تأمین نیازهای روزمره، از گرمایش منازل گرفته تا سوخت‌رسانی به صنایع و حمل‌ونقل، ایفا می‌کنند. به‌طور سنتی، قیمت این دو کالا با یکدیگر هم‌راستا بوده و تغییرات آن‌ها اغلب به‌صورت موازی رخ می‌داد؛ اما در سال‌های اخیر، الگوهای متفاوتی مشاهده شده است که این پرسش را مطرح می‌کند: آیا همبستگی تاریخی میان قیمت نفت و گاز همچنان پابرجاست یا در حال دگرگونی است؟

این تحولات نه‌تنها برای مصرف‌کنندگان، بلکه برای سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران نیز اهمیت بسزایی دارد. در دهه‌های گذشته، وابستگی متقابل نفت و گاز به دلیل تولید مشترک از میادین انرژی و کاربردهای جایگزین آن‌ها تقویت شده بود. با این حال، عواملی چون پیشرفت‌های فناورانه، تغییرات در الگوهای عرضه و تقاضا، و رویدادهای ژئوپلیتیکی مانند جنگ اوکراین، مسیر این دو بازار را از یکدیگر جدا کرده است. در این مقاله، با بررسی روندهای تاریخی، تحلیل داده‌های آماری، و ارزیابی عوامل کلیدی، به این موضوع پرداخته می‌شود که چگونه این تغییرات، درک ما از رابطه میان قیمت نفت و گاز طبیعی را تحت تأثیر قرار داده و چه پیامدهایی برای آینده این دو منبع انرژی به همراه دارد.

نگاهی به همبستگی تاریخی قیمت نفت و گاز طبیعی

همبستگی نفت خام و گاز طبیعی

نفت خام و گاز طبیعی برای مدت‌های طولانی به‌عنوان دو رکن اصلی اقتصاد جهانی انرژی شناخته شده‌اند و رابطه قیمتی آن‌ها در طول تاریخ، به‌ویژه در قرن بیستم، از همبستگی قابل توجهی برخوردار بوده است. این پیوند تاریخی ریشه در چندین عامل اساسی دارد که از ساختار تولید گرفته تا الگوهای مصرف و سیاست‌های بازار را در بر می‌گیرد.

یکی از مهم‌ترین دلایل این ارتباط، استخراج همزمان نفت و گاز از میادین مشترک بود. در بسیاری از مناطق، مانند خلیج مکزیک یا خاورمیانه، چاه‌های نفت به‌طور طبیعی مقادیر قابل توجهی گاز همراه تولید می‌کردند که این امر عرضه این دو کالا را به یکدیگر وابسته می‌ساخت. در نتیجه، تغییرات در تولید یا قیمت یکی، اغلب تأثیر مستقیمی بر دیگری داشت و این همزیستی، ستون اصلی همبستگی قیمتی آن‌ها را تشکیل می‌داد.

دوره مستر کلاس طلا

جامع‌ترین دوره آموزشی طلا

این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سال‌ها تجربه در حوزه معامله‌گری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعه‌ای از معامله‌گران حرفه‌ای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معامله‌گر بهره‌مند خواهید شد.

علاوه بر این، قابلیت جایگزینی نفت و گاز در برخی کاربردها، مانند تولید برق، گرمایش صنعتی، یا حتی به‌عنوان سوخت در تأسیسات خاص، نقش مهمی در هم‌راستا نگه داشتن قیمت‌ها ایفا می‌کرد. برای مثال، در نیروگاه‌هایی که امکان استفاده از هر دو سوخت وجود داشت، افزایش قیمت نفت می‌توانست تقاضا برای گاز طبیعی را بالا ببرد و بالعکس. این انعطاف‌پذیری در مصرف، همراه با وابستگی متقابل عرضه، باعث می‌شد که بازارها این دو کالا را به‌عنوان جایگزین‌های نزدیک به هم ببینند. در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، زمانی که سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) با کاهش تولید، شوک‌های قیمتی ایجاد می‌کرد، این تأثیر نه‌تنها بر نفت، بلکه بر گاز طبیعی نیز مشهود بود؛ زیرا بسیاری از قراردادهای گاز در آن زمان به‌طور مستقیم به قیمت نفت وابسته بودند و از فرمول‌های مبتنی بر شاخص نفت خام پیروی می‌کردند.

از منظر تاریخی، داده‌های موجود نشان‌دهنده همبستگی قوی میان این دو کالا در دوره‌های مختلف است. به‌عنوان مثال، بر اساس گزارش‌های اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (EIA)، در بازه زمانی دهه ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰، ضریب همبستگی میان قیمت نفت خام برنت و گاز طبیعی هنری هاب (Henry Hub) در آمریکا اغلب در محدوده ۰.۷ تا ۰.۹ قرار داشت. این ارقام نشان می‌دهند که تغییرات قیمتی این دو منبع انرژی در بیش از ۷۰ درصد موارد هم‌جهت بوده است. این رابطه در بازارهای دیگر، مانند اروپا و آسیا، نیز قابل ردیابی بود؛ جایی که قراردادهای بلندمدت گاز طبیعی، به‌ویژه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، معمولاً بر اساس قیمت سبد نفتی یا نفت خام تنظیم می‌شدند. این وابستگی ساختاری، که به “پیوند قیمتی” (price linkage) معروف بود، به‌گونه‌ای طراحی شده بود که ثبات را در بازارهای انرژی تضمین کند و از نوسانات غیرمنتظره جلوگیری نماید.

