آنچه میخوانید خلاصهای از این کتاب است که با تلاش تیم تولید محتوای UtoFX، به رایگان در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
نکات مهم:
- تولید سرانه ایالات متحده در بین سالهای 1870 تا 1970، سریعتر از سالهای بعد رشد کرد.
- امید به زندگی در آن دوره به سرعت افزایش یافت، اما از آن زمان به بعد کاهش یافته است.
- از نظر تولید ناخالص داخلی واقعی (GDP)، استاندارد زندگی در ایالات متحده از سال 1870 تا 1940، سه برابر شد.
- در آن قرن، لولهکشی مدرن خطر ابتلا به بیماریهای کشنده ناشی از آب را کاهش داد.
- مراقبتهای بهداشتی، از درمان بیماریهای عفونی به بهبود بیماریهای مزمن تغییر یافت.
- الکساندر گراهام بل، اولین بار در سال 1876 تلفن را به نمایش عمومی گذاشت.
- تا سال 1907، در خانههای ایالات متحده بیش از شش میلیون تلفن وجود داشت.
- قبل از سال 1940، پیشرفت در ارتباطات و امور سرگرمی، بیشتر از هر چیز دیگری بر زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم ایالات متحده تاثیر داشته است.
- سازمان مواد غذایی و دارویی ایالات متحده آمریکا (FDA)، از سال 1940 تا 1960 نسبت به سالهای 1960 تا 2011، پنجاه درصد داروهای بیشتری تأیید کرده است.
- کارفرمایان امروزی در ایالات متحده، مشاغل بیشتری در بالا و پایین جدول دستمزد ایجاد میکنند، اما تعداد مشاغل در میانه این جدول کمتر است.
- موانع رشد اقتصادی آینده شامل نابرابری درآمدی، محدودیتهای آموزشی، بدهی فدرال و تغییرات جمعیتی مانند پیر شدن جمعیت است.[/su_box]
یک قرن خاص
اختراعات و اکتشافات انقلابی در طول یک قرن از سال 1870 تا 1970، رشدی تکرار نشدنی مردم استانداردهای زندگی در ایالات متحده ایجاد کرد که با تولید سرانه اقتصادی، اندازهگیری شد. از سال 1970، تولید سرانه با سرعت بسیار کمتری رشد کرده است.
تولید ناخالص داخلی (GDP) که منعکس کننده کل فعالیت اقتصادی است، راهنمای مناسبی برای نشان دادن تغییرات تاریخی استاندارد زندگی به شمار نمیرود. برای محاسبه «سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی»، باید تولید ناخالص داخلی تعدیل شده بر اساس تورم را بر جمعیت تقسیم کرد. اگرچه بسیاری از کشورهای سراسر جهان از این معیار استفاده میکنند، حتی سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی نیز، افزایش سطح زندگی مردم ایالات متحده را در 100 سالی که به سال 1970 ختم شد، به درستی بیان نمیکند. محاسبه کمی تولید ناخالص داخلی، برخی از عواملی که در کیفیت زندگی شهروندان آمریکایی نقش دارند را حذف میکند. به عنوان مثال لامپ الکتریکی در سال 1879، جایگزین شمعها و چراغهای نفتی در منازل آمریکا شد. تولید ناخالص داخلی نمیتواند تأثیرات لامپ الکتریکی مانند حذف دود و بو و کاهش خطر آتشسوزی را بر استانداردهای زندگی اندازهگیری کند.
خانههای شبکهای
در سال 1870، بیشتر مردم در روستاها زندگی میکردند. آمریکاییها بخش بزرگی از غذا و پوشاک خود را در خانه تولید میکردند. امید به زندگی 45 سال بود. بیماریهای با منشا آب مانند وبا و حصبه شایع بودند. در ادامه تعداد سیستمهای آب و فاضلاب شهری در ایالات متحده از 244 عدد در سال 1870 به 9850 عدد در سال 1924 رسید، اما حمام مدرن آمریکایی اساساً نسبت به سال 1940 بدون تغییر باقی مانده است.
انقلاب اقتصادی بین سالهای 1870 تا 1970، در تاریخ بشر منحصر به فرد و تکرار نشدنی بود؛ زیرا بسیاری از دستاوردهای آن فقط یک بار محقق میشوند.
کابلهای برق و خطوط تلفن، به صورت آهسته ابتدا در شهرها و سپس به مزارع گسترش یافتند. این تغییر از خانههای ساده به خانههایی با خطوط ارتباطی و ساختارهای شبکهبندی شده، استانداردهای زندگی در آمریکا را دگرگون کرد. به جز سیستم تهویه مطبوع، هیچ اختراعی پس از سال 1940 به اندازه خانههای با ساختارهای شبکهای، تأثیر عمیقی بر زندگی روزمره مردم نداشته است. در واقع این یک دگرگونی تاریخی بود.
حمل و نقل بدون اسب
اولین راه آهن درونقارهای، در سال 1869 شروع به کار کرد. در سال 1879، تنها 10 هفته پس از اینکه توماس ادیسون آزمایش لامپ الکتریکی را در ایالات متحده به پایان رساند، مخترع آلمانی کارل بنز، اولین موتور احتراق داخلی را ساخت. از سال 1895 تا 1930، ترامواهای برقی اکثر مسافران حمل و نقل شهری در ایالات متحده را جابجا میکردند. کمتر از 10 سال پس از معرفی ترامواهای برقی، سفر با اسب منسوخ شد.
رشد در آمریکا پس از سال 1970 کند شد؛ زیرا عناصر اصلی استاندارد زندگی مدرن تا آن زمان به وقوع پیوسته بود.
محبوبیت کاربرد خودروهای شخصی به دوره هنری فورد باز میگردد، چراکه کمپانی فورد در سال 1908، تولید مدل T را با استفاده از شیوههای نوآورانه تولید انبوه که قیمتها را مقرون به صرفه نگه میداشت، آغاز کرد. تا سال 1930، ایالات متحده تقریبا به تعداد خانههای مسکونی، وسایل نقلیه موتوری داشت. در دهههای 1920 و 1930، دولت فدرال بودجه ساخت سریع بزرگراههای دو بانده را در سراسر کشور تأمین کرد. پس از سال 1940، وسایل نقلیه موتوری باعث بروز مشکلاتی در جامعه شدند. هزینهکرد برای ساخت بزرگراه نسبت به تولید ناخالص داخلی، پس از سال 1972 به نصف کاهش یافت. همچنین سرعت هواپیماهای تجاری از دهه 1960 بدون تغییر باقی مانده است.
تلفن، گرامافون و رادیو
الکساندر گراهام بل در سال 1876 تلفن را به جهانیان معرفی کرد. اختراع او بر اساس ایدهای بود که برای اولین بار در سال 1854 توسط فیلیپ ریس ارائه شد. در سال 1893، آمریکاییها از 250 هزار تلفن استفاده میکردند و تا سال 1907، خانههای ایالات متحده بیش از شش میلیون تلفن داشتند.
پس از سال 1877، زمانی که ادیسون گرامافون را اختراع کرد، دنیای تجهیزات صوتی گسترش یافت. دستگاههای ضبطصوت در ابتدا در دهه 1890 به مانند دستگاههای سکهای خرید نوشابه در سالنها، ظاهر شدند. گرامافون، موسیقیهای حرفهای تولید شده را در کنار یک اختراع همزمان، یعنی ساز پیانو وارد منازل کرد.
همانطور که برق و لولهکشی داخلی، خانههای آمریکا را همانند شبکه به هم متصل کرد، از سوی دیگر اینترنت، شبکه ارتباطی بین مردم آمریکا را ایجاد کرد.
بیش از 80 درصد از خانوارهای ایالات متحده کمتر از 20 سال پس از راهاندازی اولین ایستگاه رادیویی تجاری در سال 1920، در منزل خود رادیو داشتند. در طول دهه 1930، مردم ترجیح میدادند تا برای پرداخت کرایههای خود تلفنها، وانهای حمام، تختخوابها و یخچالهای خود را بفروشند، اما رادیوها را حفظ میکردند. ظهور رادیو، گرامافون، فیلمهای متحرک و تلفن قبل از سال 1940، مسلماً بیش از هر چیز دیگری از آن زمان بر زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم آمریکا تأثیر گذاشته است.
آمریکا سالمتر میشود
نرخ سالانه افزایش امید به زندگی در ایالات متحده در نیمه اول دهه 1900، دو برابر بیشتر از نیمه دوم بود. با کاهش شدید میزان مرگومیر نوزادان، امید به زندگی در بدو تولد طی 50 سال منتهی به سال 1940، به سرعت افزایش یافت. امید به زندگی افراد 60 ساله پس از سال 1940، با سرعت بیشتری بهبود یافت.
بیماریهای عفونی عامل 37 درصد از مرگومیرها در سال 1900 بودند، اما در سال 1940 تنها 5 درصد آنها را شامل میشدند. سیستمهای آب و فاضلاب، سلامت عمومی را ارتقا بخشیدند، چراکه لولهکشی مدرن، وظیفه سنگین حمل روزانه آب به داخل و خارج از خانه برای پختوپز، تمیز کاری و حمام کردن را از بین برد. تحقیقات لویی پاستور، رابطه بین عوامل بیماریزا و تاثیرپذیری آنها از میکروبها را به خوبی مشخص کرد. در دو دهه پایانی دهه 1800، محققان برخی از باکتریها و حشرات را که عامل بسیاری از بیماریهای عفونی کشنده بودند، شناسایی کردند. لازم به توضیح است که اختراع ضدعفونی کنندهها، میزان مرگومیر بیماران جراحی شده را کاهش داد.
سهم بسیار بزرگی از پیشرفتهای پزشکی بین سالهای 1940 تا 1975 اتفاق افتاد، در حالی که بین سالهای 1975 تا 2014، توسعه کمتری در این بخش صورت گرفت.
در آن دوره صنعت مراقبتهای بهداشتی از یافتن درمان برای بیماریهای عفونی به مداوای بیماریهای مزمن مانند سرطان و بیماریهای قلبی روی آورده بود. با این حال، در میان کشورهای پیشروی توسعه یافته، ایالات متحده در ارائه خدمات مرتبط با مراقبتهای بهداشتی، پایینترین کارآمدی را دارد.
با کشف پنیسیلین و سایر آنتی بیوتیکها، سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) طی دو دهه بین سالهای 1940 تا 1960، پنجاه درصد داروهای بیشتری را نسبت به پنج دهه بعدی تأیید کرد. در سال 1960، FDA قرص ضدبارداری را تأیید کرد که به زنان این امکان را میداد تا به راحتی به امور شغلی رسیدگی کرده و همچنین زمان مادر شدن خود را انتخاب کنند.
پرداخت دستمزد، شرایط کاری، اعتبار و امنیت
در آمریکا دستمزدهای واقعی تعدیل شده بر اساس تورم، از سال 1890 تا 1940 به سرعت رشد کرد. در سال 1890، اکثر ایالتهای شمالی اشتغال کودکان را غیرقانونی دانسته و حضور در مدرسه را اجباری اعلام کرده بودند. ایالتهای جنوبی هنوز قوانین مشابهی را وضع نکرده بودند و به دنبال بهرهبرداری از مزیت هزینه نیرویکار کمتر نسبت به شرکتهای نساجی شمالی بودند.
پس از سال 1940 شرایط کار بهبود یافت، زیرا هفته کاری استاندارد از 60 ساعت در سال 1900 به 45 ساعت کاهش یافت. در دوره وودرو ویلسون (رئیس جمهور ایالات متحده از سال 1913 تا 1921)، قانون هشت ساعت کار در روز اجرا شد که تا سال 1920، به ساعت کاری معمول تبدیل شده بود.
از سال 1845، یعنی زمانی که خرده فروشان پیانو و ارگ شروع به پذیرش پرداختهای اقساطی از مشتریان خود کردند، تخصیص اعتبار، هزینههای مصرفکننده را افزایش داد. آمریکاییها در سال 1924 از هر چهار خودروی خریداری شده، برای سه مورد از آنها پول قرض کرده بودند. همچنین دریافت وام مسکن بین سالهای 1890 تا 1930 آسانتر شد.
منابع رشد آهسته بهرهوری، افزایش نابرابری و کاهش ساعات کاری به ازای هر نفر، بر دلایل بنیادی استوار است که جبران آنها دشوار خواهد بود.
بیمه غرامت اجباری کارگران، به آمریکاییهای طبقه کارگر امنیت مالی بیشتری در صورت آسیبهای ناشی از کار ارائه میداد. از سال 1910 تا 1920، 44 ایالت (از 48 ایالت آن زمان) قوانین غرامت کارگران را وضع کرده بودند. آمریکاییهای طبقه متوسط با ایجاد برنامه درآمد بازنشستگی تأمین اجتماعی و شرکت بیمه سپرده فدرال که دورنمای از بین رفتن پسانداز مردم به دلیل ورشکستگی بانکها را تقریبا از بین میبرد، بیشترین کاهش ریسک مالی شخصی را از سال 1933 تا 1940 تجربه کردند.
پیشرفتها قبل از سال 1940
همانطور که بر اساس تولید ناخالص داخلی واقعی برای هر نفر (در قیمتهای سال 2009) اندازهگیری شد، استانداردهای زندگی در ایالات متحده در طول 70 سال (بین سالهای 1870 تا 1940) بیش از سه برابر گردید، به طوری که شرایط انسانی آمریکاییها در این دوره با سرعت بیشتری بهبود یافت. اما باید این نکته را در نظر گرفت که سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی به بسیاری از بهبودهای کیفی در استانداردهای زندگی اهمیت نمیدهد، مانند:
- نرخ مرگومیر نوزادان تازه متولد شده از 22 درصد در سال 1890 به 1 درصد در سال 1950، کاهش یافت.
- تلگراف و تلفن، امکان ایجاد ارتباط لحظهای بین افراد را فراهم کردند. گرامافون موسیقی را برای مردم پخش میکرد و بدین صورت مردم در منازل خود از موسیقی لذت میبردند.
- شبکه آب و فاضلاب، زندگی روزمره را به ویژه برای زنان تسهیل میکرد.
- آمریکاییها بعد از سالهای 1870، به دلیل پیشرفتهای کسبشده در زمینه ساخت یخچال، از رژیم غذایی متنوعتری برخوردار شدند.
- ترامواها و قطارها به گذرگاههای شهری راه یافتند و بدین شکل خیابانها عاری از پسماندههای کود و ادرار اسب شدند.
شاخصهای نزولی
تولید ناخالص داخلی واقعی به ازای هر نفر، معیار مفیدی برای تعیین استاندارد زندگی است. همچنین تولید ناخالص داخلی واقعی بر اساس ساعت، یک معیار معتبر به منظور سنجش بهرهوری نیروی کار به شمار میرود. آمارها نشان میدهد که رشد تولید اقتصادی به ازای هر نفر، از اواسط دهه 1960 ضعیف بوده و کاهش بهرهوری عامل اصلی آن است. رشد بهرهوری از سال 1977 تا 1994 به طور متوسط تنها 1.44 درصد بوده است؛ یعنی تقریباً نیمی از متوسط نرخ رشد سالانه 2.72 درصدی بین سالهای 1953 تا 1964. باید توجه داشت که رشد بهرهوری نیروی کار نیز در فاصله بین سالهای 2005 تا 2014، به 1.3 درصد کاهش یافته است.
افزایش امید به زندگی از سال 1890 تا 1950، نسبت به سالهای پس از آن، بسیار سریعتر اتفاق افتاد.
کاهش نرخ رشد بهرهوری، نشاندهنده محو شدن محرکهای اقتصادی از زمان “انقلاب صنعتی دوم” است. موتورهای بخار، “نخستین انقلاب صنعتی” را بین سالهای 1750 تا 1820 ایجاد کردند. در اواخر قرن نوزدهم، با معرفی موتور احتراق داخلی و تولید برق، دومین انقلاب صنعتی صورت گرفت که بیشترین تأثیر را بر بهرهوری نیروی کار و تولید ناخالص داخلی سرانه در 50 سال منتهی به دهه 1970 داشت.
“انقلاب صنعتی سوم”
سومین انقلاب صنعتی، با تمرکز بر ارتباطات و فناوری اطلاعات در دهه 1960 آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این انقلاب در مقایسه با انقلاب صنعتی دوم که تقریباً همه ابعاد زندگی روزمره را تغییر داد، دامنه محدودتری از زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار میدهد.
سرعت اخیر تغییرات در زمینه فناوری کند شده است؛ زیرا بسیاری از نوآوریهای مبتنی بر رایانه و فناوری اطلاعات قبلاً اتفاق افتاده است. دگرگونیهای انقلابی که با ظهور اینترنت به وجود آمد، تا حدود زیادی تا سال 2005 پایان یافته بود.
گوردون مور، یکی از بنیانگذاران شرکت اینتل، در سال 1965 پیشبینی کرد که قدرت تراشههای کامپیوتری هر دو سال یکبار، دو برابر میشود. “قانون مور” تا اواخر دهه 1990 صدق میکرد، چراکه قدرت پردازش تراشهها هر 18 ماه یکبار، دو برابر میشد. اما از سال 2006، رشد قدرت تراشه به قدری کند بوده است که پیشبینی مور دیگر درست نیست. از آنجاییکه در حال حاضر تراشهها به اندازه کافی در رایانههای رومیزی و لپتاپها عملکرد خوبی دارند، سرمایهگذاران دیگر به فکر افزایش قدرت تراشهها نیستند.
استانداردهای زندگی
نوآوری و تغییرات تکنولوژیکی، بهرهوری کلی عوامل را هدایت میکند؛ معیاری از پیشرفت که قبل از سال 1970 به سرعت و پس از آن به آرامی رشد کرد. برابری در میزان درآمد قبل از سال 1970 افزایش و پس از آن کاهش یافت. افزایش مداوم نابرابری که امروز گریبان اقتصاد را گرفته است، ریشه در چندین دهه گذشته دارد، به طوری که مانع بزرگی برای رشد استاندارد زندگی مردم در ایالات متحده محسوب میشود.
درآمدهای بالا، درآمدهای متوسط و درآمدهای پایین همگی تقریباً به میزان مشابه در بین سالهای جنگ جهانی دوم تا سال 1975، رشد کردند. این “فشردهسازی بزرگ” ناشی از افزایش نمایندگی اتحادیهها و فرصتهای آموزشی است. نابرابری درآمد از دهه 1970 به دلیل «توخالی شدن» در ترکیببندی اشتغال ایالات متحده افزایش یافته است. این امر نه به جهت کاهش تعداد کل مشاغل، بلکه در نتیجه ایجاد مشاغل بیشتر در ردههای بالا و پایین جدول دستمزد نسبت به مشاغل متوسط شکل گرفته است.
موانع اصلی برای بهبود استانداردهای زندگی عبارتند از آموزش، جمعیت و همچنین بدهی. در حال حاضر تعداد (درصد) آمریکاییهای تحصیلکرده کمتر شده است، این آمار بر اساس تعداد فارغالتحصیلان دانشگاه و کسانی که دارای مدرک کاردانی یا دیپلم دبیرستان هستند، محاسبه میشود.
آزمونهای بینالمللی صورت گرفته در سال 2014 نشان داد که ایالات متحده در رتبه هفدهم مطالعه، بیستم در علوم و بیستهفتم در ریاضیات قرار داد. جمعیت زیاد متولدین سالهای 1946 تا 1964، بازنشسته شدهاند که این شرایط فشار نزولی بلندمدتی بر نرخ مشارکت نیروی کار؛ یعنی درصد بزرگسالان شاغل وارد میکند. بر اساس گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا، بدهی فدرال به عنوان نسبتی از تولید ناخالص داخلی تا سال 2020 ثابت خواهد ماند و سپس با نرخ ثابت تا سال 2038 به 100 درصد افزایش خواهد یافت.
سیاستهای عمومی چندگانه میتواند رشد آهسته و موانع بهبود استانداردهای زندگی را برطرف کند. این سیاستها شامل اصلاح در قوانین مهاجرتی، اصلاح مالیات و حمایت بیشتر از آموزش پیشدبستانی میشود. چنین اقداماتی ممکن است تأثیر ناچیزی بر درآمد خالص هر فرد داشته باشد، اما در کنار یکدیگر، برابری بیشتر و دستیابی به تحصیلات را ارتقا میدهند.