احتمالاً بیشتر شما اصطلاح معاملهگری با فرکانس بالا (High Frequency Trading – HFT) را شنیدهاید، که در ۱۰ سال گذشته، به لطف عواملی نظیر پیشرفت تکنولوژی، محبوبیت بسیاری بدست آورده است. در این مقاله میخواهیم در مورد ماهیت HFT، تاریخچه آن، مراحل توسعه، قواعد و نقشی که در بازار های مالی جهانی بازی میکند، بپردازیم. همچنین انواع استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر HFT و چشمانداز آن را تشریح میکنیم.
ظهور HFT
برای درک بهتر وقایعی که موجب به وجود آمدن HFT شدند، باید ابتدا بدانیم که قبل از معرفی و شکوفایی تکنولوژی کامپیوتر در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، معاملات چگونه انجام شده است. به صورت خلاصه معاملات اینگونه انجام میشدند:
- مدیران فروش کارگزارها، سهام شرکتها را به صورت تلفنی به مشتریها میفروختند.
- اگر مشتری با خرید آن سهام موافقت میکرد، دستور خرید را به صورت تلفنی به مدیر فروش اعلام میکرد، اما سر و صدای تالار معاملات و گاهی ایرادات پلتفرم معاملاتی، مانع اجرای درست معاملات میشد، دردسری که برای هر دو طرف معامله بود و هزینه اضافی ایجاد شده، اولین دلیل برای گسترش تکنولوژی در این زمینه شد.
- یک کارگزار میتوانست معامله را در قیمت لحظهای اعمال کند یا صبر کند و وقتی حجم بالاتری از سفارشات وجود داشت معامله را اجرا کند و این یکی دیگر از مشکلات بود، زیرا همواره قیمتی که معاملهگر خرد برای سهام میپرداخت، بدتر از قیمت یک مشتری بزرگ بود.
- متخصصان، معامله را پردازش میکردند و معاملات را در ازای دریافت مبلغی میبستند و گاهی دستکاریهایی در قیمت اجرای معامله، به هزینههای مشتری میافزود.
- کارگزار معاملهگر را از اجرای معامله آگاه میکرد و هزینه معامله از حساب وی کسر میشد.
در حال حاضر رابطهی کارگزار و مشتری به صورت زیر تغییر کرده است:
- مشتری شرایط بازار را آنالیز میکند و دستور انجام معامله را به صورت شرطی (Pending Order) و یا لحظهای (Market Order) از طریق شبکه اینترنت ارسال میکند و در همان لحظه معامله در سرور بروکر ثبت میشود.
- معامله به صورت خودکار در پلتفرم معاملاتی کارگزار مربوطه اجرا میشود.
- کارگزار به صورت خودکار تأییدیه انجام معامله را برای مشتری میفرستد و کمیسیون ناچیزی را برای انجام معامله دریافت میکند.
به طور خلاصه دلیل اصلی توسعه تکنولوژی در معاملات، هزینه بسیار زیاد تراکنشها در حالت سنتی، امنیت پایین و امکان بالای خطا به دلیل واردکردن دستی معاملات بود. بهعلاوه، بیشتر معاملهگران، تنها به شهود و تجربه خودشان تکیه میکنند و درگیر پیچیدگیهای محاسباتی تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال نمیشوند. معاملهگران با کامپیوترهای با توان بالا یا پایین خود، اکنون میتوانند به رقیبی برای کمپانیهای مالی بزرگ تبدیل شوند و دیگر مسئله کمیسیون بروکرها که تا ۳۰ یا ۴۰ سال پیش صدها برابر امروز بود، مطرح نیست.
چه کسی اولین بار HFT را به وجود آورد؟
در سال ۱۹۸۹ یک ریاضیدان به نام استیو سوانسون و یک پروفسور آمار به نام جیم هاوکز از کالج چارلستون، شرکت AUTOMATED TRADING DESK را بنیانگذاری کردند. آنها با این ایده که شاید بتوان با تخمینزدن حرکتهای آینده بازار سهام توسط فرمول دیوید ویتکامب، مدرس اقتصاد دانشگاه راجرز کسب سود کرد، شروع به برنامهنویسی الگوریتمها کردند. طبق گفتهی اعضای این شرکت، قیمت لحظهای از طریق ماهواره دریافت میشد و بر اساس پیشبینی قیمت در ۳۰ یا ۶۰ ثانیهی آینده، بهطور خودکار خرید یا فروش انجام میشد. این سیستم، دروازه مسیریابی سفارش کارگزار (brokered order routing gateway – BORG) نامیده شد.
این سیستم نه تنها اطلاعاتی در مورد جذابترین قیمتها منتشر میکرد، بلکه کل معامله را در کسری از ثانیه انجام میداد که تا آن زمان پدیدهای بیسابقه به حساب میآمد. میانگین سود این شرکت در هر سهم کمتر از یک سنت بود، اما گردش مالی صدها میلیون دلار در روز بود. شرکت در سال ۲۰۰۶ هر روز بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار گردش مالی داشت و به تنهایی ۹ درصد کل حجم معاملات ایالات متحده آمریکا در این شرکت انجام میشد. در این زمان شرکتهای رقیبی چون GETCO و KNIGHT CAPITAL GROUP پدید آمدند.
HFT چیست؟
HFT شکلی از معاملات الگوریتمی است که بر اساس فرمولها و محاسبات سنگین طراحی شده و با کمک تکنولوژیهای پیشرفته کامپیوتری اجرا میشود. بعد از راهاندازی این الگوریتم، دیگر امکان اصلاح عملکرد آن وجود ندارد (حداقل تا زمانی که به سودآوری خود ادامه دهد) و این تفاوت اساسی آن با معاملات با فرکانس پایین (low-frequency trading) و یا به عبارت دیگر، معاملات طولانی مدتتر است که به راحتی توسط معاملهگر قابل اصلاح هستند. بنابراین اگر الگوهای معاملات بورسی تغییر کنند، یا رقبای جدیدی برای این شرکتها پیدا شوند و یا قوانین معاملاتی تغییر کنند، کل پایگاه داده که به وجود آمده میتواند بدون هیچ سودی از کار بیافتد.
معاملهگران HFT اغلب مورد سرزنش قرار میگیرند، زیرا با انجام این نوع معاملات باعث آشفتگی بازار میشوند. HFT اغلب با معاملات الکترونیکی ترکیب میشود. برای این که به ماهیت HFT پی ببریم و تفاوتهای آن را بررسی کنیم، نیاز است برخی از جزئیات مرتبط با این نوع معاملات ذکر شوند.
معامله الگوریتمی یا سیستماتیک، یک نام عمومی برای پروسه استفاده از الگوریتمهای ریاضی برنامهنویسی شده برای معاملات خودکار توسط سیستم است، با این حال هر معاملهای که به صورت خودکار انجام میشود، لزوما HFT نیست. در سال ۲۰۱۱، کمیسیون معاملات آتی کالا یا CFTC، ویژگیهای اصلی HFT را این گونه برشمرد:
- سیستم بهطور خودکار معاملات را در کمتر از ۵ هزارم ثانیه انجام داده، کنسل کرده و یا تغییر میدهد.
- برای خودکارسازی سیستم از برنامههای کامپیوتری و الگوریتمها استفاده شده است؛ به طوری که پیکربندی، جایگذاری، ارسال و در نهایت اجرای تکتک معاملات، توسط سیستم و بدون دخالت معاملهگر صورت میگیرد.
- توسط یکسری از شرکتها، سرویسهایی جهت دسترسی مستقیم به بازار و شبکههای مستقیم انتقال داده از بورس برای این معاملهگران اختصاص پیدا کرده است تا از تأخیرهایی مانند قطعی اینترنت جلوگیری شود.
- معاملههای خرید یا فروش در مدتزمان بسیار کوتاهی باز و بسته میشوند.
- گردش مالی در این نوع معامله بسیار بالاست و تعداد سفارشات روزانه نسبت به تعداد معاملات اجرا شده نیز زیاد است.
- تعداد بالایی از سفارشات بلافاصله بعد از باز شدن یا چند میلی ثانیه بعد از آن، کنسل میشوند. در پایان روز معاملاتی، همه معاملات بسته میشوند.
بیشتر بخوانید: معاملهگران الگوریتمی و معاملهگران خرد: آیا میتوان با رباتهای معاملهگر رقابت کرد؟
تکامل معاملات از روش سنتی به معامله گری با فرکانس بالا HFT
معاملهگران تکنیکال در ابتدا مخالف HFT بودند. تکنیکالیستهای سابق به دنبال پیداکردن الگوهای تکرارشونده در نمودار قیمت بودند، اما معاملهگران مدرن اکنون علاوه بر نمودار قیمت به رویدادهای کنونی و شرایط بازار نیز دقت میکنند تا تصویر کاملی از حرکات احتمالی قیمت در آینده پیدا کنند. هنگامی که تکنولوژیهای معاملهگری در مراحل آغازین خود بودند و در عین حال استراتژیهای معاملاتی، بسیار پیچیدهتر از امروز بود، تحلیل تکنیکال در کانون توجهات بود. در آن زمان سرعت انتقال اطلاعات و سرعت تغییر قیمتها بسیار کمتر از اکنون بود. با اینحال امروزه روشها و اندیکاتورهای تکنیکال بخش مهمی از استراتژیهای HFT هستند.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال از دههی ۱۹۳۰ میلادی رایج شد و معاملهگران دریافتند که جریانهای مالی آتی شرکت مانند سودهای نقدی سالانه، باعث تغییر قیمت سهام میشوند. در بازار سهام هنوز هم قیمت منطقی و عادلانه سهام بر اساس تخمین سودهای آتی شرکت است، به این معنا که سرمایهگذاران مبتنی بر ارزش سهام معتقدند که ارزش منصفانه سهام یک شرکت، برابر با مجموع سودهای آتی شرکت تا زمان پابرجا بودن آن شرکت، به علاوه میزان ارزش فعلی شرکت است.
در بازار فارکس، تحلیلگران اغلب بر روی الگوهای اقتصاد کلان برای محاسبه ارزش منصفانه جفتارزها بر اساس اطلاعات شاخصهای تورم، تراز تجاری کشورهای مختلف، نرخ بهره بانکهای مرکزی و دیگر شاخصهای اقتصادی هستند. برای ساخت یک استراتژی HFT از برخی از جنبههای تحلیل بنیادی نیز استفاده میشود. برای مثال تاریخ و ساعت اعلام برخی از آمار و اخبار اقتصادی از قبل مشخص شده است تا اطلاعات لازم برای تصمیمگیری از این طریق فراهم گردد. بنابراین امروزه شرایط بهگونهای است که سیستمهایی بیشترین سود را کسب میکنند که بیشترین سرعت عمل را داشته باشند.
معاملهگری با فرکانس بالا تا به امروز چه تغییراتی داشته است؟
بازارسازها نزدیک به یک قرن است که در بازار حضور دارند و به عنوان متخصصان بازار سهام نیویورک در سهامی که تحت کنترل دارند، مسئول ارائه قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش مناسب هستند. بازارساز موظف است بر اساس عرضه و تقاضا قیمتی منصفانه برای داراییها تعیین کند. اگر معاملهگری قصد خرید بالاتر از قیمت پیشنهاد فروش را داشته باشد، این وظیفه بازارساز است که حجم مورد نیاز این معامله را با کمترین قیمت ممکن فراهم سازد.
با گذار از تالارهای بورسی به الگوریتمهای کامپیوتری، فرآیند تامین نقدینگی از انسان به ماشین واگذار شد. این سناریو همچنین در بازارهای فارکس رخ داد که در آن بانکهای واسطهگر عظیم با الگوریتمهای کامپیوتری کوچکتر جایگزین شدند. هرچند هنوز هم، مخصوصا در سفارشات بسیار بزرگ، حضور واسطههای انسانی لازم است، اما بسیاری از تامینکنندگان نقدینگی بازار سهام برای بهره بردن از فرصتها از الگوریتمهای کامپیوتری استفاده میکنند. فراموش نکنید که مهمترین دلیل وجود معاملات فرکانس بالا، فرصتهای سریع کسب سود در بازار است و فعالیت این نوع معاملهگران در جفت ارزهای مختلف و ارسال سفارشات خرید و فروش بیشمار منجر به بالا رفتن نقدینگی میشود.
در میان سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ سود ناشی از HFT به یکچهارم میزان قبل کاهش پیدا کرد و از ۵ میلیارد دلار به ۱.۲۵ میلیارد دلار رسید. وقتی نقدینگی بازار در سال ۲۰۱۶ کاهش پیدا کرد، تعداد زیادی از شرکتهای HFT بازار را ترک کردند. برای موفقیت یک سیستم معاملهگری با فرکانس بالا، مولفههای بسیاری نظیر تولیدکنندهی سیگنال، الگوریتمهای بهینهکننده اجرای معامله، الگوریتمهای مدیریت ریسک، الگوریتمهای بهینهسازی پرتفولیو و موارد دیگری نیاز است. سیستمهای HFT باید همه کارها، از انتخاب ابزار معاملاتی مناسب تا اجرای معامله را بهتر و سریع از انجام دستی آن توسط معاملهگر انجام دهند.
بر اساس تحقیق انجام شده توسط AITE GROUP، بازار سهام بیشتر هدف معاملهگری با فرکانس بالا قرار گرفته است و حدود ۵۰ درصد گردش مالی را به خود اختصاص داده است. بعد از آن بازارهای آتی هستند که ۴۰ درصد گردش مالی را شامل میشوند و بازارهای فارکس، آپشن و اوراق قرضه، مقدار کمتری از گردش مالی این بازارها را در بر میگیرند.
معاملات الگوریتمی بازدهی بسیار بالاتری نسبت به زمانی که یک شخص معاملات را انجام میدهد، دارند و صندوقهایی که با این روش اداره میشوند، ثابت کردهاند که در زمانهای بحران بهتر عمل میکنند. بانک CREDIT SUISSE مقالهای منتشر کرده است؛ با عنوان نقش HFTها در اکوسیستم بازارهای مالی مدرن و در آن توضیح داده است که چگونه HFTها شرایط را در دنیای مالی تغییر دادهاند. بر اساس این مقاله، حجم معاملاتی که توسط معاملهگران و موسسات سرمایهگذاری به صورت فعال (کوتاهمدت) و یا غیر فعال (بلندمدت) انجام میشود، طی دهه اخیر تقریباً ثابت باقی مانده است (روزانه بین ۳ تا ۴ میلیارد سهم). در همین مدت، مقدار کلی معاملات از بحران مسکن در سال ۲۰۰۸ تاکنون، بیشتر از ۲ برابر شده است و این به دلیل توسعه HFT است. فعالیت الگوریتمهای HFT، باعث دسترسی سادهتر افراد به بازارهای مالی و کاهش مدتزمان پیدا شدن طرفین معامله شده است. توسعهی HFTها همچنین بر مقدار اسپرد معاملات تاثیرگذار بوده است. اسپرد سهام کمپانیهای بزرگ کم شده، در حالی که اسپرد در معامله کمپانیهای با اندازه متوسط بیشتر شده است که این نشاندهنده تقاضای معاملهگران HFT برای سهام کمپانیهای شناختهشده و با نقدینگی بالا است.