با این حال، این همبستگی صرفاً نتیجه عوامل فنی یا اقتصادی نبود؛ سیاست‌های جهانی و زیرساخت‌های محدود نیز در آن نقش داشتند. در دهه‌های گذشته، حمل‌ونقل گاز طبیعی به دلیل فقدان فناوری‌های پیشرفته مانند گاز طبیعی مایع (LNG) یا شبکه‌های گسترده خطوط لوله، به شدت محدود بود. این محدودیت باعث می‌شد که گاز طبیعی بیشتر به‌عنوان کالایی محلی یا منطقه‌ای در نظر گرفته شود و وابستگی آن به نفت، که از طریق تانکرها به‌راحتی در سطح جهانی جابه‌جا می‌شد، افزایش یابد. برای مثال، در اروپا، پیش از توسعه زیرساخت‌های LNG در اواخر قرن بیستم، گاز وارداتی از شوروی سابق یا شمال آفریقا اغلب با قیمتی مرتبط با نفت عرضه می‌شد. این وابستگی، همراه با عرضه محدود و تقاضای پایدار، به تقویت همبستگی کمک کرد و به بازارها این اطمینان را می‌داد که تغییرات در یک منبع انرژی، تأثیر قابل پیش‌بینی بر دیگری خواهد داشت.

اما این تصویر تاریخی با ورود به قرن بیست‌ویکم شروع به تغییر کرد. عواملی مانند پیشرفت‌های فناورانه، تنوع در منابع تولید، و تحول در الگوهای مصرف جهانی، پایه‌های این همبستگی را به لرزه درآوردند. برای نمونه، در ایالات متحده، ظهور انقلاب شیل در دهه ۲۰۰۰، تولید گاز طبیعی را از وابستگی به چاه‌های نفت جدا کرد و به افزایش عرضه داخلی منجر شد. در همین حال، بازارهای جهانی شاهد رشد تجارت LNG و مستقل شدن قراردادهای گاز از شاخص‌های نفتی بودند. این تحولات نشان‌دهنده آغاز دوره‌ای جدید بود که در آن، پیوند سنتی میان قیمت نفت و گاز طبیعی به تدریج تضعیف شد. در واقع، آنچه زمانی یک رابطه بدیهی و پایدار به نظر می‌رسید، اکنون به یک پویایی پیچیده‌تر تبدیل شده است که نیازمند تحلیل عمیق‌تر و نگاه به عوامل نوظهور است؛ موضوعی که در بخش‌های بعدی به‌طور جامع‌تر بررسی خواهد شد.

✔️ بیشتر بخوانید: آموزش صفر تا صد نفت | عوامل موثر بر قیمت نفت

تأثیر عوامل جهانی و منطقه‌ای بر قیمت‌ها

نفت خام و گاز طبیعی، به‌عنوان کالاهایی که ستون فقرات اقتصاد جهانی انرژی را تشکیل می‌دهند، به شدت تحت تأثیر عوامل جهانی و منطقه‌ای قرار دارند. این عوامل، از رویدادهای ژئوپلیتیکی گرفته تا تفاوت‌های جغرافیایی و الگوهای فصلی، نه‌تنها بر عرضه و تقاضای این دو منبع تأثیر می‌گذارند، بلکه می‌توانند همبستگی سنتی میان قیمت‌هایشان را تقویت یا تضعیف کنند. یکی از بارزترین نمونه‌های اخیر، تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ بود که بازارهای انرژی را به لرزه درآورد. این جنگ، همراه با تحریم‌های گسترده بین‌المللی علیه روسیه، عرضه جهانی نفت و گاز را مختل کرد و پیامدهای متفاوتی برای هر یک از این دو کالا به همراه داشت. در حالی که قیمت نفت خام به دلیل نگرانی‌ها درباره کاهش عرضه جهانی به سرعت به حدود ۱۳۰ دلار در هر بشکه رسید، گاز طبیعی با پویایی‌های متفاوتی مواجه شد که تا حدی به محدودیت‌های جغرافیایی و زیرساختی آن وابسته بود.

جنگ اوکراین به‌ویژه برای اروپا، که به شدت به گاز طبیعی وارداتی از روسیه وابسته بود، تأثیر عمیقی داشت. پیش از آغاز درگیری، روسیه حدود ۴۰ درصد از گاز مصرفی اتحادیه اروپا را از طریق خطوط لوله‌ای مانند نورد استریم تأمین می‌کرد. با شروع تحریم‌ها و کاهش جریان گاز از این خطوط، قیمت گاز طبیعی در اروپا به سطوح بی‌سابقه‌ای رسید؛ به‌طوری که در اوت ۲۰۲۲، قیمت گاز در هاب TTF هلند به بیش از ۳۰۰ یورو در هر مگاوات‌ساعت افزایش یافت. این در حالی بود که قیمت نفت، اگرچه تحت فشار قرار داشت، به دلیل قابلیت جابه‌جایی جهانی از طریق تانکرها، واکنش متعادل‌تری نشان داد. این تفاوت آشکار نشان داد که چگونه یک رویداد جهانی می‌تواند اثرات منطقه‌ای متفاوتی بر این دو کالا داشته باشد و همبستگی سنتی میان آن‌ها را به چالش بکشد.

تحریم‌های بین‌المللی علیه روسیه، که شامل محدودیت‌های صادرات نفت و گاز این کشور بود، لایه دیگری از پیچیدگی را به این معادله افزود. در حالی که تحریم‌ها عرضه نفت روسیه به بازارهای غربی را کاهش داد و اوپک را وادار به واکنش کرد، تأثیر آن بر گاز طبیعی به دلیل وابستگی اروپا به خطوط لوله موجود، شدیدتر بود. کشورهای اروپایی مجبور شدند به سرعت به دنبال جایگزین‌هایی مانند واردات LNG از ایالات متحده و قطر باشند، اما این تغییر نیازمند زمان و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها بود. در مقابل، ایالات متحده، به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده گاز طبیعی جهان، به لطف تولید داخلی قوی و عدم وابستگی به واردات از روسیه، از این اختلالات تا حد زیادی در امان ماند.

این تفاوت در پاسخگویی نشان‌دهنده یک واقعیت کلیدی است: نفت به‌عنوان کالایی جهانی، به عرضه و تقاضای کلان واکنش نشان می‌دهد، در حالی که گاز طبیعی بیشتر تحت تأثیر محدودیت‌های منطقه‌ای و زیرساختی قرار دارد.

تفاوت‌های جغرافیایی در دسترسی به منابع و زیرساخت‌ها نیز نقش مهمی در جدایی مسیر قیمت نفت و گاز ایفا می‌کند. برای مثال، در آسیا، کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی که به‌طور کامل به LNG وارداتی وابسته‌اند، در برابر نوسانات عرضه جهانی آسیب‌پذیرتر هستند و اغلب قیمت‌های بالاتری برای گاز پرداخت می‌کنند. در مقابل، خاورمیانه، با منابع عظیم نفت و گاز، می‌تواند از تولید مشترک این دو کالا بهره ببرد و قیمت‌ها را در سطح منطقه‌ای متعادل نگه دارد. در همین حال، تقاضای فصلی، به‌ویژه در نیم‌کره شمالی، تأثیر متفاوتی بر این دو منبع دارد. در زمستان‌های سرد، تقاضای گاز برای گرمایش در اروپا و شمال آمریکا به اوج می‌رسد و قیمت‌ها را بالا می‌برد، در حالی که نفت ممکن است تحت فشارهای دیگری مانند کاهش تولید اوپک یا افزایش تقاضای حمل‌ونقل در تابستان باشد. این الگوهای فصلی و جغرافیایی نشان می‌دهند که چرا قیمت گاز طبیعی اغلب از پویایی‌های جهانی نفت جدا می‌شود.

رویدادهای ژئوپلیتیکی گذشته نیز نمونه‌های مشابهی از این پویایی را ارائه می‌دهند. به‌عنوان مثال، در جریان بحران نفتی ۱۹۷۳، تصمیم اوپک برای کاهش تولید، قیمت نفت را به‌طور چشمگیری افزایش داد و به دلیل وابستگی قیمتی گاز به نفت در آن زمان، گاز طبیعی نیز متأثر شد. اما در دهه‌های اخیر، با توسعه بازارهای مستقل گاز و افزایش انعطاف‌پذیری عرضه نفت، این تأثیرات یکنواخت کمتر شده است. برای نمونه، در سال ۲۰۱۴، زمانی که قیمت نفت به دلیل افزایش تولید شیل آمریکا کاهش یافت، قیمت گاز طبیعی در بسیاری از مناطق به دلیل تقاضای محلی ثابت باقی ماند. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده آن است که عوامل جهانی مانند جنگ و تحریم‌ها، در کنار ویژگی‌های منطقه‌ای مانند زیرساخت و دسترسی، به‌طور فزاینده‌ای مسیر قیمت‌گذاری این دو کالا را از یکدیگر جدا کرده‌اند.
در نهایت، این پویایی‌ها پیامدهای گسترده‌ای برای مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران دارند. در اروپا، افزایش قیمت گاز در سال ۲۰۲۲ به تورم انرژی و فشار بر خانوارها منجر شد، در حالی که ایالات متحده توانست با صادرات LNG به این بحران پاسخ دهد و سود اقتصادی کسب کند.

این تفاوت‌ها نه‌تنها بر اقتصادهای محلی تأثیر گذاشت، بلکه نشان داد که همبستگی تاریخی میان نفت و گاز دیگر یک قانون ثابت نیست. در عوض، این رابطه به شدت به زمینه‌های جغرافیایی، سیاسی و فصلی وابسته است که هر یک می‌توانند مسیر متفاوتی را برای این دو منبع انرژی رقم بزنند.

این تحولات، که در بخش‌های بعدی با جزئیات بیشتری بررسی خواهند شد، بر اهمیت تحلیل متنی و منطقه‌ای در پیش‌بینی قیمت‌ها تأکید دارند.

نقش فناوری و زیرساخت در جدایی قیمت‌ها

پیشرفت‌های فناورانه و توسعه زیرساخت‌ها در دهه‌های اخیر، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل تغییر در رابطه میان قیمت نفت خام و گاز طبیعی، نقش کلیدی ایفا کرده‌اند. این تحولات نه‌تنها عرضه و تقاضای این دو منبع انرژی را دگرگون کرده‌اند، بلکه به کاهش همبستگی سنتی میان آن‌ها منجر شده‌اند. در قلب این تغییرات، انقلاب شیل در ایالات متحده قرار دارد که با بهره‌گیری از فناوری‌های شکاف هیدرولیکی (fracking) و حفاری افقی، تولید گاز طبیعی را به‌طور چشمگیری افزایش داد. پیش از این انقلاب، که در اواخر دهه ۲۰۰۰ آغاز شد، گاز طبیعی اغلب به‌عنوان محصول جانبی استخراج نفت تولید می‌شد و عرضه آن به شدت به میادین نفتی وابسته بود. اما با ظهور شیل، ایالات متحده به بزرگ‌ترین تولیدکننده گاز طبیعی جهان تبدیل شد و این افزایش عرضه داخلی، قیمت گاز را در بازارهای محلی پایین آورد، در حالی که قیمت نفت همچنان به پویایی‌های جهانی وابسته باقی ماند.

انقلاب شیل تنها یک نمونه از تأثیر فناوری بر جدایی قیمت‌ها است. پیشرفت در استخراج گاز از ذخایر غیرمتعارف، مانند متان بستر زغال‌سنگ (coalbed methane) یا گاز محبوس در سنگ‌های متراکم، به تولیدکنندگان امکان داد تا منابع گازی را مستقل از میادین نفتی توسعه دهند. این استقلال، همراه با افزایش ظرفیت تولید، به‌ویژه در مناطقی مانند تگزاس و پنسیلوانیا، عرضه گاز را از عرضه نفت جدا کرد. برای مثال، در سال ۲۰۱۰، زمانی که تولید شیل در آمریکا به اوج خود رسید، قیمت گاز طبیعی در هاب هنری (Henry Hub) به زیر ۴ دلار در هر میلیون BTU کاهش یافت، در حالی که قیمت نفت خام برنت همچنان در محدوده ۸۰ تا ۱۰۰ دلار در هر بشکه نوسان داشت. این شکاف قیمتی، که در دهه‌های قبل کمتر دیده شده بود، نشان‌دهنده تأثیر مستقیم فناوری بر کاهش همبستگی میان این دو کالا بود.

زیرساخت‌های حمل‌ونقل نیز به‌عنوان عاملی تعیین‌کننده در این جدایی نقش داشته‌اند. نفت خام، با تکیه بر شبکه‌ای گسترده از خطوط لوله، تانکرها، کامیون‌ها و قطارها، به‌راحتی در سطح جهانی جابه‌جا می‌شود و این انعطاف‌پذیری به آن اجازه می‌دهد تا به‌سرعت به تغییرات عرضه و تقاضای بین‌المللی پاسخ دهد. در مقابل، گاز طبیعی با محدودیت‌های بیشتری مواجه است. حمل‌ونقل گاز به‌صورت گازی از طریق خطوط لوله، آن را به بازارهای منطقه‌ای محدود می‌کند، در حالی که انتقال آن به‌صورت مایع (LNG) نیازمند تأسیسات پیچیده مایع‌سازی، کشتی‌های تخصصی، و واحدهای بازگازسازی است. این فرآیند نه‌تنها زمان‌بر و پرهزینه است، بلکه ظرفیت آن در مقایسه با تجارت جهانی نفت محدودتر است. برای مثال، در سال ۲۰۲۲، زمانی که اروپا به دنبال جایگزینی گاز روسیه بود، ظرفیت صادرات LNG آمریکا به دلیل محدودیت‌های پایانه‌ها نتوانست به‌طور کامل نیازهای قاره سبز را برآورده کند، که این امر قیمت گاز را در اروپا بالا نگه داشت، در حالی که نفت با سهولت بیشتری جابه‌جا می‌شد.

ذخیره‌سازی نیز تفاوت دیگری را میان این دو کالا برجسته می‌کند. نفت خام به‌راحتی در مخازن زمینی یا شناور ذخیره می‌شود و این قابلیت به تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان اجازه می‌دهد تا در برابر نوسانات فصلی یا ژئوپلیتیکی انعطاف‌پذیر باشند. در مقابل، ذخیره‌سازی گاز طبیعی چالش‌برانگیزتر است. گاز به‌صورت فشرده در مخازن زیرزمینی یا به‌صورت مایع در تأسیسات کریوژنیک نگهداری می‌شود، اما ظرفیت این ذخیره‌سازی‌ها محدود است و اغلب نمی‌تواند به‌سرعت به تغییرات ناگهانی تقاضا پاسخ دهد. برای نمونه، در زمستان‌های سرد اروپا، زمانی که تقاضای گرمایش به اوج می‌رسد، ذخایر گاز به سرعت کاهش می‌یابد و قیمت‌ها را بالا می‌برد، در حالی که نفت می‌تواند از ذخایر استراتژیک یا عرضه جهانی تأمین شود. این تفاوت در ذخیره‌سازی، همراه با محدودیت‌های حمل‌ونقل، گاز طبیعی را به کالایی منطقه‌ای‌تر تبدیل کرده و وابستگی آن به نفت را کاهش داده است.

همبستگی بین نفت‌خام و گاز طبیعی

توسعه تجارت گاز طبیعی مایع (LNG) نیز، اگرچه به جهانی شدن بازار گاز کمک کرده، اما همچنان نتوانسته شکاف زیرساختی با نفت را به‌طور کامل پر کند. در دهه ۲۰۱۰، افزایش صادرات LNG از کشورهایی مانند قطر، استرالیا و ایالات متحده، بازارهای گاز را به هم متصل‌تر کرد، اما هزینه‌های بالای تولید و حمل‌ونقل LNG، همراه با نیاز به قراردادهای بلندمدت، مانع از آن شد که گاز به انعطاف‌پذیری نفت دست یابد. به‌عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹، زمانی که قیمت LNG در آسیا به دلیل مازاد عرضه کاهش یافت، قیمت نفت به دلیل تصمیمات اوپک در جهت مخالف حرکت کرد. این پویایی نشان داد که حتی با پیشرفت‌های زیرساختی، گاز طبیعی هنوز نمی‌تواند به‌طور کامل از الگوهای منطقه‌ای خود جدا شود و به یک کالای کاملاً جهانی تبدیل گردد.

این تحولات، از انقلاب شیل گرفته تا محدودیت‌های حمل‌ونقل و ذخیره‌سازی، پیامدهای عمیقی برای همبستگی قیمت نفت و گاز داشته‌اند. در حالی که فناوری تولید گاز را از نفت مستقل کرده، زیرساخت‌ها همچنان گاز را به شرایط محلی و منطقه‌ای وابسته نگه داشته‌اند. این دوگانگی به کاهش ضریب همبستگی میان این دو کالا منجر شده است؛ به‌طوری که داده‌های EIA نشان می‌دهند از اواسط دهه ۲۰۱۰، همبستگی میان قیمت نفت برنت و گاز طبیعی هنری هاب به‌طور میانگین به زیر ۰.۴ رسیده است.

این روند، که در بخش‌های بعدی با تحلیل‌های آماری بیشتر بررسی خواهد شد، نشان‌دهنده آن است که فناوری و زیرساخت نه‌تنها بازارهای انرژی را متحول کرده‌اند، بلکه درک ما از رابطه میان این دو منبع حیاتی را نیز به‌طور اساسی تغییر داده‌اند.

✔️ بیشتر بخوانید: آموزش معامله گاز طبیعی: تحلیل بنیادی عوامل موثر بر قیمت گاز

تحلیل آماری همبستگی و تفسیر داده‌ها

برای درک دقیق‌تر رابطه میان قیمت نفت خام و گاز طبیعی، ابزارهای آماری مانند ضریب همبستگی و نقشه‌های حرارتی به‌عنوان روش‌هایی کلیدی به کار می‌آ آیند که نه‌تنها روندهای گذشته را آشکار می‌کنند، بلکه تغییرات اخیر در این رابطه را نیز به‌صورت کمی و بصری نشان می‌دهند. ضریب همبستگی، شاخصی عددی بین ۱- و ۱+، میزان هم‌راستایی تغییرات قیمت دو متغیر را اندازه‌گیری می‌کند. عدد نزدیک به ۱+ نشان‌دهنده همبستگی مثبت قوی است، به این معنا که با افزایش قیمت یکی، دیگری نیز به احتمال زیاد افزایش می‌یابد؛ عدد نزدیک به ۱- نشان‌دهنده همبستگی منفی است، یعنی حرکت معکوس قیمت‌ها؛ و عدد نزدیک به ۰ بیانگر نبود رابطه معنادار است. این ابزار، همراه با داده‌های تاریخی از منابعی مانند اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (EIA)، به تحلیلگران امکان می‌دهد تا الگوهای بلندمدت و انحرافات اخیر را شناسایی کنند و درک بهتری از پویایی میان این دو کالا به دست آورند.

بررسی داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که همبستگی میان قیمت نفت و گاز طبیعی در گذشته بسیار قوی‌تر از امروز بوده است. برای مثال، در دهه ۱۹۹۰، زمانی که قراردادهای گاز اغلب به شاخص‌های نفتی وابسته بودند، ضریب همبستگی میان قیمت نفت خام برنت و گاز طبیعی هنری هاب در آمریکا به‌طور میانگین بین ۰.۷ تا ۰.۹ نوسان داشت. این ارقام حاکی از آن است که در بیش از ۷۰ درصد موارد، تغییرات قیمتی این دو منبع انرژی هم‌جهت بوده است.

این رابطه قوی تا اوایل دهه ۲۰۰۰ ادامه داشت، اما با شروع انقلاب شیل و افزایش تولید گاز مستقل در ایالات متحده، این همبستگی شروع به کاهش کرد. داده‌های EIA نشان می‌دهند که از سال ۲۰۱۰ به بعد، ضریب همبستگی میان این دو به‌طور میانگین به حدود ۰.۴ کاهش یافت و در برخی بازه‌ها، مانند اوایل سال ۲۰۲۴، حتی به محدوده نزدیک به صفر یا منفی گرایش پیدا کرد؛ زمانی که قیمت گاز طبیعی در برابر افزایش قیمت نفت کاهش یافت.

نقشه‌های حرارتی، که به‌صورت بصری همبستگی‌ها را نمایش می‌دهند، ابزار دیگری هستند که این تحولات را به شکلی قابل فهم‌تر ارائه می‌کنند. در این نقشه‌ها، رنگ‌ها شدت و جهت همبستگی را نشان می‌دهند: رنگ آبی تیره بیانگر همبستگی مثبت قوی، رنگ سبز تیره نشان‌دهنده همبستگی منفی قوی، و رنگ‌های روشن‌تر مانند زرد یا خاکستری حاکی از همبستگی ضعیف یا نزدیک به صفر است.

بر اساس نقشه‌های حرارتی منتشرشده توسط EIA، در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، جعبه‌های مربوط به نفت و گاز اغلب با رنگ آبی پررنگ مشخص می‌شدند که تأییدکننده همبستگی بالای آن دوره است. اما از اواسط دهه ۲۰۱۰، این جعبه‌ها به سمت رنگ‌های روشن‌تر حرکت کردند و در برخی موارد، مانند سال ۲۰۲۲ در بازار اروپا، به رنگ سبز متمایل شدند؛ زمانی که قیمت گاز به دلیل بحران اوکراین به اوج رسید، اما نفت تحت فشارهای متفاوتی قرار داشت. این تغییرات بصری نشان‌دهنده جدایی فزاینده میان این دو بازار است.

با این حال، تفسیر این داده‌ها نیازمند دقت است، زیرا همبستگی به معنای علیت نیست. به‌عنوان مثال، افزایش هم‌زمان قیمت نفت و گاز در سال ۲۰۲۲، که ضریب همبستگی را موقتاً به حدود ۰.۶ رساند، نتیجه مستقیم تأثیر جنگ اوکراین بر هر دو بازار بود، اما این رابطه پایدار نماند. عوامل تصادفی مانند تغییرات آب‌وهوایی (زمستان‌های سرد یا گرم)، تصمیمات اوپک، یا اختلالات عرضه می‌توانند همبستگی را به‌طور موقت تقویت یا تضعیف کنند، بدون اینکه نشان‌دهنده یک رابطه علت و معلولی باشند. برای نمونه، در زمستان ۲۰۱۸ در آمریکا، سرمای شدید تقاضای گاز را افزایش داد و قیمت آن را بالا برد، در حالی که قیمت نفت به دلیل مازاد عرضه جهانی کاهش یافت؛ این امر همبستگی را به محدوده منفی (۰.۲-) کشاند. چنین نوساناتی نشان می‌دهد که تحلیل همبستگی باید با در نظر گرفتن زمینه‌های اقتصادی و محیطی انجام شود.

برای درک عمیق‌تر، مقایسه همبستگی در بازارهای مختلف نیز مفید است. در اروپا، جایی که گاز طبیعی به شدت به واردات وابسته است، همبستگی با نفت در دهه‌های گذشته قوی‌تر بود، اما با توسعه هاب‌های قیمت‌گذاری مستقل مانند TTF و افزایش واردات LNG، این رابطه ضعیف‌تر شده است. در مقابل، در خاورمیانه، که تولید مشترک نفت و گاز همچنان رایج است، همبستگی بالاتر باقی مانده و ضریب آن در بازه ۰.۵ تا ۰.۷ قرار دارد. این تفاوت‌ها نشان می‌دهند که عوامل منطقه‌ای، مانند زیرساخت و الگوهای تولید، تا چه حد بر داده‌های آماری تأثیر می‌گذارند. به‌علاوه، تحلیلگران گاهی همبستگی نفت و گاز را با شاخص‌های دیگر، مانند شاخص S&P 500 یا اوراق خزانه‌داری، مقایسه می‌کنند تا تأثیرات کلان اقتصادی را بررسی کنند؛ اما داده‌ها نشان می‌دهند که این روابط نیز به‌طور فزاینده‌ای ناپایدار شده‌اند.

در نهایت، تحلیل آماری همبستگی و نقشه‌های حرارتی، اگرچه ابزارهای قدرتمندی برای درک رابطه میان قیمت نفت و گاز هستند، اما محدودیت‌هایی نیز دارند. این ابزارها نمی‌توانند به‌طور کامل پیچیدگی‌های بازارهای انرژی را توضیح دهند و باید با تحلیل کیفی تکمیل شوند. با این حال، روند کلی داده‌ها از دهه ۱۹۹۰ تا فوریه ۲۰۲۵ آشکار است: همبستگی میان این دو کالا به‌طور قابل توجهی کاهش یافته و از یک رابطه تقریباً ثابت به یک پویایی متغیر و وابسته به شرایط تبدیل شده است. این تحول، که ریشه در فناوری، زیرساخت، و رویدادهای جهانی دارد، نشان می‌دهد که پیش‌بینی قیمت‌ها در آینده نیازمند مدل‌های پیشرفته‌تر و توجه به جزئیات محلی و جهانی است؛ موضوعی که در بخش بعدی با نگاهی به آینده این رابطه بررسی خواهد شد.

آینده همبستگی: آیا پیوند نفت و گاز پایدار است؟

با نگاهی به دهه‌های گذشته و تحولات اخیر، پرسش اساسی این است که آیا همبستگی تاریخی میان قیمت نفت خام و گاز طبیعی در آینده نیز پایدار خواهد ماند یا این جدایی به یک ویژگی دائمی در بازارهای انرژی تبدیل خواهد شد. پاسخ به این سؤالم نیازمند بررسی روندهای کنونی، پیش‌بینی عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضا، و ارزیابی میزان استقلال بازارهای گاز از نفت است. در سال‌های اخیر، عواملی مانند رشد تجارت گاز طبیعی مایع (LNG)، توسعه هاب‌های مستقل قیمت‌گذاری، و حرکت جهانی به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر، نشانه‌هایی از جدایی پایدار این دو کالا را ارائه داده‌اند. با این حال، رویدادهای غیرمنتظره و نیازهای کوتاه‌مدت انرژی ممکن است به‌طور موقت این پیوند را احیا کنند، که این امر پیش‌بینی آینده را به یک چالش پیچیده تبدیل می‌کند.

یکی از کلیدی‌ترین روندها در این زمینه، افزایش نقش LNG در جهانی‌سازی بازار گاز است. در دهه ۲۰۱۰، کشورهایی مانند ایالات متحده، قطر، و استرالیا با توسعه ظرفیت صادرات LNG، عرضه گاز را از محدودیت‌های خطوط لوله منطقه‌ای آزاد کردند و آن را به کالایی با دسترسی جهانی‌تر نزدیک‌تر ساختند. این تحول، همراه با ظهور هاب‌های قیمت‌گذاری مستقل مانند TTF در اروپا و JKM در آسیا، به بازارهای گاز اجازه داد تا از وابستگی سنتی به شاخص‌های نفتی فاصله بگیرند. برای مثال، در سال ۲۰۲۳، بیش از ۶۰ درصد قراردادهای گاز در اروپا بر اساس قیمت هاب‌های محلی تنظیم شدند، در حالی که در دهه ۱۹۹۰، این رقم کمتر از ۱۰ درصد بود. این استقلال قیمتی نشان‌دهنده بلوغ بازار گاز است، اما همچنان به دلیل هزینه‌های بالای تولید و حمل‌ونقل LNG، این بازار نمی‌تواند به انعطاف‌پذیری نفت خام دست یابد، که این امر ممکن است جدایی کامل را دشوار کند.

همبستگی بین نفت‌خام و گاز طبیعی

در عین حال، حرکت جهانی به سمت انرژی‌های پاک و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی، آینده هر دو کالا را تحت تأثیر قرار داده است، اما با سرعت‌ها و الگوهای متفاوت. گاز طبیعی، که به دلیل انتشار کربن کمتر نسبت به نفت و زغال‌سنگ به‌عنوان “سوخت انتقالی” شناخته می‌شود، در بسیاری از کشورها، به‌ویژه در اروپا و آسیا، جایگاه ویژه‌ای در گذار به انرژی‌های تجدیدپذیر یافته است. در مقابل، نفت خام، که عمدتاً در حمل‌ونقل و صنایع پتروشیمی مصرف می‌شود، با فشارهای بیشتری از سوی فناوری‌های برقی و سیاست‌های کاهش کربن مواجه است. این تفاوت در مسیر تقاضا می‌تواند شکاف میان این دو را عمیق‌تر کند. برای نمونه، آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) پیش‌بینی می‌کند که تقاضای جهانی گاز تا سال ۲۰۴۰ همچنان رشد محدودی داشته باشد، در حالی که تقاضای نفت ممکن است پس از ۲۰۳۰ به اوج خود برسد و سپس کاهش یابد. این روندها نشان می‌دهند که گاز ممکن است استقلال بیشتری نسبت به نفت پیدا کند.

با این حال، عوامل کوتاه‌مدت و میان‌مدت می‌توانند این جدایی را مختل کنند. بحران‌های ژئوپلیتیکی، مانند آنچه در جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ شاهد بودیم، می‌توانند به‌طور موقت همبستگی را تقویت کنند؛ زیرا هر دو کالا تحت فشار عرضه قرار می‌گیرند. به‌علاوه، در مناطقی مانند خاورمیانه، که تولید مشترک نفت و گاز همچنان رایج است، این پیوند ممکن است به‌طور ساختاری پایدار بماند. از سوی دیگر، تغییرات آب‌وهوایی و الگوهای فصلی نیز نقش دارند. برای مثال، زمستان‌های شدید می‌توانند تقاضای گاز را به‌طور ناگهانی افزایش دهند و قیمت‌ها را بالا ببرند، در حالی که نفت ممکن است تحت تأثیر عوامل متفاوتی مانند تصمیمات اوپک باشد. این نوسانات نشان می‌دهند که حتی با وجود روندهای بلندمدت به سمت جدایی، بازگشت موقت به همبستگی در شرایط خاص محتمل است.
استقلال بازارهای گاز همچنین به میزان سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و فناوری بستگی دارد. اگر کشورها در دهه‌های آتی ظرفیت LNG و شبکه‌های انتقال را گسترش دهند، گاز می‌تواند به کالایی جهانی‌تر تبدیل شود و از نفت فاصله بیشتری بگیرد. اما این فرآیند نیازمند میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری است و با موانعی مانند مقررات زیست‌محیطی و رقابت با انرژی‌های تجدیدپذیر مواجه است. در مقابل، نفت با تکیه بر زیرساخت‌های موجود و انعطاف‌پذیری حمل‌ونقل، همچنان یک بازیگر جهانی باقی خواهد ماند. تحلیلگران بلومبرگ پیش‌بینی می‌کنند که تا سال ۲۰۵۰، سهم LNG از بازار گاز به بیش از ۷۰ درصد برسد، اما این رشد ممکن است به اندازه کافی سریع نباشد تا همبستگی را به‌طور کامل از بین ببرد. این عدم قطعیت نشان‌دهنده آن است که آینده این رابطه به تعادل میان پیشرفت‌های ساختاری و فشارهای لحظه‌ای بستگی دارد.

در نهایت، شواهد کنونی حاکی از آن است که همبستگی میان نفت و گاز به یک قانون ثابت تبدیل نخواهد شد، بلکه به یک پویایی متغیر و وابسته به شرایط جهانی و منطقه‌ای وابسته است. برای سرمایه‌گذاران، این به معنای نیاز به استراتژی‌های انعطاف‌پذیرتر در برابر نوسانات بازار است؛ برای سیاست‌گذاران، این تحول بر اهمیت تنوع‌بخشی به منابع انرژی و تقویت زیرساخت‌ها تأکید دارد.

اگرچه نشانه‌هایی از استقلال پایدار بازارهای گاز وجود دارد، اما هیچ تضمینی نیست که این جدایی در همه زمان‌ها و مکان‌ها یکنواخت باشد. این واقعیت جدید، که ریشه در تغییرات دهه‌های گذشته دارد، تحلیلگران را به بازنگری مداوم مدل‌های پیش‌بینی و توجه به تعامل پیچیده عوامل اقتصادی، فناورانه، و سیاسی دعوت می‌کند. در نتیجه، آینده این پیوند نه یک پاسخ قطعی، بلکه یک معادله در حال تکامل است که نیازمند رصد مداوم خواهد بود.

✔️  بیشتر بخوانید: آشنایی با اوپک و نحوه تأثیرگذاری آن بر قیمت جهانی نفت

سخن پایانی

بررسی روندهای تاریخی و تحولات اخیر نشان می‌دهد که رابطه میان قیمت نفت خام و گاز طبیعی از یک پیوند مستحکم و قابل پیش‌بینی به یک پویایی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. در گذشته، تولید مشترک، قابلیت جایگزینی، و وابستگی قیمتی، این دو کالا را به هم نزدیک نگه می‌داشت، اما عواملی مانند انقلاب شیل، رشد تجارت LNG، و رویدادهای ژئوپلیتیکی مانند جنگ اوکراین، این همبستگی را تضعیف کرده‌اند. داده‌های آماری تأیید می‌کنند که ضریب همبستگی میان این دو منبع انرژی در دهه‌های اخیر کاهش یافته و تفاوت‌های زیرساختی و جغرافیایی، بازارهای گاز را به سمت استقلالی نسبی سوق داده است. با این حال، این جدایی به معنای قطع کامل پیوند نیست؛ بلکه نشان‌دهنده یک واقعیت جدید است که در آن، عوامل محلی و جهانی به‌طور همزمان بر قیمت‌ها اثر می‌گذارند و پیش‌بینی‌ها را چالش‌برانگیزتر می‌کنند.

با نگاهی به آینده، به نظر می‌رسد که این تحولات پیامدهای گسترده‌ای برای مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران، و سیاست‌گذاران به همراه داشته باشد. در حالی که گاز طبیعی با تکیه بر نقش خود به‌عنوان سوخت انتقالی و توسعه زیرساخت‌های جهانی، ممکن است استقلال بیشتری کسب کند، نفت همچنان به‌عنوان یک کالای جهانی تحت تأثیر عرضه و تقاضای کلان باقی خواهد ماند. این دوگانگی، همراه با فشارهای ناشی از گذار به انرژی‌های پاک، نیازمند رویکردهای نوینی در مدیریت منابع انرژی است. در نهایت، آنچه از این تحلیل برمی‌آید، نه یک پاسخ قطعی، بلکه دعوتی به انعطاف‌پذیری و توجه مداوم به تغییرات بازار است؛ جایی که پیوند میان نفت و گاز، اگرچه کم‌رنگ‌تر شده، همچنان بخشی از معادلات پیچیده انرژی جهانی باقی خواهد ماند.

لطفا نظر و سوالات خود را درباره این مقاله ارسال کنید تا کارشناسان ما به شما پاسخ دهند.

چرا قیمت نفت و گاز طبیعی در گذشته همبستگی قوی داشتند؟

در گذشته، همبستگی قوی میان قیمت نفت و گاز به دلیل تولید مشترک این دو از میادین نفتی و گازی و قابلیت جایگزینی آن‌ها در کاربردهایی مانند گرمایش و تولید برق بود. علاوه بر این، قراردادهای بلندمدت گاز اغلب بر اساس قیمت نفت تنظیم می‌شدند، که این وابستگی را تقویت می‌کرد. برای مثال، در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، شوک‌های نفتی اوپک نه‌تنها قیمت نفت، بلکه قیمت گاز را نیز افزایش داد، زیرا بازارها این دو را به‌عنوان منابع مکمل می‌دیدند. این پیوند تا زمانی که فناوری و زیرساخت‌ها تغییر نکرده بودند، پایدار باقی ماند.

چه عواملی باعث جدایی قیمت نفت و گاز در سال‌های اخیر شده است؟

جدایی قیمت‌ها نتیجه پیشرفت‌هایی مانند انقلاب شیل در آمریکا، که تولید گاز را مستقل کرد، و توسعه تجارت گاز طبیعی مایع (LNG) است که بازارهای گاز را جهانی‌تر کرده است. همچنین، رویدادهایی مانند جنگ اوکراین و تحریم‌های روسیه عرضه را به‌طور متفاوت تحت تأثیر قرار دادند؛ مثلاً قیمت گاز در اروپا به دلیل وابستگی به خطوط لوله بالا رفت، اما نفت با انعطاف‌پذیری حمل‌ونقل جهانی متعادل‌تر ماند. تفاوت‌های زیرساختی، مانند ذخیره‌سازی و حمل‌ونقل پیچیده گاز، نیز این شکاف را عمیق‌تر کرده است.

ضریب همبستگی چگونه رابطه میان نفت و گاز را نشان می‌دهد؟

ضریب همبستگی، که بین ۱- و ۱+ است، نشان می‌دهد که قیمت نفت و گاز تا چه حد هم‌جهت تغییر می‌کنند. عدد نزدیک به ۱+ یعنی با افزایش قیمت یکی، دیگری هم بالا می‌رود؛ نزدیک به ۰ یعنی رابطه ضعیف است؛ و نزدیک به ۱- یعنی حرکت معکوس دارند. داده‌ها نشان می‌دهند که این ضریب از ۰.۷ تا ۰.۹ در دهه ۱۹۹۰ به حدود ۰.۴ در دهه ۲۰۱۰ کاهش یافته، که حاکی از کاهش همبستگی است. اما این عدد فقط الگوها را نشان می‌دهد و علت تغییرات را توضیح نمی‌دهد.

آیا در آینده نفت و گاز دوباره همبسته خواهند شد؟

آینده این رابطه به عوامل متعددی بستگی دارد. رشد LNG و هاب‌های مستقل قیمت‌گذاری، مانند TTF، گاز را مستقل‌تر می‌کند، اما بحران‌هایی مانند اختلالات عرضه می‌توانند موقتاً همبستگی را برگردانند. با حرکت به سمت انرژی‌های پاک، تقاضای گاز به‌عنوان سوخت انتقالی ممکن است رشد کند، در حالی که نفت با کاهش تقاضا مواجه شود. بنابراین، اگرچه جدایی کنونی احتمالاً ادامه می‌یابد، بازگشت موقت همبستگی در شرایط خاص منتفی نیست و پیش‌بینی دقیق نیازمند رصد مداوم است.

ترتیبی که یوتوفارکس برای خواندن مطالب سری نفت به شما پیشنهاد می‌کند:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید