«سوروس: تاثیرگذارترین سرمایه گذار جهان» کتابی غیرداستانی نوشته رابرت اسلیتر است که برای اولین بار توسط مک گراو هیل در سال ۱۹۹۶ منتشر شد و زندگی سالهای اولیه، تحصیلات، کار و بشردوستی یک مرد را توصیف میکند که بسیاری او را تاثیرگذارترین و موفقترین سرمایهگذار قرن بیستم میدانند.
آنچه میخوانید خلاصهای از این کتاب است که با تلاش تیم تولید محتوای UtoFX، به رایگان در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
جورج سوروس (George Soros) یک شخصیت شگفتانگیز است و به عنوان یکی از بزرگترین سرمایهگذاران تاریخ، تنها بررسی ایدههای سرمایهگذاری او، ارزش بسیاری خواهد داشت. ولی شهرت سوروس هرگز به دلیل موفقیت بینظیر او در تجارت یا درآمد حیرتانگیز او نیست، در عوض او به دلیل فعالیتهای جهانی بشردوستانه خود مشهور است.
رابرت اسلتر (Robert Slater) بهطور هوشمندانه، زندگی این میلیاردر پیچیده، جنجالی و زیرک را تعریف میکند. داستان او شامل جزئیات استراتژیهای سرمایهگذاری و دستاوردهای سوروس، به همراه فعالیتهای بزرگ بشردوستانه او است. این روایت به عنوان یک بیوگرافی جذاب، سرگذشت یکی از جالبترین سرمایهگذاران خودساخته و فیلسوفهای اجتماعی قرن را شرح میدهد.
- نکات مهم جورج سوروس شاید بهترین سرمایهگذار تاریخ باشد.
- در زمان کودکی، با استفاده از مدارک هویتی جعلی، از حمله نازیها به مجارستان جان سالم به در برد.
- سوروس در سال ۱۹۵۶ به نیویورک مهاجرت کرد و شرکت سرمایهگذاری کوانتوم فاند را در سال ۱۹۶۹ تاسیس کرد.
- اگر یک سرمایهگذار در سال ۱۹۶۹، مبلغ ۱۰۰هزار دلار در شرکت کوانتوم فاند سوروس سرمایهگذاری کرده بود و سود سهام خود را نیز مجددا سرمایهگذاری میکرد،
- مجموع دارایی وی تا سال ۱۹۹۴ به ۱۳۰ میلیون دلار میرسید. سوروس ایده «انعکاس پذیری» را توسعه داد که اشاره به این داشت که آینده بازارهای مالی، نه توسط آمار و ارقام، بلکه توسط احساسات مردم شکل میگیرد.
- در دهه ۱۹۹۰، سوروس نیمی از درآمد سالانه خود را به خیریه اهدا کرد.
- در سال ۱۹۹۲ وقتی سوروس روی سقوط ارزش پوند انگلستان به دلایل سیاسی و اقنصادی شرطبندی کرد، ارزش شرکت سرمایهگذاری او بهشدت رشد کرد. این اقدام سوروس، به عنوان موفقترین و مشهورترین قمار مالی وی شناخته میشود.
- مطابق گفتههای سوروس، «رفتار تعقیب روند»، باعث ایجاد حبابهای مالی میشود.
- سوروس از ایده مقررات بهتر، به جای مقررات بیشتر حمایت میکند. او معتقد است بعضی از محدودیتها باعث عملکرد بهینهتر سیستمهای مالی میشود.
- سوروس میخواهد که مردم او را نه فقط به عنوان یک سرمایهگذار، بلکه به عنوان یک «فیلسوف عملی» و یک بشردوست بشناسند.
بشردوست انقلابی
جورج سوروس با شرطبندیهای بزرگ روی روانشناسی جمعی یا غریزه گلهای (herd instinct)، به یکی از موفقترین سرمایهگذاران دنیا تبدیل شد. سوروس از تحلیل کمی مالی اجتناب میکند و یک سرمایهگذار خلاف جهت (contrarian investor) به شمار میرود. این ایدهها نتیجه خوبی برای او داشته و با پیادهسازی آنها، میلیاردها دلار سود بدست آورده است.
دوره مستر کلاس طلا
جامعترین دوره آموزشی طلا
این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سالها تجربه در حوزه معاملهگری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعهای از معاملهگران حرفهای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معاملهگر بهرهمند خواهید شد.
به عنوان بزرگترین سرمایهگذار دنیا، سوروس پول بیشتری نسبت به آنچیزی که اکثر مردم در زندگی خود دیدهاند، جمعآوری کرده است.
سوروس در ۱۹۵۶، وارد کسبوکار سرمایهگذاری شد و در سال ۱۹۶۹ شرکت افسانهای کوانتوم فاند (Quantum Fund) را تاسیس کرد. او ۲۵ سال در مدیریت سرمایهگذاری شرکت حضور داشت و تنها یکبار در سال ۱۹۸۱ ضرر کرد. این بهترین سابقه ثبتشده سرمایهگذاری میان رقبایش، از جمله وارن بافت (Warren Buffett) و پیتر لینچ (Peter Lynch) بوده است. کوانتوم فاند، یکی از اولین کمپانیهای برونمرزی بوده که با سرمایهگذاران غیر آمریکایی فعالیت کرده است. سرمایهگذاران توسط این شرکت، روی تغییرات سهام، ارزها و نرخ بهرهها، در سراسر جهان معامله میکردند. این شرکت خیلی زود رشد فوقالعادهای را تجربه کرد و به طور متوسط روزانه ۷۵۰ میلیون دلار معامله میکرد و به شکل شگفتآوری موفق بود. اگر یک سرمایهگذار در سال ۱۹۶۹، مبلغ ۱۰۰ هزار دلار در شرکت کوانتوم فاند سوروس سرمایهگذاری کرده بود و سود سهام خود را نیز مجددا سرمایهگذاری میکرد، مجموع دارایی وی تا سال ۱۹۹۴ به ۱۳۰ میلیون دلار میرسید. این یک نرخ رشد مرکب ۳۵ درصدی بود. برطبق گزارشها، سوروس مالک یکسوم کل صندوق این شرکت است.
جورج سوروس با این باور که یک انسان خاص است، شخصی که یک هدف ویژه در زندگی دارد، با سرعت بسیار زیادی به سمت جلو پیش رفت.
مانند بسیاری از سرمایهگذاران موفق دیگر، سوروس به فعالیتهای بشردوستانه علاقه زیادی پیدا کرد. ولی برخلاف سایر افراد ثروتمند، قصد او تنها اهدای پول به یک موسسه خیریه نبود و برنامههای بزرگتری در سر داشت. سوروس میخواست که مردم بدانند که او میتواند یک شخصیت مهم، هم در بازارهای مالی و هم در دنیای سیاست و فعالیتهای اجتماعی باشد.
سوروس متقاعد شده بود که ریاضیات، بازارهای مالی را کنترل نمیکند.
چرا آکادمی ماکروترید؟
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما تحلیل فاندامنتال بازار فارکس را در کنار سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
عضویت رایگان
- از طریق ثبت نام در بروکرهای معرفی شده
همانطور که آزادی سیاسی و اقتصادی آمریکا باعث شده بود سوروس به یک فرد ثروتمند تبدیل شود، او تصمیم گرفت به ایجاد جوامع باز (open societies) مشابه در سایر نقاط جهان کمک کند. او در سال ۱۹۸۴ یک پایگاه در مجارستان افتتاح کرد و تا اوایل دهه ۱۹۹۰، ۵۰۰ میلیون دلار به پروژه های بنیاد خود کمک کرد و متعهد شد که ۵۰۰ میلیون دلار دیگر نیز اهدا کند.در سال ۱۹۹۷، سوروس دوباره ۵۰۰ میلیون دلار اعطا کرد، اینبار برای بازآموزی پرسنل نظامی برای کارهای غیرنظامی، بهبود مراقبتهای بهداشتی و ایجاد برنامههای آموزشی بیشتر در روسیه. این کمک مالی او را به بزرگترین اهداکننده در روسیه تبدیل کرد، حتی بیشتر از دولت ایالات متحده.
سوروس به شناخت قوانین بازی علاقه داشت؛ اما فقط به دنبال این بود که متوجه شود این قوانین چه زمانی در شرف تغییر هستند.
در سال ۱۹۹۸، مطابق گزارشها سوروس ۲ میلیارد دلار در سرمایهگذاریهایش در روسیه، متضرر شد که بیشتر این مبلغ مرتبط با شرکت مخابراتی سیازینوست (Svyazinvest) بود. او بعدها این ضرر را به مجموعهای از فساد، اقتصاد شکستخورده و بدهیهای فزاینده نسبت داد. فارغ از این عقبگرد، سوروس دلسرد نشد و گفت که فعالیتهای وی، از سقوط روسیه به سوی هرج و مرج، جلوگیری کرده است.
بیشتر بخوانید: سرمایه گذاری خلاف جهت (Contrarian Investing) چیست و چه مبنایی دارد؟
جوانی دلخراش سوروس
جورج سوروس در سال ۱۹۳۰ در مجارستان متولد شد. مادرش الیزابت، به هنر علاقه داشت و پدرش تیوادار، یک وکیل بود. تیوادار در جنگ جهانی اول، در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ در سیبری زندانی بود. با چنین تجربه هولناکی، تیوادار به جورج آموخت که در مواقع وحشتناک، افراد به هر کاری برای بقا دست میزنند. تیوادار، اعتماد به نفس و همچنین توانایی کنترل شرایط سخت را در فرزند خود تقویت کرد. او به جورج آموخت که با استفاده از روشهای غیر سنتی، مشکلات خود را حل کند.
وقتی سوروس باور داشت که تصمیمش برای یک سرمایهگذاری درست است، چیزی جلودار او نبود.
وقتی نازیها در سال ۱۹۴۴ به مجارستان حمله کردند، یهودیهای مجاری را به اردوگاههای کار اجباری تبعید کردند. در همین زمان تیوادار، مدارک هویتی جعلی برای جورج تهیه کرد. با این حال، حتی با وجود مدارک جدید، این نوجوان ۱۴ ساله در ترس از اینکه کسی هویت واقعی او را کشف کند، زندگی میکرد. طی این دوره، او به همراه خانوادهاش در مکانهای مختلفی مخفی میشدند. سوروس گفت از این تجربه، ارزش ریسک کردن را آموخه است؛ اما در حد اعتدال. همچنین متوجه شد که احساسات و واقعیت، میتوانند بسیار متفاوت از یکدیگر باشند.
استنلی دراکن میلر، قائم مقام سوروس در کوانتوم فاند، بیان کرد: سوروس به من آموخت، وقتی به یک معامله اعتقاد راسخ دارید، باید تهاجمی عمل کنید. برای بیرحم بودن جرات زیادی لازم است.
در سال ۱۹۴۷ در سن ۱۷ سالگی، جورج مجارستان را ترک کرد و به تنهایی به لندن مهاجرت کرد، در حالیکه پول زیادی نداشت و کسی را نمیشناخت. او بعدا اعتراف کرد که این یکی از بدترین دوران زندگیاش بوده است. پس از کار در چندین شغل نامربوط، در سال ۱۹۴۹ در مدرسه اقتصاد لندن مشغول به تحصیل شد که خاستگاه فدردریش وون هایک (Friedrich von Hayek) اقتصاددان و کارل پوپر (Karl Popper) فیلسوف بود. هر دو مدافع جامعه آزاد بودند و به زودی پوپر، استاد سوروس شد. سوروس میخواست به یک شخصیت علمی تبدیل شود که از بینش فلسفی پوپر برای تغییر دنیا استفاده کند. این ایده بعدا به تصمیم او برای شروع کمپینهای خیریه منجر شد.
سوروس، نسبت به خیلی از افراد ثروتمند همدوره خود متفاوت بوده است؛ بهدلیل اینکه بسیار خردمندانه زیسته است.
سوروس در سال ۱۹۵۶ به نیویورک رفت و پدر، مادر و برادر او در همان سال، به او پیوستند. او هنگام ورود به شهر جدید تنها ۵۰۰۰ دلار همراه خود داشت، ولی دانش او از بازارهای لندن، در هر شرکت بازرگانی نیویورک، یک مزیت ارزشمند محسوب میشد. بهزودی یک شغل به عنوان مسئول آربیتراژ پیدا کرد و سپس به تحلیلگر ارتقا یافت. با انتخابهای موفقیت آمیز سهام، اعتماد به نفس لازم برای تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری خود را پیدا کرد. صندوق سرمایهگذاری برونمرزی ایگل فاند اول (First Eagle Fund) را در سال ۱۹۶۷ و شرکت هجفاند دابل ایگل (Double Eagle hedge fund) را در ۱۹۶۹ تاسیس کرد. این صندوقها به جز سوروس با هیچ سرمایهگذار آمریکایی فعالیت نمیکردند.
سوروس خیّر، بسیار خوشحالتر از سوروس پول ساز، است.
در سال ۱۹۷۳، سوروس با جیمی راجرز (Jimmy Rogers) همکاری خود را شروع کرد و شرکت دابل ایگل فاند را به شرکت مدیریت سرمایه سوروس تغییر داد. این صندوق هجفاند مشارکتی خصوصی، روی کالاها، سهام و اوراق قرضه معامله میکرد. از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۰، نسبت به رشد ۴۷ درصدی شاخص S&P، این صندوق سرمایهگذاری ۳۳۶۵ درصد رشد کرد. در سال ۱۹۷۹ آنها نام شرکت را به کوانتوم فاند تغییر دادند. همزمان با رشد شرکت، اختلافات میان سوروس و راجرز بالا گرفت و در سال ۱۹۸۰، این شراکت به پایان رسید. راجرز، ۱۴ میلیون دلار از سرمایه شرکت را برداشت کرد و سوروس ۸۰ درصد سرمایه را به ارزش ۵۶ میلیون دلار نگه داشت. سوروس به کسب درآمد ادامه داد ولی با عقبگردهایی نیز روبرو شد؛ از جمله ریزش بازار اوراق قرضه در سال ۱۹۸۱ و سقوط بازار سهام نیویورک در سال ۱۹۸۷. در سال ۱۹۸۷، خالص ارزش داراییهای کوانتوم فاند، ۲۶ درصد سقوط کرد؛ که بیشتر از ریزش ۱۷ درصد بازار سهام نیویورک بود. در این بازه زمانی، سوروس شخصا در یک روز ۲۰۰ میلیون دلار متضرر شد. با این حال فارغ از این نزول، این صندوق سال ۱۹۸۷ را با رشد ۱۴ درصدی به اتمام رساند.
افراد خیلی کمی مثل سوروس، این حجم از پول را بدون هیچ هیاهویی از دست دادهاند.
مشهورترین و سودآورترین معاملات سوروس در سال ۱۹۹۲ به وقوع پیوست، زمانیکه او علیه بانک مرکزی انگلستان، شرطبندی کرد. سوروس روندهای سیاسی و اقتصادی در اروپا را بررسی کرده بود و پیشبینی میکرد که لندن برای حمایت از پوند، نرخ بهره را افزایش میدهد، اما در نهایت همچنان ارزش پوند کاهش خواهد یافت. او سپس در بازارهای مختلف اروپایی، شروع به خرید ارز، سهام و ارواق قرضه کرد. در سپتامبر ۱۹۹۲، سناریوی اقتصادی که پیشبینی کرده بود، به وقوع پیوست و پوند سقوط کرد. در نتیجه صندوق سرمایهگذاری سوروس ۱ میلیارد دلار سود بهدست آورد. در سال ۱۹۹۳، مجله دنیای مالی (Financial World) گزارش کرد: «سوروس اولین آمریکایی بوده که بیش از یک میلیارد دلار در سال، درآمد کسب کرده است.»
به زبان ساده، چیزی که سوروس به دنبال آن بود، قدرت بود.
تا سال ۱۹۹۳، سودهای کوانتوم فاند و سایر صندوقهای هجفاند بزرگ، توجه واشنگتن را جلب کردند. هنری گونزالز (Henry Gonzales)، رییس کمیته بانکداری مجلس، برای تحقیقات درباره کوانتوم فاند، فراخوانده شد. در ماههای بعد، صندوق سوروس علیه ین ژاپن شرطبندی کرد و اوراق قرضه اروپایی را در انتظار کاهش نرخ بهره، خرید. با وقوع رویدادهای اقتصادی در هر دو بخش جهان و با حاصل شدن نتایجی که با پیشبینیهای صندوق در تضاد بود، کوانتوم فاند مجبور شد موقعیتهای معاملاتی خود را معکوس کند. آشفتگی در بازارهای سراسر جهان رخ داد و بسیاری از ارزها دچار نوسان شدند. در این زمان، کمیته بانکداری مجلس متوجه شد که باید درباره عملکرد هجفاندها، اطلاعات بیشتری کسب کند.
اما، قدرت توزیع مبالغ هنگفت برای سوروس کافی نبود.
با شروع تحقیقات دولتهای مختلف درباره عملکرد هج فاندها، سوروس خواستار وضع قوانین بهتر شد. او گفت حبابهای اقتصادی، نتیجه «تعقیب روند» بهطور گسترده است که بیشتر از هجفاندها، معمولا توسط «مدیران موسسات و شرکتهای سرمایهگذاری مشترک»، انجام میشود. این رفتار مضر شامل «خرید در نتیجه رشد قیمت و فروش در نتیجه کاهش قیمت است». سوروس اظهار داشت که هج فاندها کمتر از ۱ درصد تراکنشهای روزانه فارکس را کنترل میکنند؛ بنابراین سایر منابع باعث نوسانات ارزها شدهاند. به عنوان بخشی از تلاشهای او برای تعلیم قانونگذاران دولت، سوروس فاش کرد که او ۶۰ درصد سرمایهگذاریهایش در سهام است؛ ۲۰ درصد در «تجارت کلان» یا شرطبندی روی ارزها و شاخصهای سهام جهانی و ۲۰ درصد در اوراق خزانه و سپردههای بانکی.
فلسفه سرمایهگذاریهای سوروس
به عنوان یک دانشجوی سابق فلسفه، سوروس میداند که اقتصاد، یک علم نیست؛ چون انسانها واقعبین (بیطرف) نیستند. او یک نظریه سرمایهگذاری بر مبنای نکات زیر تعریف کرد:
باورها، حقایق را تغییر میدهند
این ایده، قلب نظریه انعکاسپذیری (theory of reflexivity) سوروس است. از نظر اقتصادی، این ایده بدین معناست که معاملات آتی بازار میتواند در پاسخ به سوگیری سرمایهگذاران تغییر کند. ادراک ناقص و احساسات سرمایهگذاران، بالاترین تاثیر را در تعیین جهت قیمت سهام دارند.
باورهای غلط، چه کوچک باشند چه بزرگ، باعث شکلگیری رویدادها میشوند
شکاف یا واگرایی بین دیدگاه افراد و واقعیت، میتواند کوچک یا گسترده باشد. به عنوان یک سرمایهگذار، سوروس به پدیده شیدایی (manias) علاقهمند شد؛ که در زمانی رخ میدهد که برداشتهای غلط با وقوع رویدادهای پرسرعت ترکیب میشود. در این سناریوهای پرنوسان، سرمایهگذاران به ایجاد یک توالی رونق-رکود، تمایل پیدا میکنند؛ سپس یک موقعیت معکوس را معامله میکنند. ولی سوروس هشدار میدهد که انعکاس پذیری، باعث ایجاد تاثیرات مختلفی میشود و شما باید استدلال براساس انعکاسپذیری را با شهود ادغام کنید تا به نتایج مطلوبی دست پیدا کنید.
در نوامبر ۲۰۰۳، برکناری جورج بوش، به تمرکز اصلی زندگی سوروس تبدیل شد.
سوروس تواناییهای بسیاری دارد که او را به یک سرمایهگذار استثنایی تبدیل میکند. او به اندازه کافی صبور، روشنفکر، آگاه، مطمئن و انعطافپذیر است که در بازارهای مختلف جهانی فعالیت کند. او میداند که اقتصاد و سناریوهای بازار چگونه کار میکنند و آگاه است که چگونه از غریزه گلهای (herd instinct) در سرمایهگذاریهای خود بهره ببرد.
در بهار ۲۰۰۸، جورج سوروس مملو از تناقضات بود و این باعث شد او بسیار جذاب، گیجکننده و فوقالعاده به نظر برسد.
افرادی که با سوروس کار کردهاند، میگویند او با معاملهگرانش به صورت فردی، تعامل دارد. سوروس آنها را تشویق میکند که در نظرات مخالف کاوش کنند؛ سوالات چالشی از آنها میپرسد و اصرار دارد درباره فرضیات و موقعیتهای معاملاتی خود، در پرتو دادههای جدید، مجددا تفکر کنند. ولی در زمان عمل، سوروس تصمیمات مهم را بسیار سریع اتخاذ میکند؛ معمولا در ۱۵ دقیقه.
دوراهی موفقیت
سوروس، هرساله کمکهای مالی قابل توجهی را به خیریهها اهدا میکند که معمولا نیمی از درآمد سالانه او است. سوروس میخواهد که مردم او را نه فقط به عنوان یک سرمایهگذار، بلکه به عنوان یک فیلسوف عملی و یک بشردوست بشناسند. برخلاف سایر میلیاردرها، او به دنبال خودنمایی و تظاهر نیست. سوروس از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکند و هنگام بازدید از دانشگاهها، گاهی اوقات در خوابگاههای دانشجویی اقامت میکند. او از ارتباط با خردمندان و روشنفکران لذت میبرد، به ویژه افرادی که اهل اروپا هستند.
کمکهای بشردوستانه اولیه سوروس، از جوامع آزاد در جماهیر شوروی و مجارستان، حمایت میکرد و برای بیثبات کردن کمونیسم و پرورش ایدههای دموکراتیک بود. تا سال ۱۹۹۴، بنیادهای سوروس در ۲۶ کشور فعالیت میکردند و او صدها میلیون دلار اهدا کرده بود. با این حال او هرگز نخواست که هیچ موسسه یا ساختمانی که از آنها حمایت مالی کرده بود، از نام او استفاده کنند. او حتی نخواست که کتابهایش در دفاتر بنیادها یا در کتابخانه دانشگاههای مورد حمایت او، در دسترس باشند.
فارغ از تحسینهای گسترده او در میان سرمایهگذاران، سوروس از اینکه خیلی از افراد تجربه سیاست خارجی او را جدی نمیگیرند، ناامید شده است. این مورد در کمپینهای او مربوط به اروپای شرقی بعد از جنگ سرد، بسیار مشهود بود. حتی با وجود اینکه او با مقامات رده بالای دولتی در سراسر جهان بهطور منظم ملاقات میکرد، هرگز برای ملاقات با رئیس جمهور آمریکا یا اعضای کنگره، دعوت نشد.
سوروس در دنیای سیاست
سوروس هرگز میانه خوبی با جورج دبلیو بوش (George W. Bush) نداشت. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، سوروس، جورج بوش را به استفاده از ترورسیم به عنوان یک بهانه برای اعمال کنترل دولت از طریق اقدامات میهنپرستانه و دکترین (مکتب) بوش، متهم کرد. او باور داشت که بوش برای نظامیگری بیشتر تلاش میکند و معتقد بود که مردم نمیتوانند از راه قدرت نظامی، دموکراسی را توسعه دهند. او مشاوران سیاسی لیبرال را استخدام کرد تا یک استراتژی برای شکست بوش در انتخابات ۲۰۰۴ شکل دهند و برای این هدف ۲۷ میلیون دلار هزینه کرد. سوروس به مکانیزم پویشهای خانه به خانه با هدف بسیج کردن رای دهندگان، علاقهمند بود. وقتی مشاوران گفتند که شکست بوش امکانپذیر است، سوروس خود را به آن هدف متعهد کرد و به سازمان ACT که هدفش افزایش مشارکت رای دهندگان است، کمک مالی کرد.
این فعالیتها، سوروس را هدف مجریهای برنامههای تلوزیونی جناح راست کرد؛ همانند سخنگوی جمهوریخواه مجلس نمایندگان، دنیز هسترت (Dennis Hastert). وقتی بوش، نامزد ریاست جمهوری دموکرات، جان کری (John Kerry) را شکست داد، سوروس ناامید شد ولی سراسیمه نشد. او با این شکست طوری رفتار کرد که انگار جبهه دموکرات، یک سهام بد بوده که ارزش خود را از دست داده است. با این حال این تجربه، او را نسبت به سیاست آمریکا بیمیل کرد.
در سال ۲۰۰۸، سوروس کتاب خود را با نام پارادایم جدید برای بازارهای مالی (The New Paradigm for Financial Markets)منتشر کرد؛ که اشاره داشت به اینکه چگونه بحران مسکن و اعتبار، به یک چرخه ۲۵ ساله گسترش اعتبار، پایان داد. در این کتاب، سوروس بر اساس این باور که بعضی محدودیتها به عملکرد بهینهتر سیستم اقتصادی کمک میکند، از قانونگذاری بهتر، در مقابل قانونگذاری بیشتر، حمایت کرد.