در چند سال گذشته سهام شرکتها، چه بزرگ و چه کوچک، در طی یک روز معاملاتی دچار نوسانات بیشتری شدهاند؛ به این صورت که در آغاز روز سهام شرکتهای کوچکتر دارای تلاطم بالاتری هستند، زیرا زمان بیشتری نیاز است تا بازار به ارزش منصفانه لحظهای این شرکتها پیببرد، در حالیکه در پایان روز سهام این گونه شرکتها نوسانات آرامتری را نسبت به شرکتهای بزرگ تجربه میکنند. از سوی دیگر سهام شرکتهای بزرگ در پایان روز فعالانهتر معامله میشوند و قیمت تمایل دارد به سرعت و به طور مداوم درون یک بازه نوسان کند. هر دوی این پدیدهها به HFT مربوط میشود. به عنوان یک قاعده، استراتژیهای معاملهگری با فرکانس بالا با هدف کسب سود در نقاط ناکارآمد بازار و نه از تغییرات زیاد قیمت صورت میگیرد (بازار رنج). از کاربردهای دیگر آن، پایینآوردن نوسانات قیمت سهام کمپانیهای بزرگ است که عموماً توسط HFTها معامله میشوند.
بیشتر بخوانید: رنج تریدینگ (Range Trading) چیست و چگونه در نواحی رنج معامله کنیم؟
انواع استراتژی های معاملهگری با فرکانس بالا
MARKET MAKING – بازارسازی
این استراتژی در واقع افزایش رقابت بین سرمایهگذاران و معاملهگران و کاهش اسپرد داراییهای مختلف از طریق گذاشتن سفارش معاملاتی در دو سمت بازه حرکتی قیمت است. بنابراین در این استراتژی نواحی جدید پرسودتر هستند. به علاوه هر چه اسپردها بیشتر باشد، این استراتژی پرسودتر خواهد بود. در نتیجه وجود نقدینگی در این ابزار معاملاتی، اسپردها کم میشود و سرمایهگذاران جدیدی جذب این پلتفرم میشوند. در این نوع از استراتژی سود HFT، از تفاوت بین قیمت عرضه و تقاضا بدست میآید. نکته مهم دیگر این است که گاهی بازارسازها هزینه اضافی را برای افزایش نقدینگی پلتفرم دریافت میکنند. در نتیجه خود این استراتژی گاهی حتی کمی زیانده نیز هست اما به لطف بازپرداخت هزینههای معاملات از طرف پلتفرم (کارگزار)، معاملهگر میتواند کسب درآمد کند.
FRONT RUNNING – پیش رونده
این الگوریتم بر اساس بستن سریع معاملات به محض ورود معامله به سود، بنا شده است. عملکرد الگوریتم به ۲ بخش تقسیم میشود؛ بررسی همهی موقعیتها برای قراردادن یک سفارش و عمل بر اساس آن سفارش بعد از پردازش آن. در ابتدا همه تقاضاهای سنگینی که بالاتر از قیمت وجود دارد، آنالیز میشوند و اگر سیستم چنین حجمی را پیدا کند، ربات معامله را در قیمت بالاتر فعال میکند. اگر سفارش تقاضای سنگین کنسل شود، آنگاه دستوری که توسط ربات داده شده نیز کنسل میشود و آنالیز ادامه پیدا میکند. اگر معامله جابجا شود (تقاضای سنگین)، ربات هم قیمت را با فاصله کم دنبال میکند. این استراتژی بر این اساس بنا شده است که قبل از انجام یک معامله بزرگ، قیمت چندین بار جهش میکند.
MOMENTUM IGNITION – روند هیجانی
این استراتژی توسط معاملهگران استفاده میشود تا فعالان بازار را تحریک به انجام معاملات سریع کنند. در لحظه حرکت سریع در بازار، اسپردها گسترده یا اصطلاحاً واید میشوند و فاصله بین نرخ عرضه و تقاضا افزایش مییابد. به عنوان مثال، قیمت درخواستی (Ask Price) 100 دلار و قیمت پیشنهادی (Bid Price) 100.01 دلار است. سپس قیمت درخواستی ۹۹ دلار میشود، در حالی که قیمت پیشنهادی به ۱۰۰ دلار تغییر میکند. بنابراین، قیمت پیشنهادی برابر با قیمت درخواست قبلی است و اجرای آخرین درخواستهای باقیمانده به معاملهگر اجازه میدهد تا سهام را در پایان به قیمت ۱۰۰ دلار بفروشد.
STATISTICAL ARBITRAGE – آربیتراژ آماری
آربیتراژ یک استراتژی برای بازارهای بدون روند و خنثی است و از هرگونه اختلاف قیمتی در بازار سود میبرد. این روش بر اساس اختلاف قیمتهایی که به دلیل انتشار اخباری تاثیرگذار بر بازار پدید میآیند، کسب سود میکند. قبل از انتشار اخبار مهم، الگوریتم HFT، قیمت و حجمهای معامله در بورسهای مختلف را دنبال میکند و به دنبال نوعی مغایرت در قیمتها میگردد. معاملهگر یک فرصت برای نشاندادن عکسالعمل به حرکت قبل از انتشار خبر را در اختیار دارد. اساس این نوع از HFTها، پیدا کردن تفاوت قیمت در ابزار معاملاتی یکسان ولی در بازارهای مختلف است.
LATENCY ARBITRAGE – آربیتراژ تاخیری
این نوع HFT به لطف دریافت زودتر دادهها، روی ابزار معاملاتی کسب سود میکند. برای کسب این مزیت، معاملهگران کامپیوترهای حاوی الگوریتمهایشان را تا حد ممکن نزدیک به سرور معاملاتی بورس، حتی گاهی در یک اتاق قرار میدهند. ابزارهای مالی روی پلتفرمهای مختلف متصل هستند و نوسانات قیمت روی یک نماد، بر روی بقیه نمادها نیز تاثیر میگذارند. در طول معامله، اطلاعات نمیتوانند فوراً انتقال داده شوند، برای مثال برای انتقال این داده از نیویورک به شیکاگو که فاصله آنها ۱۲۰۰ کیلومتر است، به ۵هزارم ثانیه زمان نیاز است. هدف آربیتراژ تأخیری، دریافت سریع اطلاعات و کسب سود از این طریق است. معاملهگران HFT اطلاعات مهم را چند هزارم ثانیه زودتر از باقی بازیگران بازار دریافت میکنند.
LIQUIDITY DETECTION – تشخیص نقدینگی
این استراتژی با استفاده از رباتها، به دنبال شناسایی سفارشات با حجم بزرگ و سفارشهایی که از چشم پلتفرمهای نرمال و سیستمهای خودکار پنهان مانده است، میگردد. این رباتها سفارشات کوچک را در بازار میفروشند و زمانبندی اجرای آن را دنبال میکنند تا تصمیم بگیرند که چه زمانی سفارشهای بزرگ قرار است معامله شوند.
TAPE READING – نوار خوانی
این استراتژی همه رخدادها در بازار سهام مانند حجم و فهرست قیمتها را دنبال میکند و این به جمعآوری مقدار زیادی اطلاعات مهم کمک میکند. زیر نظر گرفتن همه اطلاعات (درباره سهامی بخصوص) و همه رخدادهای مهم مانند اخبار کمپانی، گزارشات مالی و دادههای اقتصاد کلان به شناسایی بیقاعدگیها در حجم و قیمت معاملات کمک میکند. در پایان آنالیز اطلاعات جمعآوری شده به رباتهای HFT اجازه میدهد که الگوهایی را قبل از انتشار خبر پیدا کنند.
چه کسانی از HFT استفاده میکنند؟
- معاملهگران مستقل از شرکتها
- بروکرها
- صندوقهای پوشش ریسک (Hedge Found)
- بانکهای سرمایه گذاری و بانکهای بزرگ
این امکانات برای یک معاملهگر معمولی فراهم نیست، بنابراین خیلیها معتقدند که معامله گری با فرکانس بالا پیدایش یک انحصارطلبی در بازار سهام است که نیاز به موقعیت خاص و ارتباطات خاص دارد. اما چرا تنها این ۴ گروه از HFT استفاده میکنند؟
- نیاز به قدرت پردازش بالا دارد.
- ساختارها احتیاج به بهینهسازی دارند و تجهیزات HFT میبایست در نزدیکی گرههای مبادلاتی که بر اساس پروتکلهای FIX/FAST کار میکنند، نصب شوند.
- برنامهنویسی سطح بالایی بر اساس زبانهایی مانند ++C، جاوا، پایتون و غیره در آن استفاده شده است.
- مستلزم سرمایهگذاریهای بزرگ است.
اکنون به بررسی دقیق تاثیر معاملات با فرکانس بالا بر بازار فارکس میپردازیم.
سیستمهای معاملاتی فرکانس بالا شاید موجب افزایش نقدینگی بازار شوند، اما این مزیت با قبول هزینههایی به دست میآید. با توجه به اینکه بازار فارکس یکی از واقعیترین اشکال سرمایهداری است، سرمایهگذاران برای تداوم فعالیت در این بازار باید برای خود یک فرآیند درآمدزایی تعریف کنند. وجود معاملات فرکانس بالا در بازار فارکس سبب میشود در شرایط نامطلوب نوسانات بازار بسیار بالا برود که میتواند منجر به زیانهای قابلتوجهی شود. برای مثال تغییر ۶ درصدی پوند در ۵ اکتبر سال ۲۰۱۶ یکی از نمونه اتفاقاتی است که توسط معاملات با فرکانس بالا رقم خورد. در این مقاله به مزایا و معایب معاملات فرکانس بالا یا HFT میپردازیم.
نقدینگی در بازارهای مالی
نقدینگی دلیل اصلی کارآمدی بازارهای مالی است. نقدینگی مزیتی است که استراتژیهای معاملاتی و مدیریت ریسک را ممکن میسازد. اکثر معاملهگران بازارهای فارکس، کامودیتی و سهام به دلیل بالا بودن نقدینگی است که میتوانند بهسرعت و با کمترین اسلیپیج وارد معامله یا از آن خارج شوند. نقدینگی چارچوب لازم برای مدیریت سرمایه را فراهم میکند، چرا که اگر نتوانید قیمت خروج خود را از قبل تعیین کنید، مدیریت ریسک بیمعنی خواهد بود.
اسلیپیج در بازار فارکس
وقتی در جفت ارزهایی با نقدینگی بالا نظیر USDJPY معامله انجام دهید، میتوانید یک استراتژی مبتنی بر ریسک به پاداش برای خود طراحی کنید. استراتژی شما میتواند بر اساس مقدار پاداش دو برابر ریسک باشد (به ازای هر مقدار ریسکی که انجام میدهید، دو برابر پاداش میگیرید). در طراحی این استراتژی باید هزینههای کارگزار و مقدار اسلیپیج را نیز در نظر بگیرید. اسلیپیج (Slippage) به تفاوت قیمتی که در لحظه معامله رخ میدهد، میگویند. نقدشوندهترین جفت ارزها نظیر USDJPY نیز اسلیپیج را تجربه میکنند. در شرایط عادی اسلیپیج را میتوان همان تفاوت قیمت سفارشات خرید و فروش تعریف کرد. بدیهی است که در صورت معامله با حجم بالا، اسلیپیج بیش از این مقدار خواهد شد. حالت دیگری که اسلیپیج افزایش مییابد معامله در ساعاتی است که سطح نقدینگی در بازار کاهش مییابد.
در جفت ارزهایی غیر اصلی نظیر IDRJPY (روپیه اندونزی به ین)، نمیتوان انتظار داشت که برای خروج از معامله اسپرد معمول را پرداخت کرد. در چنین جفت ارزهایی شاید اسلیپیج بهقدری بزرگ باشد که از سود شما چیزی نماند. اما نقدینگی موجود در بازار فارکس نیز با قبول هزینههایی بالا است. هزینه شرکتکنندگانی که موجب تامین نقدینگی میشود، افزایش تعداد افرادی است که به دنبال کسب سود هستند. سرتیتر اخبار این روزها معاملهگران فرکانس بالایی هستند که در کنار تامین نقدینگی، سهم خود را نیز برای ارائه این گزینه جذاب از بازار میگیرند.
یک حراجی دائم
معاملهگران فرکانس بالا، نقش بسیار مهمی در حراجیهای الکترونیکی دارند. در حراجیها، خریداران و فروشندگان گرد هم میآیند و در یک فرآیند تعیین قیمت به کشف منصفانهترین قیمت میپردازند. اما درک حراجی برای فعالان بازار چه اهمیتی دارد؟ پاسخ این است که در معاملات ابزارهای مالی نظیر جفت ارزها، از حراجی استفاده میشود. هر روز خریداران و فروشندگان از سراسر جهان در بازارهای بینالمللی گرد هم میآیند تا قیمت داراییها را برای یک دوره زمانی بخصوص ارزیابی کنند. هرچه پیشنهادات دو طرف معامله بیشتر باشد، احتمال رسیدن به قیمت منصفانه نیز به همان میزان بیشتر میشود.
استراتژیهای معاملاتی فرکانس بالا
استراتژیهای معاملاتی فرکانس بالا شامل الگوریتمهایی میشوند که برای بهره بردن از ناکارآمدی موجود در نرخ جفت ارزها یا سایر داراییها، در طول روز هزاران معامله انجام میدهند. این مفهوم عبارتی نسبی است که نحوه استفاده فعالان بازار از تکنولوژی برای کسب اطلاعات و واکنش نسبت به این اطلاعات را قبل از سایر فعالان شرح میدهد. به عبارت سادهتر، معاملهگران فرکانس بالا همواره در معاملات پیشدستی میکنند. اگر نرخ جفت ارزی به میزان نیم پیپ کمتر از ارزش واقعیاش باشد، معاملهگر فرکانس بالا از این ناکارآمدی پیشآمده استفاده خواهد کرد.
معاملات فرکانس بالا در ابتدا در بازار سهام مشاهده شد. مقررات جدید به صرافیهای الکترونیکی اجازه رقابت میداد که در همین بستر معاملات فرکانس بالا پدید آمدند تا عدم پیوستگی در نرخها را بیایند. معاملهگران فرکانس بالا برای استفاده از ناکارآمدی موجود در نرخها، در کنار الگوریتمهایشان بهشدت به تاخیر پایین و سرعت بالای ارتباطات وابسته هستند.
بسیاری از استراتژیهای HFT حول جستجوی جریان سفارشات موسسات بزرگ بنا شدهاند و این کار را از طریق بازارهای متعددی که وجود دارند، انجام میدهند. این الگوریتمها یک معامله بزرگ را شناسایی کرده و قبل از اتمام آن در یک صرافی دیگر، معاملات پیشدستانه خود را باز میکنند. این الگوریتمها در بسیاری از سفارشات پیشدستی کرده و بر اساس عنصر سرعت قابل پیشبینی هستند.
سرعت بهقدری برای موفقیت عملیاتهای فرکانس بالا حیاتی است که در این نوع از کسبوکار پولهای بسیار سنگینی برای توسعه زیرساختهای کاهش تاخیر سرمایهگذاری شده است. معاملهگران فرکانس بالا برای دستیابی به ماشینهایی که کمترین تاخیر را دارند به دنبال سریعترین کامپیوترهای موجود هستند. یافتن مسیری که کمترین مقدار مقاومت در ارتباطات را دارد، برای معاملات آربیتراژ HFT ضروری است. همچنین نزدیکی جعبه سیاه معاملهگران HFT به سرورهای کارگزاریها، بر افزایش یا کاهش سرعت معاملات تاثیر به سزایی دارد. بنابراین رقابت بر سر نزدیکی، مخصوصا در بازارهای سهام، منجر به رشد سرسامآور قیمت املاک مجاور مکان فیزیکی بازارها شده است.
دلیل رواج معاملات فرکانس بالا چیست؟
در سال ۲۰۰۷، سیستم بازار ملی (NMS) با تغییر در مقررات، باعث ایجاد افزایش شفافیت در بازارهای قابل مشاهده اتوماتیک شد. مقررات جدید بهمنظور افزایش کشف قیمت کارآمد به اجرا در آمدند، اما از سمت دیگر فرصتهای فراوانی برای ورودهای متعدد به بازار و رقابت بر سر حجم و تولید پراکنده نقدینگی فراهم کردند. معاملات فرکانس بالا تقریبا در تمامی ابعاد بازار نفوذ کرد. استراتژیهای HFT از بازار سهام به بازارهای اوراق، ارزها و کامودیتی انتقال یافت. معاملهگران HFT در بازار فارکس هرگونه تفاوت اسپرد بین مکانهای مختلف را شکار میکردند. بسیاری از کارگزاریها نیز تحت تاثیر این سبک معاملاتی به استفاده از تکنولوژیها برتر و استفاده از این اختلافات قیمتی روی آوردند.
بازارهای فیوچرز فارکس و ETFها نیز فرصت دیگری برای معاملهگران فرکانس بالا بود. الگوریتمها قیمت یک قرارداد آتی را دائما نسبت به معادل نقدیاش در بازار فارکس ارزیابی کرده و هرگونه سود ناشی از اختلاف قیمت را سریعا تصاحب میکنند. بسیاری از سرمایهگذاران خرد نیز از بازار ارزی ETF برای معامله استفاده میکنند و به طور کلی از داراییهای این بازار میتوان برای معاملات کوتاهمدت در بازار نقدی استفاده نمود.
افزایش نقدینگی با معاملات فرکانس بالا
وقتی بهعنوان معاملهگر در بازار فارکس فعالیت میکنید، معمولا باید تفاوت قیمت در جایی که بازارساز مایل به فروش است را با جایی که بازارساز مایل به خرید است، پرداخت کنید. این اختلاف، اسپرد سفارش خرید و فروش نامیده میشود. بازارساز برای ارائه قیمتی که مایل به معامله در آن هستید این هزینه را دریافت میکند. هرچه دارایی موردنظر نوسانات بیشتری داشته باشد، اسپرد دریافتی نیز بیشتر میشود. سیستمهای HFT با معاملات مداوم در بازار موجب کاهش اسپرد میشوند و با فراهم کردن نقدینگی از بازارسازها نیز حفاظت میکنند. این تعامل با معاملهگران فرکانس بالا، موجب کاهش اسلیپیج و هزینه معاملات میشود.
همچنین نقدینگی در مکانهای مختلف در گردش است. صرافیها برای تداوم فعالیت به نقدینگی نیاز دارند و از همین رو تقاضا برای معاملات فرکانس بالا رو به افزایش است. کلید موفقیت هر دو سمت، مشارکت است.
معایب معاملات فرکانس بالا در بازار فارکس
الگوریتمهای معاملاتی فرکانس بالا از استراتژیهایی استفاده میکنند که از میلیونها تراکنش آگاهی دارند. اگر قصد این را دارید که از استراتژی آربیتراژ شخصی خود برای کسب سود از ناکارآمدی قیمت استفاده کنید، راه بسیار دشواری در پیش خواهید داشت. اگر قصد خرید جفت ارزی را داشته باشید، قیمت ورودی شما میتواند حتی توسط یک تراکنش تغییر کند. اگر بخواهید مبلغ یکسانی در هر معامله وارد شوید، استراتژی شما ممکن است در چند تراکنش پس از اولین تراکنش تغییر کند.
یکی دیگر از معایب معاملات HFT، سرعت حرکت بازارها در مواقع تلاطم است. بهترین نمونه این مساله حرکت GBPUSD در سال ۲۰۱۶، پس از اظهارنظر نخستوزیر بریتانیا مبنی بر جدایی اتحادیه اروپا و بریتانیا است. از نمودارها میتوان دریافت که این اظهارنظر غیرمنتظره بود و منجر به واکنش معاملهگران شد، واکنشی که توسط معاملات فرکانس بالا سریعا تشدید شد. ازنظر تاریخی میانگین نوسانات پوند ۲۰۰ پیپ در روز است، اما حرکت ۸۰۰ پیپی در آن روز توجه معاملهگران فرکانس بالا را بهشدت معطوف خود کرد تا نوسانات بیشازپیش تشدید شوند. به تصویر زیر توجه کنید:
زمانی که همه بهطور همزمان به سمت دربهای خروج هجوم ببرند، معاملهگران فرکانس بالا از ناکارآمدی قیمت استفاده کرده و حد زیان همه معاملهگران جهان را بهطور همزمان فعال میکنند. همچنین تغییرات سریع قیمتی نیز عاملی برای کاهش نقدینگی است. مشکل این نوع حرکات این است که بسیاری از کارگزاران سطح حد زیان را تضمین نمیکنند، یعنی اگر حد زیان شما در ۱.۲۴ بود، ممکن است معامله در ۱.۲۰ بسته شده باشد. در نتیجه شاید وجود نقدینگی بالا در زمانهای عادی برای بازار سودمند باشد، اما مواقعی نظیر اکتبر ۲۰۱۶ که بازار حرکات بزرگی دارد، حساب شما در معرض ریسک بزرگی قرار خواهد گرفت.
الگوریتمهای معاملاتی فرکانس بالا با بررسی بازار تا جایی که ممکن است به دنبال ناکارآمدیهای موجود هستند. در زمانهای عادی، این فرآیند میلیونها فرصت معاملاتی بسیار کوچک ارائه میکنند. با افزایش تلاطمات در بازار، پیشنهادات خرید و فروش کم میشوند که در کاهش تعداد معاملات خود را نشان میدهد. معاملهگران فرکانس بالا تنها زمانی وارد معامله میشوند که به دلیل ناکارآمدی فرصت آربیتراژی فوری وجود داشته باشد. اگر در شرایط عادی، تعداد معاملات به دلیل کمبود ناکارآمدی کاهش یابد، این کاهش نقدینگی گاهی منجر به بروز گپهای قیمتی میشود که همانند گلوله برف تبدیل به بهمن شده و گسترش مییابند.
در خاتمه
نقدینگی فراهمشده توسط معاملات فرکانس بالا برای فعالان بازار بسیار مفید است، چرا که نقدینگی مورد نیاز برای تداوم فعالیت صرافیها را تامین میکند. اما در برخی از مواقع خاص، معایب معاملات فرکانس بالا میتواند از مزایایش بیشتر شود. معاملات با سرعت بالا شاید موجب توسعه صندوقهای مبادلات ارزی در بازار شود، اما با کاهش تلاطم و نقدینگی میتواند موجب تشکیل گپهای قیمتی شود. در کنار پیشدستی کردن در معاملات که مشکل بزرگی برای HFT است، در زمانی که معاملهگران همگی میخواهند از بازار خارج شوند، این نوع معاملات موجب تشدید تلاطم موجود میشود. بر این اساس الگوریتمها مقصر اصلی سقوط آزاد جفت ارز GBPUSD در اکتبر ۲۰۱۶ بودند.
سرمایهگذاران به دنبال بازاری منصفانه، نقد شونده و باثبات هستند. در این محیط آنها میتوانند استراتژیهایی که بر اساس نوسانات عادی بازار است را طراحی کنند. یک بازار نقدشونده و شفاف امکان استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک را برای شما فراهم میسازد، اما در بازاری مبهم که دارای گپ قیمتی است، تکنیکهای مدیریت ریسک و اجرای استراتژیها تقریبا غیرممکن میشود. در شرایط عادی معاملهگران فرکانس بالا با خرید و فروشهای مداومی که به منظور استفاده از ناکارآمدی صورت میگیرد، موجب تامین نقدینگی میشوند. این معاملهگران لایهای از نقدینگی را اضافه میکنند و سطحی از محافظت را برای سازندگان بازار به وجود میآورند. اما متاسفانه زمانی که بازار روی بد خود را نشان میدهد و همه به سمت دربهای خروج هجوم میآورند، معاملهگران فرکانس بالا در جلوی صف قرار میگیرند.
الگوریتمهایی که برای بررسی سنتیمنت بازار طراحی شدهاند، پیشقراول واکنشهای ناخواسته به رویدادی پیشپاافتاده هستند. افزایش شدید تلاطمات دشمن شماره یک معاملهگران خرد است، چرا که اغلب آنها به دنبال سودهایی معقول و بدون ریسکهای بزرگ هستند. در نهایت معاملهگران فرکانس بالا شاید نقدینگی مورد نیاز بازار را فراهم میکنند، اما میتوانند مهمترین دلیلی باشند که یک سرمایهگذار خرد در رویدادی پیشپاافتاده یا نادر سرمایه خود را از دست بدهد.
منبع: roboforex, forextraininggroup
برای پیگیری دقیق وضعیت سنتیمنت بازارهای مالی، اخبار روز و فوری فارکس به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید
بیشتر بخوانید: