در طول سالهای متمادی، تحلیلگران و سرمایهگذاران به دنبال الگوها و روندهایی بودهاند که بتوانند بهواسطه آنها عملکرد بازار سهام را پیشبینی کنند. یکی از این نظریهها که توجه بسیاری به خود جلب کرده، نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری است. این نظریه معتقد است که تغییرات سیاسی و انتخاباتی میتواند به طور مستقیم بر روند بازار سهام تأثیر بگذارد. مقاله حاضر به بررسی این نظریه، الگوهای بازدهی بازار در دورههای مختلف ریاستجمهوری و چگونگی ارتباط آن با تصمیمات سرمایهگذاری میپردازد.
چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری چیست؟
نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری توضیح میدهد که بازار سهام ایالات متحده معمولاً یک الگوی قابل پیشبینی را در هر دوره انتخاب رئیسجمهور دنبال میکند. این نظریه که توسط ییل هیرش در کتاب “Stock Trader’s Almanac” معرفی شده، بیان میکند که بازار سهام در دو سال اول ریاستجمهوری ضعیفتر عمل میکند، زیرا رئیسجمهور به اجرای سیاستهای کلیدی خود میپردازد.
طبق این نظریه، در سال سوم، به دلیل تمرکز بر تقویت اقتصاد برای بهبود شرایط انتخاباتی، بازار به اوج بازدهی خود میرسد. در سال چهارم نیز معمولاً بازدهی کمتری نسبت به سال سوم دیده میشود، اما همچنان نسبت به دو سال اول بهتر عمل میکند. این الگو با پایان هر دوره ریاستجمهوری مجدداً تکرار میشود و هر دوره تغییرات مشابهی را در بازدهی بازار به نمایش میگذارد.
با این حال، مهم است که در نظر داشته باشیم این الگو یک فرضیه کلی است و عواملی مانند شرایط اقتصادی جهانی، تصمیمات سیاستگذاری و رویدادهای غیرمنتظره میتوانند این روند را تغییر دهند. بنابراین، نظریه چرخه انتخاباتی باید همراه با سایر تحلیلهای بازار استفاده شود و نباید بهعنوان یک استراتژی مستقل برای سرمایهگذاری در نظر گرفته شود.
رابطه چرخه انتخاباتی و بازار سهام: نگاهی به نظریه هیرش
ییل هیرش، پژوهشگر برجسته بازار سهام، اولین نسخه از کتاب “Almanac معاملهگران سهام” را در سال ۱۹۶۷ منتشر کرد. این راهنما به سرعت به منبعی مهم برای معاملهگران روزانه و مدیران سرمایه تبدیل شد، زیرا اصول و الگوهای مهمی را برای بهبود بازدهی از طریق زمانبندی دقیق بازار معرفی کرد. نظریههایی همچون “رالی بابانوئل” در ماه دسامبر و فرضیه “بهترین شش ماه” از جمله این الگوها بودند. این فرضیهها نشان میدهند که قیمت سهام معمولاً در فصل تابستان و پاییز دچار افت میشود.
دوره مستر کلاس طلا
مشاهده رایگان دوره آموزشی طلا
قسمت 1 تا 3 دوره مستر کلاس طلا، جامعترین و کاملترین دوره آموزشی طلا را از طریق لینک زیر مشاهده کنید
از دیگر نظرات کلیدی هیرش، چرخه چهار ساله انتخاباتی ریاستجمهوری بود که به عنوان شاخصی مهم برای ارزیابی عملکرد بازار سهام شناخته شد. هیرش با بررسی دادههای چندین دهه، به این نتیجه رسید که بازار سهام در دو سال اول دوره ریاستجمهوری اغلب با عملکرد ضعیفتری مواجه است.
طبق این نظریه، پس از شروع به کار رئیسجمهور جدید، تمرکز اصلی وی بر اجرای سیاستهای کلیدی و تحقق وعدههای انتخاباتی قرار میگیرد. با نزدیک شدن به انتخابات بعدی، روسای جمهور تمایل دارند بر تقویت اقتصاد تمرکز کنند تا شانس انتخاب مجدد خود را افزایش دهند. بر این اساس، در سال سوم ریاستجمهوری، بازار سهام به اوج بازدهی خود میرسد و پس از آن، سال چهارم نیز دومین سال با بیشترین بازدهی محسوب میشود. نتایج این الگو نشان میدهد که این روند نسبتاً پایدار است و تفاوتی ندارد که رئیسجمهور از کدام حزب سیاسی باشد.
✔️ بیشتر بخوانید: مبانی بازار بورس: راهنمای مبتدیان جهت معامله گری سهام
نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری در مقایسه با عملکرد تاریخی بازار
عوامل متعددی میتوانند بر عملکرد بازار سهام تأثیر بگذارند و بسیاری از آنها مستقیماً با ریاستجمهوری یا کنگره ارتباط ندارند. با این وجود، دادههای چند دهه اخیر نشان میدهند که با نزدیک شدن رئیسجمهور به انتخابات بعدی، تمایل به افزایش قیمت سهام بیشتر میشود.
در سال ۲۰۱۶، لی بول، پژوهشگر در شرکت چارلز شواب، بازه زمانی ۱۹۳۳ تا ۲۰۱۵ را مورد بررسی قرار داد و دریافت که سال سوم ریاستجمهوری بیشترین بازدهی بازار را نشان میدهد. شاخص S&P 500 در هر سال از چرخه انتخاباتی بهطور میانگین نتایج زیر را داشته است:
- سال اول: ۶.۷٪
- سال دوم: ۳.۳٪
- سال سوم: ۱۳.۵٪
- سال چهارم: ۷.۵٪
از سال ۱۹۳۰، میانگین بازده سالانه S&P 500 با تعدیل تورم ۶.۵۸٪ بوده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که علیرغم کاهش مختصر در سال دوم، رشد چشمگیری در سال سوم رخ میدهد که بهنوعی صحت نظریه چرخه انتخاباتی را تأیید میکند، هرچند برخی از جنبههای آن متفاوت از پیشبینیهای اولیه هیرش است.
با وجود اینکه میانگینها نشانههایی از تأثیر چرخه انتخاباتی ارائه میدهند، به تنهایی نمیتوانند اعتبار نظریه را اثبات کنند. نکته کلیدی بررسی تعداد دفعات وقوع افزایش در سال سوم است. از سال ۱۹۲۸ تا ۲۰۲۴، بازار سهام در ۶۷٪ سالها رشد داشته، اما در سال سوم این رقم به ۷۸.۳٪ افزایش یافته است. برای مقایسه، این درصد برای سال اول ۵۸.۳٪ و برای سال دوم ۵۴.۲٪ بوده است.
از لحاظ آماری، میانگین بازده در سال سوم ۱۳.۵٪ بوده است. با این حال، به دلیل محدودیت در تعداد چرخههای انتخاباتی، نتیجهگیری قطعی دشوار است.
ریاستجمهوری دونالد ترامپ استثنای جالبی در این روند بود. در سال اول، کاهش مالیاتهای فردی و شرکتی به رشد ۱۹.۴٪ شاخص S&P 500 کمک کرد. سال دوم با افت ۶.۲٪ همراه بود، که با نظریه همخوانی داشت، و در سال سوم، رشد بازار به ۲۸.۹٪ رسید، که با نظریه مطابقت داشت.
با وجود این، دولت بایدن بازدهیهایی را تجربه کرد که بهطور چشمگیری با پیشبینیهای مدل چرخه انتخاباتی همسو بود. در سال نخست ریاستجمهوری، شاخص S&P 500 بیش از ۲۶٪ رشد کرد، اما در سال دوم با افت ۱۸٪ مواجه شد. سال سوم ریاستجمهوری بایدن نیز با بازدهی ۲۴٪ همراه بود، که باز هم با نظریه چرخه انتخاباتی تطابق داشت.
محدودیتهای نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری
بهطور کلی، قدرت پیشبینی نظریه چرخه انتخاباتی نتایج متغیری داشته است. در حالی که بازدهی بازار در سالهای اول و دوم کمی ضعیفتر بوده، همانطور که هیرش پیشنهاد کرده بود، روند قیمت سهام از یک چرخه به چرخه بعدی ثابت نبوده است. با این حال، روند صعودی سال سوم نسبتاً قابلاتکاتر است، زیرا بازدهی آن بهطور متوسط بسیار بیشتر از سایر سالها بوده است.
با این حال، اینکه سرمایهگذاران بتوانند تنها بر اساس این نظریه اقدام به زمانبندی دقیق بازار کنند، همچنان محل تردید است. دلیل اصلی این است که انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده تنها هر چهار سال یکبار برگزار میشود و تعداد دادهها برای نتیجهگیری قطعی محدود است. از سال ۱۹۲۸ تاکنون فقط ۲۴ دوره انتخاباتی برگزار شده و انتخابات سال ۲۰۲۴ بیستوپنجمین دوره خواهد بود.
حتی اگر دو متغیر مانند “چرخه انتخاباتی” و “عملکرد بازار” همبستگی داشته باشند، این همبستگی الزاماً به معنای وجود رابطه علّی نیست. ممکن است بازار در سال سوم ریاستجمهوری رشد کند، اما نه لزوماً به دلیل تغییرات در اولویتهای کاخ سفید. بسیاری از سرمایهگذاران تنها به تکرار این الگو اهمیت میدهند و به علت آن توجهی نمیکنند.
این نظریه بر فرضی که بیش از حد از به قدرت ریاستجمهوری تکیه دارد، بنا شده است. این در حال است که بازار سهام تحت تأثیر عوامل متعددی است که لزوماً ارتباطی با رئیسجمهور ندارد. علاوه بر این، تأثیر رئیسجمهور بر اقتصاد با توجه به ماهیت جهانی آن محدود است. رویدادهای سیاسی یا بلایای طبیعی در دیگر قارهها نیز میتوانند بر بازارهای ایالات متحده تأثیر بگذارند.
ملاحظات ویژه
در مصاحبهای با The Wall Street Journal در سال ۲۰۱۹، جفری هیرش، پسر ییل هیرش و سردبیر کنونی Stock Trader’s Almanac، تأیید کرد که نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری همچنان اعتبار دارد، بهویژه در سال سوم دوره. او توضیح داد که رئیسجمهور برای حفظ سمت خود در سال سوم فشار بیشتری بر اقتصاد وارد میکند، که معمولاً منجر به رشد بازار میشود.
با این حال، هیرش همچنین به نقش وقایع خاص در هر چرخه اشاره کرد که میتواند احساسات سرمایهگذاران را تحت تأثیر قرار دهد. او ترکیب سنا و مجلس نمایندگان را نیز بهعنوان عامل مهمی در تغییرات بازار مطرح کرد و هشدار داد که نباید با وجود دادههای محدود به نتیجهگیری سریع پرداخت.
سانتا رالی یا رالی بابانوئل چیست؟
رالی بابانوئل به پدیدهای اطلاق میشود که در آن بازار سهام در روزهای پایانی دسامبر و اوایل ژانویه شاهد افزایش قیمتهاست. با وجود نبود توضیح قطعی برای این رویداد، دادههای تاریخی نشان میدهد که این رالی در ۸۰٪ از سالها بین ۱۹۵۰ تا ۲۰۲۲ به وقوع پیوسته است.
عوامل مؤثر در این پدیده میتواند شامل خوشبینی ناشی از خریدهای تعطیلات، سرمایهگذاری پاداشهای سالانه، و افزایش فعالیت معاملهگران خرد در مقایسه با سرمایهگذاران نهادی باشد.
در چه ماهی سهام معمولاً در پایینترین سطح خود قرار دارند؟
بهطور تاریخی، ماه سپتامبر معمولاً با عملکرد ضعیفتری برای شاخص S&P 500 همراه است و بسیاری از سرمایهگذاران این ماه را بهعنوان زمانی برای کاهش بازدهی سهام در نظر میگیرند. علت این پدیده میتواند ترکیبی از عوامل روانی و اقتصادی باشد؛ چرا که پس از تابستان، سرمایهگذاران بیشتر به تنظیم مجدد پورتفویهای خود و ارزیابی ریسکهای موجود میپردازند.
در عین حال، ماه اکتبر، هرچند بهعنوان “ماه نوسانات” شناخته میشود، اغلب با بازدهی مثبت همراه است. اما این ماه نیز بهخاطر سقوطهای معروف بازار مانند سقوط بزرگ ۱۹۲۹ و دوشنبه سیاه ۱۹۸۷ به یاد مانده است. اکتبر با وجود این تاریخچه، معمولاً در انتهای ماه به نفع بازار تمام میشود.
✔️ بیشتر بخوانید: رکود بزرگ ۱۹۲۹؛ چگونه اشتباهات فدرال رزرو جهان را در عمیقترین بحران تاریخ فرو برد؟
البته باید توجه داشت که این الگوها قطعیت ندارند و بازار سهام میتواند بر اساس شرایط خاص هر سال مانند سیاستهای اقتصادی، تصمیمات بانک مرکزی یا تحولات جهانی، متفاوت عمل کند. بنابراین، تحلیل تاریخی تنها یک ابزار است و سرمایهگذاران باید همیشه متغیرهای مختلف را در نظر بگیرند.
سخن پایانی
نظریه چرخه انتخاباتی ریاستجمهوری معتقد است که بازار سهام ممکن است تحت تأثیر الگوهای چرخهای مرتبط با دورههای ریاستجمهوری قرار گیرد. بهطور خاص، این نظریه بیان میکند که بازارها در دو سال اول ریاستجمهوری ضعیفتر هستند، اما در سال سوم، با افزایش بازدهی مواجه میشوند. این ایده به دلیل شتاب اقتصادی که معمولاً پیش از انتخابات رخ میدهد، تقویت شده است.
این نظریه ریشه در کتاب “Stock Trader’s Almanac” دارد و دادههای تاریخی نیز بهطور نسبی آن را تأیید میکنند. بهویژه شاخص S&P 500 در سال سوم دورههای ریاستجمهوری بیشترین بازدهی را نشان داده است. اما این الگوها همواره قطعی نیستند و عوامل دیگری نیز میتوانند بر بازار تأثیر بگذارند.
در نهایت، هرچند این نظریه تا حدودی در دادههای تاریخی اثبات شده است، اما نباید این همبستگی را بهعنوان یک رابطه علی قطعی در نظر گرفت. بازارها تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله رویدادهای جهانی، سیاستهای اقتصادی و شرایط اقتصادی داخلی هستند که میتوانند این الگوها را تغییر دهند. بنابراین، استفاده از این نظریه بهتنهایی بهعنوان استراتژی سرمایهگذاری توصیه نمیشود.