خلاصه کتاب معامله‌گری رفتاری

زمان مطالعه: 10 دقیقه

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که اعتماد و انتظارات سرمایه‌گذاران تا چه حد بر قیمت های بازار سهام تأثیر می‌گذارد؟ در کتاب معامله‌گری رفتاری (Behavioral Trading)،  وودی دورسی، برای اولین بار بینشی در مورد تکنیک های تشخیص بازار اختصاصی بسیار سودآور خود به خوانندگان ارائه می‌دهد. دستاوردهای دورسی موردتوجه سرمایه گذاران بزرگی قرار گرفته است و رسانه‌های مالی مطرح جهان نیز چشم انداز اقتصاد کلان او را بیش از شش ماه جلوتر از همگان توصیف می‌کنند.. وودی دورسی نشان می‌دهد که چگونه تکنیک او اقتصاد رفتاری را به مفهومی کاربردی، قابل دسترس و تبدیل می‌کند. او بینش منحصر به فرد خود را از دل بیست سال تحقیقات در حوزه احتمالات بازار مالی  توسعه داده است. خلاصه کتاب پیش رو، خلاصه‌ای از دیدگاه‌های اصیل و منظم او را در این کتاب خواندنی ارائه می‌دهد.

مفسر دیرینه و نظریه‌پرداز نماد‌شناسی بازار، وودی دورسی (Woody Dorsey)، وال استریت را ادامه‌ای از آگورا (agora) یا نمایش خیابانی قرون وسطایی می‌بیند؛ مکانی که افراد با انگیزه‌های روان‌شناختی خود گرد هم جمع شده و مبادلاتی را انجام می‌دهند. اما اگر سرمایه‌گذاران همچنان بر اساس همان احساسات درونی که باعث مبادله بزها در بازارهای باستانی می‌شد رفتار می‌کنند، پیش‌بینی عملکرد امروزه بازار چه ارتباطی با آن خواهد داشت؟

به گفته دورسی، ارتباط خیلی زیادی میان آن‌ها برقرار است. او حکایاتی را از زندگی‌نامه‌ها، باستان‌شناسی و آموزش اسب‌سواری عنوان می‌کند و اصول و تکنیک‌هایی را ارائه می‌دهد که رفتار بازار را به گونه‌ای توضیح می‌دهند که سرمایه‌گذاران بتوانند آن را درک کرده و از آن بهره ببرند. با نحوه بررسی روزنامه‌ها توسط او که دارای روشی است که ارزش به خاطر سپردن دارد، شروع می‌کنیم و در ادامه با توضیح او از نظریه سه‌گانه، با یک سیستم جدید برای درک رفتار مالی آشنا می‌شویم. دورسی موضوعات بسیاری را عنوان می‌کند؛ اما اینکه چرا مردم این چنین رفتار می‌کنند و اینکه رفتار آن‌ها چگونه بر بازار و پول شما تأثیر می‌گذارد، دو مورد از جالب‌ترین آن‌ها است.

نکات کلیدی کتاب
  • اقتصاد رفتاری همیشه جزیی از امور مالی بوده؛ اگرچه به طور گسترده مورد تأیید قرار نگرفته است.
  • این ایده که مردم به هنگام سرمایه‌گذاری عقلایی رفتار می‌کنند، غیرعقلایی است.
  • اقتصاد عقلایی نمی‌تواند رشدهای ناگهانی و یا ترکیدن حباب‌ها را توضیح دهد.
  • در بازاری که ذهن (احساسات)، خلق‌و‌خوی (مفاهیم) و اندام (قیمت) خاص خود را دارد، عوامل روانی و رفتاری اهمیت زیادی دارند.
  • ذهن، خلق‌و‌خوی و اندام با همدیگر همکاری داشته و یکدیگر را تغذیه می‌کنند.
  • افراد از الگوهای اطلاعاتی مسری، به نام میم (meme) پیروی می‌کنند که به ذهن آن‌ها هجوم آورده و رفتار آن‌ها را تغییر می‌دهد.
  • میم‌ها یکی از دلایلی هستند که سرمایه‌گذاران به طرز فاجعه‌باری اشتباهات خود را تکرار کرده و به نظر می‌رسد که هرگز از آن‌ها درس نمی‌گیرند.
  • اطلاعات منتشر شده، اطلاعات نادرستی هستند.
  • اخبار را بخوانید تا ببینید مردم چه طرزفکری دارند. با روندها همگام شوید اما همچنین آماده باشید تا بتوانید برخلاف آن‌ها نیز عمل کنید.
  • افرادی که بر اساس رفتار مالی سرمایه‌گذاری می‌کنند، ممکن است روندهایی که به صورت نموداری نشان داده می‌شوند را مفید بدانند.

نظریه سه‌گانه (Triunity Theory)

اقتصاد رفتاری (Behavioral economics)، تقریباً به اندازه وجود رفتار انسان قدمت دارد. معامله‌گران و سرمایه‌گذاران موفق همیشه می‌دانستند که معامله‌گری و سرمایه‌گذاری، بیشتر از آن چیزی است که اعداد نشان می‌دهند. با این حال در قرن هجدهم، جهان با نوعی از عقل‌گرایی مواجه شد که علم معاصر اقتصاد نیز از همان سنت تکامل یافت. از این رو اقتصاددانان به عنوان نقطه شروع، مردم را به منزله بازیگران عقلایی اقتصادی فرض می‌کنند که به دنبال انجام کارهایی هستند که به بهترین صورت، منافع خود را ارتقا می‌دهند. بنابراین، آن‌ها به دقت نتایج محتمل مختلف را ارزیابی کرده و هر کدام که بهترین نتیجه اقتصادی را داشته باشد، انتخاب می‌کنند.

تنها مشکل این طرز تفکر در مورد مردم این است که مستقیماً برخلاف بسیاری از تجربیات بشری است؛ مردم همیشه عقلایی رفتار نمی‌کنند. هیچ چیز عقلایی در مورد حرص، ترس، شهوت و سایر انگیزه‌های قوی و اثبات شده برای رفتار انسان وجود ندارد. به حباب‌های بازار فکر کنید که قیمت سهام را بسیار فراتر از هر توجیه اقتصادی ممکن افزایش می‌دهند. اخبار شبانگاهی را در نظر بگیرید. شواهد زیادی وجود دارد که افراد غیرعقلایی رفتار می‌کنند؛ اما تا زمان ظهور علم اقتصاد رفتاری، اقتصاددانان تمایل داشتند که این شواهد را نادیده بگیرند.

افلاطون، فیلسوف یونانی، این کار را نکرد. او انسان را به شکلی سه‌گانه می‌دید که از عواطف، عقل و عمل تشکیل شده است. تحقیقات اخیر در زمینه مغز و شناخت، تثلیث افلاطون را تأیید کرده است. از آنجاییکه بازارها متشکل از انسان‌هایی هستند که فکر می‌کنند ، احساس می‌کنند و عمل می‌کنند، منطقی است که یک اصل کم‌وبیش سه‌گانه را در بازارها اعمال کنیم.

«فعالیت دیالکتیکی دائمی میان سه مغز و سه عملکرد بازار؛ یعنی ذهن، خلق‌و‌خوی و اندام، همان چیزی است که ما آن را نظریه سه‌گانه می‌نامیم».

مردم سه مغز دارند:

  • لیمبیک (عاطفی)؛ مسئول احساسات.
  • نئوکورتکس؛ مسئول تفکر.
  • R کمپلکس (بدوی)؛ مسئول غرایز.

نظریه سه‌گانه بازار به طور مشابه به بازار نگاه می‌کند:

  • خلق‌و‌خوی؛ عوامل احساسی بازار، خوش‌بینی، بدبینی، ترس و غیره.
  • ذهن؛ شرایط مفهومی بازار که توسط مبانی بازار بیان می‌شوند.
  • اندام؛ قیمت‌های موجود در بازار که با عوامل تکنیکال بازار بیان می‌شوند.

«در رابطه با سوروس (Soros)، گرینسپن (Greenspan) و روبین (Rubin)، آنچه که می‌شنویم، بیشتر تجربه است تا نظریه».

اغلب، ذهن می‌تواند خلق‌و‌خوی و اندام را هدایت کند؛ مانند زمانیکه برخی از موضوعات یا نظریه‌های سرمایه‌گذاری مهم، سرمایه‌گذاران را به افزایش قیمت‌ها سوق می‌دهند. یک مثال در حباب اخیر بازار رخ داد، هنگامیکه تئوری اقتصاد جدید منجر به افزایش شدید قیمت برای سهام مرتبط با فناوری و اینترنت شد. رئیس فدرال رزرو، آلن گرینسپن (Alan Greenspan)، زمانیکه دلیل افزایش قیمت‌ها را هیجان غیرمنطقی بازار دانست، به حال و هوای بازار توجه کرد. ذهن، خلق‌و‌خوی و اندام با همدیگر کار کرده و یکدیگر را تغذیه می‌کنند.

مسیر نزول بازار از سرخوشی به ناامیدی را در هفت مرحله یک بازار نزولی به صورت زیر دنبال می‌کنیم:

  1. شیدایی؛ اوج حباب سهام مرتبط با فناوری و اینترنت، دسامبر ۱۹۹۹.
  2. انکار؛ پس از سقوط شدید، بازار در تابستان و پاییز ۲۰۰۰ رشد کرد.
  3. امید؛ اگرچه بازار دوباره سقوط کرد، اما در تابستان ۲۰۰۲ رشد یافت.
  4. شناخت؛ بازار پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر در نیویورک سقوط کرد.
  5. تعویق؛ رشد شدید بازار پیش‌بینی می‌شد.
  6. نقد کردن دارایی؛ بازار با فروش روبرو شده و سقوط قطعی آن پیش‌بینی می‌شد.
  7. تسلیم؛ رسیدن به کف بازار پیش‌بینی می‌شد.

«بازار سهام غیرمنطقی عمل می‌کند».

تحلیل عقلایی اقتصادی، نمی‌تواند این نوع الگوی معاملاتی را توضیح دهد؛ نمی‌تواند دلیل این موضوع را توجیه کند و یا شرح دهد که چرا قیمت‌ها بدون آنکه تغییر ظاهری در اوضاع و یا شرایط اقتصادی وجود داشته باشد، یک روز به نقاط ماکزیمم تاریخی خود رسیده و روز دیگر به پایین‌ترین حد تاریخی خود می‌رسند. حباب‌ها و ریزش‌ها به همان اندازه برای عقل‌گرایان اقتصادی غیرقابل درک هستند. بر اساس تحلیل عقلایی اقتصادی، بازارها کارآمد هستند و به سرعت اطلاعات جدید را در قیمت‌ها لحاظ می‌کنند. بنابراین تنها در صورت جریان یافتن اطلاعات جدید در بازار، قیمت‌ها دچار تغییر می‌شوند.

«از آنجا که رفتار مالی تماماً اکتشافی است، تعداد اندکی از آن‌ها با عادت‌های انسانی ارتباط برقرار کرده‌اند».

با این‌حال، تحلیل‌گران در توضیح این که چه اطلاعات جدیدی ممکن است برای ریزش سال ۱۹۲۹، ریزش سال ۱۹۸۷، حباب بخش سهام مرتبط با فناوری و اینترنت و یا پیامدهای آن وجود داشته باشد، ناتوان هستند. به همین دلیل است که تحلیل رفتاری، جایگزین تحلیل‌های عقلایی قدیمی می‌شود و دیگر هیچکس نظریه بازار کاملاً کارآمد را نمی‌پذیرد. رهبران اقتصادی مانند فیلسوف سوداگر جورج سوروس، گرینسپن و وزیر سابق خزانه داری رابرت روبین، همگی درباره اهمیت عوامل عاطفی و روانی در بازار صحبت کرده‌اند، نه فقط عوامل اقتصاد کلاسیک.

خلاصه کتاب معامله‌گری رفتاری

ذهن

ذهن (Mind) بازار چیست؟ بازار چه تفکری دارد؟ چگونه متوجه آن می‌شوید؟ ماهیت ذهن بازار، مضمون سرمایه‌گذاری است. از آنجاییکه مضامین سرمایه‌گذاری ثابت نبوده و دچار تغییر می‌شوند، آن‌ها را مضامین سرمایه‌گذاری گذرا (Transient Investment Themes) می‌نامیم. این مضامین سرمایه‌گذاری گذرا، ممکن است در شعارهایی مانند «اقتصاد جدید» بیان شوند، اما همیشه این‌گونه نیست. مضامین سرمایه‌گذاری گذرا، توضیحاتی هستند که برای رفتار بازار ارائه می‌شوند. آن‌ها را در صفحات مالی روزنامه می‌بینید و یا راجع به آن‌ها در رادیو می‌شنوید، با عباراتی مانند «داو-جونز (Dow-Jones) به دلیل نگرانی در مورد بمب‌گذاری در مادرید دچار اسلیپیج (slippage) شد» و یا «بازار، با امید به بهبود اقتصادی رشد یافت».

وقتی مردم یک توضیح را به اندازه کافی تکرار می‌کنند، ممکن است آن را باور کرده و سپس یک مضمون، تبدیل به یک وسواس می‌شود. مضمون به منظور مؤثر بودن، لزوماً نباید درست باشد؛ کافی است باور شود. موضوع هرچه که باشد، مردم تمایل دارند بارها و بارها به شیوه مشابه، نسبت به آن واکنش نشان دهند. بازار، داستانی است که از یک الگوی مکرر پیروی می‌کند.

«در کف قیمت، یک انگیزه احساسی وجود دارد که به دنبال آن، شیب احساسات به شدت افزایش می‌یابد».

مردم از یک مضمون خوش‌بینانه برای توضیح خوش‌بینی استفاده می‌کنند و وقتی تکرار مضمون را می‌شنوند، خوش‌بینی آن‌ها تقویت می‌شود. همان‌طور که آن‌ها بیشتر خوش‌بین می‌شوند، مضمون درست‌تر به نظر رسیده و این حس که مضمون درست است، خوش‌بینی بیشتری را توجیه می‌کند. سپس یک چیز تغییر می‌کند؛ شاید چند نفر بترسند. شاید افراد متوجه این شوند که خوش‌بینی آن‌ها موجب گمراهی‌شان شده است. قیمت‌ها شکسته شده و کاهش می‌یابند. افراد چه کار می‌کنند؟ آن‌ها برای توضیح شکست قیمت‌ها، موضوعی بدبینانه را ارائه می‌کنند. از آنجا که موضوع قابل‌قبول بوده و قیمت‌ها واقعاً شکسته شده است، آن‌ها را تکرار می‌کنند. هرچه بیشتر مردم این موضوع را بشنوند، بیشتر سعی می‌کنند دارایی خود را بفروشند و در نتیجه قیمت‌ها بیشتر کاهش می‌یابند. هر چه قیمت‌ها کاهش بیشتری داشته باشند، مردم بدبین‌تر می‌شوند. در یک نقطه، مجدداً چیزی تغییر می‌کند. شاید چند نفر تشخیص دهند که بدبینی آن‌ها موجب گمراهی‌شان شده است. سپس با ظهور خوش‌بینی افراد، قیمت‌ها مجدداً افزایش می‌یابد و کل این چرخه مجدداً تکرار می‌شود.

«بازار، بارها و بارها دقیقاً به صورت دراماتیک خود را تکرار می‌کند».

یکی از مفاهیم مفید در تحلیل ذهن بازار، میم است. همان‌طور که در لغت‌نامه Principia Cybernetica Web تعریف شده است؛ «میم یک الگوی اطلاعاتی مسری است که با آلوده کردن ذهن انسان و تغییر رفتار او، به شکل یک انگل تکرار شده و باعث می‌شود که افراد آن را تبلیغ کنند. شعارهای فردی، تکه کلام‌ها، ملودی‌ها، نمادها، اختراعات و مدها از انواع میم‌های معمولی هستند». میم‌ها مانند ژن‌ها عمل می‌کنند. نوعی انتخاب میم مشابه انتخاب ژنتیکی داروین وجود دارد.

میم‌‌ها چگونه پخش می‌شوند؟ در این امر، دو عامل بسیار مهم نقش دارند:

  1. میم‌بات‌‌ها (Membot)؛ میم‌بات شخصی است که وسواس زیادی برای انتشار یک میم خاص دارد. برای مثال اعضای فرقه‌های مذهبی خاص، خود را وقف انتشار الگوی اطلاعاتی آن فرقه می‌کنند.
  2. واکسن؛ یکی از اجزای میم است که از حمله سایر میم‌ها جلوگیری می‌کند.

«بررسی تاریخ از افلاطون تا پاپ، نشان می‌دهد که تحریف در تمامی فرهنگ‌ها نفوذ می‌کند».

هر مضمون سرمایه‌گذاری با برخی ناهنجاری‌های عجیب آغاز می‌شود؛ دقیقاً همان‌طور که به نظر می‌رسد هر شیفتگی مد با برخی احساسات عجیب و غریب شروع می‌شود. سپس به دنبال این مراحل، میم در یک چرخه حیات در بازار پخش می‌شود:

  • نوآوری؛ تولد یک میم.
  • کشف؛ پذیرندگان اولیه میم را انتخاب می‌کنند.
  • همهمه؛ مردم شروع به صحبت در مورد میم می‌کنند.
  • پوشش؛ میم از پذیرندگان اولیه به جریان اصلی افراد گسترش می‌یابد.
  • شعار؛ میم به اوج انتشار خود می‌رسد.
  • نشانه؛ پذیرندگان نهایی میم را در دست می‌گیرند.
  • جلف شدن؛ میم اعتبار خود را از دست می‌دهد.
  • کهنگی؛ میم بی‌اعتبار و از مد افتاده شناخته می‌شود.
  • اتراق کردن؛ میم تبدیل یک بیانیه تمسخر‌آمیز و کنایه‌آمیز می‌شود و این بدان معنی است که می‌تواند مجدداً رواج پیدا کند!

خلق‌و‌خوی

چگونه متوجه می‌شوید که بازار در چه زمانی مود (Mood) خاصی دارد؟ یکی از راه‌ها، پیگیری رسانه‌ها است. هر آنچه که می‌بینید را باور نکنید؛ بلکه آن را به گونه‌ای دنبال کنید که از نزدیک آن را تماشا کرده و سپس به طور زیرکانه بر خلاف آن عمل کنید. اطلاعاتی که در روزنامه‌ها منتشر می‌شود، اطلاعات درستی نیستند. روزنامه به تفکر مخاطبان خود شکل می‌دهد. افراد مختلف به خبرهای متفاوت پایبند هستند. از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به نیویورک تایمز (New York Times)، واشنگتن پست (Washington Post)، وال استریت ژورنال (Wall Street Journal) و فایننشال تایمز (Financial times) اشاره کرد.

«علوم ادراکی، با آنچه که متفکران باستانی به ما گفته‌اند همخوانی دارد»

شما به عنوان یک سرمایه‌گذار چگونه از این اخبار استفاده می‌کنید؟ ابتدا به عکس صفحه اول نگاه کنید. هدف صفحه اول جلب توجه است. سپس صفحه اول را به طور کلی ملاحظه کنید. ببینید که چشم شما روی چه چیزی تمرکز می‌کند. آیا چهره در عکس لبخند می‌زند یا اخم می‌کند؟ آیا متن حاوی کلمات مثبت است یا منفی؟ تعداد کلمات یا تصاویر مثبت و منفی را بشمارید. نسبت مثبت به منفی را محاسبه کنید. یک فلانور مالی باشید. فلانور (flaneur) در زبان فرانسوی، کسی است که به تماشا نشسته و در مورد آنچه که می‌بیند نظر می‌دهد. راه‌هایی برای بیان روح آنچه که در اخبار می‌بینید، پیدا کنید.

خلاصه کتاب معامله‌گری رفتاری

اندام

قیمت، اندام (Body) بازار است. شما می‌توانید چیزهای زیادی را در نمودار قیمت‌ها ببینید؛ اما اغلب مردم از چیزی که می‌بینند غافل می‌شوند. مثالی از یک رشته تحصیلی دیگر را در نظر بگیرید. در سال ۱۹۹۱، شخصی یک جسد یخ زده و باستانی را در کوه‌های آلپ کشف کرد. اگرچه جسد در خاک ایتالیا بود، اما محققان آن را به دانشگاه اینسبراک (Innsbruck) اتریش بردند، جایی که دانشمندان تا سال ۱۹۹۸ جسد را تجزیه و تحلیل کرده و با استفاده از اشعه ایکس روی آن مطالعه انجام دادند. آن‌ها نمی‌توانستند بفهمند که چه چیزی باعث مرگ مردی شده است که قوی و در اوج زندگی خود بوده است. اما دانشمندان اتریشی در نهایت به این نتیجه رسیدند که به اصطلاح این آدم یخی، باید سُر خورده، افتاده، دنده‌هایش شکسته شده و سپس مرده باشد.

در این زمان ایتالیایی‌ها خواستار بازگرداندن جسد شدند. جسد به ایتالیا بازگشت، جایی که محققان بیمارستان General Regional در بولانزا (Bolanza)، عکس‌های جدید اشعه ایکس را تهیه کردند. در پرتوهای ایکس، نوک یک پیکان در شانه جسد به وضوح دیده می‌شد. چرا محققان اولیه به این موضوع توجه نکرده بودند؟ هیچ‌کس دلیل آن را نمی‌داند، اما به هر حال آن‌ها از این موضوع غافل شدند.

در بازار نیز چنین اتفاقی می‌افتد. نه همان کشف اجساد باستانی و یخ زده، اما افرادی بدیهیات را نادیده گرفته و به دنبال یک چیز ناشناخته و ظریف می‌گردند. نظریه‌پردازان بازارهای کارآمد، معتقدند که حرکت قیمت سهام، ناشی از واکنش‌های تصادفی به اطلاعات جدید بوده و پیامد یک درام تکراری خلق‌و‌خوی و ذهن نیست. بنابراین، آن‌ها بر این باورند که نمودارهای قیمت سهام، حاوی اطلاعات مفیدی نبوده و یا اینکه اطلاعات موجود در آن‌ها بسیار کم است.

با این حال، در واقع برخی از سرمایه‌گذاران بسیار زیرک و موفق به نمودارها تکیه می‌کنند. اگر نمودارها به صورت منظم مورد استفاده قرار بگیرند، نمودار حرکت قیمت سهام می‌تواند ابزار بسیار مفیدی باشد. البته پرهیز از حواس‌پرتی و آگاهی از توهمات بینایی و ادراکی مهم است. گفته می‌شود که حرکات قیمت در بازار، خود را تکرار می‌کنند. برای مثال، واضح است که یک نقطه در کف بازار ممکن است قبل از یک نقطه کف ثانویه باشد، که تقریباً به همان اندازه در کف قرار می‌گیرد. پس از رسیدن به این نقطه کف ثانویه، به نوبه خود می‌تواند با یک رشد قیمتی همراه شود. این موضوع، بارها و بارها اتفاق می‌افتد.

این اصول را در مورد تحلیل تکنیکال و حرکات قیمت به خاطر بسپارید:

  • مردم یاد می‌گیرند که مشاهده کنند و سعی دارند تا آنچه را که مشاهده کرده‌اند و آموخته‌اند را درک کرده و متوجه شوند.
  • همیشه آنچه را که مشاهده می‌کنید و دلیل مشاهده آن را، بررسی کنید.
  • در حرکات قیمتی بازار، الگوهایی وجود دارند.
  • معامله‌گران موفقی که رفتار بازار را درک می‌کنند، معاملات خود را بر اساس الگوها انجام می‌دهند.
  • همه چیز تکرار می‌شود؛ احساسات، مضامین سرمایه‌گذاری و حرکات قیمت.
  • سرمایه‌گذاران به طور مکرر اشتباهات مشابهی را مرتکب می‌شوند و تنها معامله‌گران زیرک سود حاصل می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید