خلاصه کتاب «به دنبال روند»

زمان مطالعه: 10 دقیقه

خلاصه کتاب «به دنبال روند»

چگونه معامله‌گران بزرگ از بازارهای صعودی یا نزولی درآمد میلیونی کسب می‌کنند

کتاب به دنبال روند (Trend following) بسیار شبیه به کتاب جادوگران بازار جک شواگر است. مانند شواگر، نویسنده این کتاب، مایکل کاول (Michael Covel)، با تعدادی از معامله‌گران بزرگ مصاحبه کرده است و تلاش می‌کند تا ماهیت رویکرد هر معامله‌گر نسبت به معامله‌گری را به نگارش درآورد. نویسنده در ارائه اصول اولیه دنبال کردن روند خیلی خوب عمل کرده است. اگرچه بسیاری از مطالبی که او می‌گوید برای کسی که در ادبیات معامله‌گری مطالعه کرده باشد، موضوع جدیدی نیست، اما نقل قول‌های او از سایر نویسندگان، فهم آنها را بسیار آسان می‌سازد.

آنچه می‌خوانید خلاصه‌ای از این کتاب است که با تلاش تیم تولید محتوای UtoFX، به رایگان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

نکات کلیدی
  • به دنبال روند بودن، موفق‌ترین استراتژی معاملاتی در بازار سهام است.
  • دنبال کنندگان روند در میانه یک روند وارد معامله می‌شوند، نه در شروع یا پایان روند.
  • دنبال کنندگان روند سعی در پیش‌بینی کردن بازار ندارند. آنها فرصت‌ را شناسایی کرده و از آن بهره می‌برند.
  • دنبال کنندگان روند از سیستم‌ها و مدل‌های معاملاتی خود پیروی می‌کنند که در واقع، بازار را دنبال می‌کنند.
  • دنبال کنندگان روند از احساساتی شدن و قضاوت شخصی، اجتناب می‌کنند. آنها بر اساس یک سری قوانین معامله می‌کنند و این قوانین همچون فولاد آب دیده مستحکم هستند.
  • قیمت تنها می‌تواند سه کار را انجام دهند: بالا برود، پایین بیاید یا ثابت بماند. مدیریت ریسک بسیار مهم است. با این حال، دنبال کنندگان روند پس از افزایش قیمت، وارد معامله خرید می‌شوند و پس از کاهش قیمت وارد معامله فروش می‌شوند.
  • معامله‌گران فاندامنتال سعی می‌کنند با کشف حقایق کمتر شناخته شده، حرکت بازار را پیش‌بینی کنند.
  • معامله‌گران تکنیکال سعی می‌کنند با کشف الگوهای بکر در حرکات قیمت، بازار را پیش‌بینی کنند.
  • دنبال کنندگان روند منتظر می‌مانند تا جهت حرکت بازار واضح‌تر شود و سپس آن را دنبال می‌کنند.
  • دنبال کنندگان روند گروهی متنوع و عجیب‌ و غریب هستند، از اد سیکوتای متفکر گرفته تا جان دبلیو. هنری، مالک تیم بیسبال بوستون رد ساکس.

به دنبال روند بودن

دنبال کردن روند، موفق‌ترین سبک معاملاتی در تمام دوران بوده است، اما با این وجود دنبال کنندگان روند تقریبا ناشناخته باقی مانده‌اند. مطبوعات آنها را نادیده می‌گیرند، شاید به این دلیل که دنبال کنندگان روند از دیدگاه و دانش متعارف در مورد معامله‌گری و سرمایه‌گذاری سرپیچی می‌کنند؛ به طوری که بسیاری از آنها از جلب توجه دوری کرده و در دفاتر کاری ساده، دور از مراکز مالی بزرگ کار می‌کنند.

دنبال کردن روند مبتنی بر قوانین ساده جهانی است که همه ما می‌توانیم آنها را یاد بگیریم.

دوره مستر کلاس طلا

مشاهده رایگان دوره آموزشی طلا

قسمت 1 تا 3 دوره مستر کلاس طلا، جامع‌ترین و کامل‌ترین دوره آموزشی طلا را از طریق لینک زیر مشاهده کنید

آنها چه چیزهایی می‌دانند که بیشتر معامله‌گران نمی‌دانند؟ اول اینکه آنها درک شخصی نسبت به بازار دارند. بازار مکانی است که خریداران و فروشندگان برای خرید و فروش با یکدیگر ملاقات می‌کنند. حرکت قیمت نتیجه مستقیم حکم جمعی بسیاری از خریداران و فروشندگان است. به همین دلیل است که شکست دادن بازار بسیار کار سختی است.

دنبال کنندگان روند قبول دارند که پیش‌بینی آینده یا دیدن چیزهایی که بقیه بازار نمی‌بینند، بسیار دشوار است، بنابراین به جای تلاش برای پیش‌بینی بازار، آن را دنبال می‌کنند. اکثر رویکردهای مرسوم برای معامله‌گری به دو دسته تقسیم می‌شوند:

رویکرد فاندامنتال – معامله‌گران فاندامنتال همه انواع داده‌ها؛ از جمله سیاست‌های دولت، شرایط کلی اقتصادی، درآمد شرکت‌ها و موارد دیگر را در نظر می‌گیرند، تا حقیقت فرضی در مورد یک سهام یا کالا را کشف کنند. فرض ضمنی آن‌ها این است که می‌توانند زودتر از بقیه فعالان بازار، حقیقت را کشف کنند؛ یعنی در قیمت پایین بخرند و سپس زمانی که بقیه بازار در نهایت متوجه روند شدند، در قیمت بالاتر بفروشند.

رویکرد تکنیکال – معامله‌گران تکنیکال توجهی به عوامل فاندامنتال نمی‌کنند، بلکه روی خود حرکت بازار تمرکز می‌کنند. تحلیل‌گران تکنیکال بر این باورند که با مطالعه الگوهای حرکت قیمت در گذشته، می‌توانند حرکت قیمت را در آینده پیش‌بینی کنند. تحلیل تکنیکال معمولاً شامل مطالعه الگوهای قیمتی در نمودار و تلاش برای پیش‌بینی اینکه کدام الگو قرار است خود را تکرار کند، می‌شود.

فکر نکنید که سادگی و تفکر ساده‌لوحانه، هر دو یکسان هستند.

در مقابل، دنبال کنندگان روند تلاشی برای کشف عوامل فاندامنتال یا پیش‌بینی الگوهای تکنیکال نمی‌کنند، بلکه نسبت به اتفاقاتی که در حال حاضر در بازار می‌گذرد، واکنش نشان می‌دهند. به جای اینکه قبل از بقیه بازار اقدام کنند، آنها پس از اینکه بازار جهت خود را مشخص کرد، حرکت می‌کنند.

آنها در کف قیمتی خرید نمی‌کنند و در سقف قیمتی نمی‌فروشند، در عوض پس از اینکه بازار کمی افزایش قیمت یافت و روند صعودی به طور واضح مشخص شد، وارد معامله خرید می‌شوند و پس از اینکه بازار کمی کاهش قیمت پیدا کرد و روند نزولی به طور واضح مشخص شد، وارد معامله فروش می‌شوند. آنها از هر دو طرف مقداری سود را قربانی می‌کنند، اما از میانه راه، سود زیادی را با اطمینان بیشتری کسب می‌کنند.

قوانین سیستم دنبال کردن روند: چگونه دنبال کنندگان روند تصمیم می‌گیرند چه چیزی را بخرند یا بفروشند

دنبال کنندگان روند این واقعیت را می‌پذیرند که ممکن است جهت روند را به اشتباه پیش‌بینی کنند. اعتراف به اشتباه و ضرر دادن برای اکثر مردم بسیار سخت است و دنبال کنندگان روند، در ابراز قدرت روانی و عاطفی خود اغراق نمی‌کنند. بسیاری از آنها از قوانین مکانیکی در معامله‌گری استفاده می‌کنند که اغلب در رایانه برنامه‌ریزی شده‌اند.  در واقع آنها با انجام این کار، ریسک تصمیمات احساسی خود را از بین می‌برند. به این ترتیب آنها مجبور نیستند تصمیم بگیرند که بخرند یا بفروشند، آنها فقط باید تصمیم بگیرند که آیا می‌توانند به نظم و انضباط سیستم خود احترام بگذارند یا نه.

جستجو برای پیدا کردن یک استراتژی بی‌عیب و نقص، رویایی دست نیافتنی است و شما را از مسیر درست منحرف می‌کند.

دنبال کنندگان روند اشخاصی متواضع هستند. آنها اصلاً شبیه تحلیل‌گران، مفسران و صاحب‌نظرانی نیستند که به حق بودن یا اول بودن خود افتخار می‌کنند. چنین افرادی حقایق فاندامنتالی که مسئول حرکت قیمت هستند را شناسایی و تفسیر می‌کنند. آنها سعی می‌کنند خود را به عنوان کسی معرفی کنند که دارای بینشی منحصر به فرد و بسیار ارزشمند است.

اما در مقابل دنبال کنندگان روند بیان می‌کنند که آنچه واقعاً در معاملات اهمیت دارد، این است که بازار چه می‌کند، نه آنچه که بازار انجام خواهد داد. دنبال کنندگان روند عموماً اصول زیر را می‌پذیرند:

  • هیچ‌کس نمی‌داند افزایش یا کاهش قیمت، کجا متوقف می‌شود. هیچ‌کس نمی‌داند سقف و کف قیمتی کجاست، یا بازار چه زمانی شروع به تغییر روند خواهد کرد.
  • بدون شک در معاملاتمان ضرر می‌کنیم، زیرا معامله‌گری وجود ندارد که بتواند در ۱۰۰ درصد مواقع به درستی مسیر حرکت قیمت را پیش‌بینی کند. فقط آن دسته از کسانی که اجازه نمی‌دهند احساسات بر تصمیماتشان تأثیر بگذارد، می‌توانند انتظار داشته باشند که ضرر را به حداقل برسانند.
  • از فرصت‌ها زمانی استفاده می‌کنند که موقعیت و زمان آنها فراهم شده باشد.
  • اگر قیمت حرکت کند، یا بالا می‌رود یا پایین. هیچ‌چیز این واقعیت را تغییر نخواهد داد که فقط سه احتمال برای حرکت قیمت وجود دارد: ثابت ماندن، بالا رفتن یا پایین آمدن.

دیدگاه معامله‌گران موفق در سبک دنبال کردن روند

بیل دان (Bill Dunn) سال‌های بلوغ خود را در کانزاس سیتی و کالیفرنیای جنوبی گذراند، او در نیروی تفنگ‌داران دریایی ایالات متحده خدمت کرد و سپس مدرک دکترای خود را در رشته فیزیک نظری از دانشگاه نورث وسترن شیکاگو در سال ۱۹۶۶ گرفت. پس از چند سال کار به عنوان فیزیک‌دان، یک روز بخش کامودیتی خبرنامه‌ای را خواند و سپس اقدام به ساخت سیستم شخصی خود برای پیدا کردن روندهای بزرگ در بازار سهام کرد.

دان تنها سه بار تا پنج بار در سال معامله می‌کند و برخلاف بسیاری از معامله‌گران، بازده هدف مشخصی برای خود تعیین نمی‌کند. قوانین کلی او عبارتند از:

  • جلوی ضرر را بگیرید – این به معنای پذیرش ضرر کوچک برای جلوگیری از ضرر بزرگ است.
  • به استراتژی خود پایبند باشید – نیازی به احتیاط کردن نیست.
  • معاملات خود را برای طولانی مدت نگه دارید – دان یک معامله‌گر روزانه نیست. او معاملات خود را سه تا چهار سال یا حتی بیشتر نگه می‌دارد.
  • از قدرت سود مرکب استفاده کنید – دان سودهای خود را دوباره وارد بازار می‌کند.
  • درک کنید که ضرر کردن بخشی جدانشدنی از فرآیند معامله‌گری است و جبران ضرر هم بخشی جدانشدنی از معامله‌گری است. دان ۳۲ درصد از سرمایه خود را در سال ۱۹۸۱ از دست داد، اما بعداً ۳۰۰ درصد سرمایه خود را افزایش داد.

بعضی از مردم دوست دارند جستجو کنند، برخی دوست دارند پیدا کنند و برخی متوجه می‌شوند که از قبل آنچه را که در جستجوی آنند، دارا هستند.

جان دبلیو هنری (John W. Henry)، مالک تیم بیسبال بوستون رد ساکس، یکی از بزرگترین معامله‌گران قرن بیستم است. هنگامی که بانک Barings در سال ۱۹۹۵ به دلیل یک معامله‌گر به اصطلاح سرکش سقوط کرد، هنری در طرف مقابل آن معامله‌گر قرار داشت. بازده معاملات او استثنایی است: اگر با جان هنری در سال ۱۹۸۴ مبلغ هزار دلار سرمایه‌گذاری انجام می‌دادید، تا نوامبر ۲۰۰۳ آن هزار دلار به ۱۳۶۶۵۶ دلار تبدیل می‌شد.

در مقابل، هزار دلار سرمایه‌گذاری در S&P 500 در سال ۱۹۸۴، به کمتر از ۷ هزار دلار در سال ۲۰۰۳ می‌رسید. با این حال هنری این امکان را رد می‌کند که کسی بتواند قیمت، چرخه‌های اقتصادی یا سایر حرکت‌های فاندامنتال را پیش‌بینی کند. او یک پسر روستایی شکاک است که در نزدیکی شهر کوئینسی در ایالت ایلینوی بزرگ شد. هنری به دانشگاه محلی رفت و هرگز فارغ‌‌التحصیل نشد. او شخصاً فنون هج کردن (پوشش ریسک) و سفته‌بازی را یاد گرفت. فلسفه سرمایه‌گذاری او بسیار ساده است:

  • به سیستم معاملاتی خود پایبند بوده و منضبط باشید.
  • معامله‌گری را پیچیده نکنید. سعی نکنید زرنگ‌بازی در بیاورید.
  • به یاد داشته باشید که هر چه کمتر معامله کنید، پول بیشتری به دست می‌آورید (و نگه می‌دارید).
  • هرگز مدیریت ریسک را فراموش نکنید.

بعضی از معامله‌گران ضرر می‌کنند و سپس امیدوارانه منتظر می‌شوند تا سود کنند… اما گاهی اوقات یا خیلی طول می‌کشد تا به سود برسند یا اصلاً سود نمی‌کنند. در این زمان است که معامله‌گران مایوس می‌شوند.

اد سیکوتا (Ed Seykota) در بازارهای مالی همچون یک راهب بودایی است که بیش از همه بر تمرکز روی لحظه حال تأکید دارد. او در سال ۱۹۴۶ متولد شد، در سال ۱۹۶۹ از دانشگاه MIT فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۷۲ به معامله‌گری روی آورد. دفتر کار او در منزل شخصی‌اش در حوالی دریاچه تاهو قرار دارد. سیکوتا معلم و مربی برخی از معامله‌گران بزرگ بوده است، به طوری که بینش او در معامله‌گری شایسته نقل و قول می‌باشد:

  • «برد یا باخت، هر کسی آنچه را که می‌خواهد از بازار به دست می‌آورد. به نظر می‌رسد برخی افراد دوست دارند ببازند، بنابراین با از دست دادن پول برنده می‌شوند.»
  • «… ماهیت مدیریت ریسک: بیش از حد توان خود ریسک نکنید و همچنین به اندازه‌ای ریسک کنید که برد شما به چشم بیاید. اگر چنین نیست، پس بهتر است معامله‌ نکنید.»
  • «دنبال کردن روند، تمرینی برای مشاهده و واکنش نشان دادن به لحظه کنونی در بازار است. معامله‌گرانی که آینده را پیش‌بینی می‌کنند، در مکانی غیرواقعی سیر می‌کنند، تا جایی که توانایی خود را برای عمل کردن، در آن مکان غیرواقعی جا می‌گذارند؛ در واقع آنها فرصت‌ها را در زمان حال از دست می‌دهند.»
  • «برای جلوگیری از ضرر کردن بخاطر نوسانات بالا، معامله نکنید.»
  • «تلاش برای اینکه بازارها را متقاعد کنید که حق با شماست، می‌تواند برایتان بسیار گران تمام شود.»
  • «وقتی عناوین جلد مجلات بسیار هیجانی می‌شوند، معاملات خود را ببندید. هیچ چیز دیگری در مجله وجود ندارد که به شما واقعاً کمک کند، اما عناوین جلد مجلات می‌توانند بسیار جذاب باشند.»

رویای خریدن و نگه داشتن به عنوان راه حلی برای بازنشستگی، بی‌فایده است.

ریچارد دنیس (Richard Dennis) متولد و بزرگ شده شیکاگو است. او از نوجوانی زمانی که ۴۰۰ دلار به عنوان پیک رستوران درآمد کسب کرد، معامله‌گری را آغاز کرد. دنیس برای معامله کردن در بورس خیلی جوان بود، بنابراین کنار نشست و به پدرش سیگنال می‌داد، پدرش در وسط بازار بورس ایستاد و معاملات را انجام می‌داد. زمانی که دنیس ۱۷ ساله شد، به عنوان کارآموز شروع به کار کرد و در معامله‌گری موفقیت زیادی کسب کرد.

در سال ۱۹۸۴، در نتیجه شرط‌بندی با همکارش که معتقد بود آموزش معامله‌گری غیرممکن است، برای استخدام معامله‌گران به عنوان شاگردانی بالقوه تبلیغ کرد. برخی از معامله‌گران بزرگ سبک دنبال کنندگان روند، مانند جری پارکر، از شاگردان دنیس بودند. خود آقای ریچارد دنیس از اینکه آموزش معامله‌گری کاملاً امکان‌پذیر است، شگفت‌زده شده بود. اصول راهبردی او عبارتند از:

  • بدون دلیل وارد معامله نشوید و تا زمانی که آن دلیل هنوز معتبر است، معامله را نبندید.
  • جلوی ضرر را بگیرید و معاملاتی که در سود هستند را نیز زود نبندید.
  • با استراتژی معامله کنید و به آن پایبند باشید.
  • با تحلیل کردن به سود نمی‌رسید، باید معامله کنید.

نوسان در بازار در قالب موج به وجود می‌آید، بنابراین دوره‌های آرام و دوره‌های پرنوسان (بی‌ثبات)، از مشخصه‌های بازارهای مالی هستند.

جری پارکر (Jerry Parker) و سالم آبراهام از اقوام دور یکدیگر هستند، اما در بازارهای مالی، خویشاوندان نزدیکی هستند، هر دو شخصیتی به شدت واقع‌گرا دارند. پارکر در روستایی در حومه ریچموند ویرجینیا، زندگی می‌کند. او از دانشگاه ویرجینیا فارغ التحصیل شد و به عنوان حسابدار مشغول به کار بود که آگهی ریچارد دنیس را که به دنبال معامله‌گران بود، مشاهده کرد. پارکر درخواست داد و دنیس او را به عنوان شاگرد خود استخدام کرد.

در سال ۱۹۸۸، پارکر موسسه Chesapeake Capital، شرکت مدیریت پول خود را راه‌اندازی کرد. اگر در سال ۱۹۸۸ مبلغ هزار دلار در شرکت او سرمایه‌گذاری می‌کردید، تا سال ۲۰۰۳ آن هزار دلار تا ۱۴ هزار دلار رشد می‌کرد. او نقش هوش را در سیستم معاملاتی کم اهمیت می‌داند و می‌گوید: «یکی از دلایل اصلی اینکه کاری که ما انجام می‌دهیم در بازارها نتیجه می‌دهد این است که هیچ کس نمی‌تواند بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است.»

غافلگیری باعث حرکت قیمت می‌شود.

سالم آبراهام (Salem Abraham) در دوران دانشجویی در دانشگاه نوتردام استعداد خود برای معامله‌گری را کشف کرد. پس از فارغ التحصیلی، او به مزرعه خانودگی‌ در شهر کانادیان ایالت تگزاس بازگشت. پدربزرگش موافقت کرد که به او کمک کند معامله‌گری را به مدت شش ماه تجربه کند. از همان ابتدا معلوم شد که ابراهیم استعدادی ذاتی، اما بسیار غیرمتعارف در معامله‌گری دارد.

شرکت او هیچ فارغ‌التحصیلی از دانشگاه‌های معتبر را استخدام نمی‌کرد، بلکه افرادی را استخدام می‌کرد که در شرایط سخت کار کرده بودند، مثل گاوچران‌های سابق و کارگران دکل‌های حفاری. این کار او ثابت کرد که هیچ مانعی در کسب سود وجود ندارد: هزار دلار سرمایه‌گذاری در شرکت آبراهام در سال ۱۹۸۷ تا سال ۲۰۰۳، به ۳۵ هزار دلار افزایش پیدا می‌کرد.

تفکر بر مبنای احتمالات، وجه مشترک بیسبال و دنبال کردن روند است.

ریچارد دانچیان (Richard Donchian) یکی از اولین دنبال کنندگان روند بوده و یکی از صبورترین و سمج‌ترین آنها نیز به شمار می‌رود. او در سال ۱۹۰۵ متولد شد و در سال ۱۹۲۸ از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و کل سرمایه خود را در سقوط بازار در سال ۱۹۲۹ از دست داد. وی در طول رکود بزرگ معامله کرد. در طول جنگ جهانی دوم، دانچیان در کنار رابرت مک نامارا به عنوان رمزنگار کار می‌کرد.

پس از جنگ دوباره به معامله‌گری بازگشت و تا ۶۰ سالگی به نتایج کم و بیش متوسطی دست یافت. این زمانی بود که او در مسیر ثروت قرار گرفت و سالی ۲ میلیون دلار ثروتمندتر شد – نیمی از کمیسیون و کارمزد و نیمی دیگر از سود معاملاتش. نام دانچیان مترادف با نظم و انضباط است. او تا سن ۶۵ سالگی، هنوز دنبال کننده روند نبود. به یاد ماندنی‌ترین جمله او این بود که گفت: «هیچ‌کس نتوانسته است به من نشان دهد که آیا یک معادله پیچیده ریاضی می‌تواند به این سوال پاسخ دهد که بازار در چه روندی قرار دارد؟ صعودی، نزولی یا در محدوده رنج؟»

بازار صرفاً مکانی است که خریداران و فروشندگان برای تجارت و مبادله کالا جمع می‌شوند و به هر دلیلی خرید و فروش می‌کنند…

جسی لیورمور (Jesse Livermore) در سال ۱۸۷۷ در ماساچوست متولد شد، در ۱۵ سالگی در دفتر یک بروکر شروع به کار کرد و به مدت ۴۰ سال به معامله‌گری پرداخت. او یکی از سرزنده‌ترین دنبال کنندگان روند در دوران خود بود. کتاب خاطرات یک اپراتور سهام که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، بهترین خلاصه استراتژی او محسوب می‌شود. لیورمور یک قمارباز بود، شرط بندی‌های بزرگی می‌کرد و در نتیجه برد و باخت‌هایش نیز بزرگ بودند. او در طول حرفه معامله‌گری خود چندین بار ثروت زیادی به دست آورد و از دست داد. به یاد ماندنی‌ترین مشاهدات لیورمور عبارتند از:

  • «مردم می‌گویند، هرچیزی دو رو دارد. اما بازار سهام فقط یک رو دارد؛ آن روی بازار سهام روند صعودی یا نزولی نیست، بلکه روند درست است.»
  • « یک معامله‌گر ممکن است به طور شفاف بازار را پیش‌بینی کند، اما وقتی که بازار آهسته آهسته مسیری را که او پیش‌بینی کرده بود برود، بی‌تاب شده یا به خودش شک می‌کند. به همین دلیل است که بسیاری از معامله‌گران در وال استریت که تجربه زیادی هم دارند، پول خود را از دست می‌دهند.»
  • «یک فرد معمولی علاقه‌ای به شنیدن این ندارد که این یک بازار گاوی است یا یک بازار خرسی. چیزی که او به طور خاص دوست دارد بشنود این است که کدام سهام را بخرد یا بفروشد. او می‌خواهد چیزی را بیهوده به دست آورد.»

بازار هرگز اشتباه نمی‌کند.

تحلیل‌گران وال استریت سعی می‌کنند بازارها را پیچیده جلوه دهند، اما در حقیقت بازارها ساده هستند. برای معامله کردن به ضریب هوشی بالایی نیاز ندارید، بلکه باید فروتن و منظم باشید. معامله‌گران بزرگی که دنبال کننده روند هستند از آینده خبر ندارند. آنها منضبط هستند و از زمان حال خبر دارند، اینکه بازار هم اکنون چکار می‌کند. آنها به اندازه کافی باهوش هستند و می‌دانند که باید بطور مستمر و سودمندانه بازار را دنبال کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید