سود معاملات خود را چگونه محاسبه میکنید؟
این مقاله در مورد یک مفهوم به ظاهر واضح است. نحوه اندازهگیری سود معاملات. بسیاری از معاملهگران میزان سود (و زیان) معاملات خود را کاملاً اشتباه محاسبه میکنند، اما در واقعیت امر، این موضوع تقصیر آنها نیست. تفکر مرسوم و آنچه که معمولاً در اینترنت نوشته میشود یا توسط بروکرها و حتی در بسیاری از کتابها توصیه میشود، آن چیزی نیست که معاملهگران حرفهای در مورد ارزیابی عملکرد معاملات یا مدیریت ریسک خود فکر میکنند. (عملکرد معاملات و مدیریت ریسک کاملا به هم مرتبط هستند).
از این رو، در این مقاله، میخواهیم نکاتی کاربردی در مورد چگونگی محاسبه صحیح عملکرد معاملاتی و مدیریت ریسک در بازار را به شما بگوییم که احتمالاً در جاهای دیگر، نه خوانده و نه شنیدهاید. در هر صورت، این موضوع یک مؤلفه بسیار اساسی در حرفه معاملهگری شماست، و اگر نسبت به آن آگاهی نداشته باشید، چگونه میتوانید انتظار داشته باشید که در این بازار کسب درآمد کنید؟ فکر میکنیم شما هم در این مورد با ما همنظر باشید.
ناگفته نماند در این مقاله به مدیریت ریسک در سبک معاملاتی سویینگ تریدینگ میپردازیم. اما چرا توجه به سبک معاملاتی مهم است؟ زیرا بسته به اینکه با چه سبکی معامله میکنید، محاسبه میزان سود (یا زیان) متفاوت است و برای معاملهگران سویینگ، یک راه برای محاسبه سود (یا زیان) وجود دارد که به وضوح منطقیتر و بهتر از بقیه راهها است.
با این حال، قبل از اینکه به نحوه محاسبه ریسک و سود در هنگام معامله در بازارها بپردازیم، بیایید منصفانه و شفاف سه روش اصلی را که معاملهگران برای محاسبات خود از آنها استفاده میکنند، مرور کنیم. در ادامه، در مورد هر یک از آنها بحث خواهیم کرد و سپس توضیح میدهیم که اکثر معاملهگران حرفهای روی کدام یک تمرکز میکنند و چرا.
۳ روش اصلی برای محاسبه میزان سود (یا زیان)
- روش “۲ درصد”: در این روش، یک معاملهگر درصدی از پول خود را برای ریسک در هر معامله اختصاص میدهد (معمولاً ۲ یا ۳٪) و بدون توجه به اینکه چه چیزی رخ خواهد داد، به آن درصد ریسک پایبند میماند. ایده اصلی این روش این است که با هر معامله سودده، معاملهگر به تدریج حجم معامله خود را نسبت به موجودی حساب خود افزایش میدهد. با این حال، آنچه معمولاً اتفاق میفتد این است که معاملهگران در برخی معاملات خود ضرر میکنند و سپس به دلیل قانون ۲%، در چرخه معاملات با حجم کوچک و کوچکتر گیر میکنند ( ۲% یعنی هر بار که ضرر میکنید حجم معامله بعدی خود را کاهش دهید)، و این موضوع بازگشت به مبلغ اولیه را دشوارتر میکند، چه رسد به اینکه بخواهید از آن درآمد هم کسب کنید!
- اندازهگیری تعداد پیپ یا پیپت: در این روش معاملهگر روی پیپها یا پیپتهایی که در هر معامله به دست آورده یا از دست میدهد متمرکز است. البته قرار نیست روی این روش خیلی تمرکز کنیم، زیرا بسیار مضحک است. معاملهگری، یک بازی بدست آوردن یا از دست دادن پول است، نه پیپ یا پیپت. بنابراین این ایده که تمرکز روی تعداد پیپها به نحوی عملکرد شما را بهبود میبخشد و کاری میکند که پول، کمتر روی تصمیمات شما تاثیرگذار باشد، احمقانه است. هرچه که باشد، پول همیشه بر تصمیمات شما تاثیر گذار است. فقط با مدیریت صحیح ریسک خود در هر معامله میتوانید احساسات خود را کنترل کنید، و این بدان معنی است که باید بدانید در هر معامله به لحاظ پولی چه مقدار ریسک میکنید (بر حسب دلار، پوند، ین و غیره).
- محاسبه بر اساس “R” یا ریسک دلاری ثابت: در این روش، معاملهگر از قبل تعیین میکند که با از دست دادن چه مقدار پول در هر معامله راحت است و تا زمانی که تصمیم بگیرد که آن مبلغ دلاری را تغییر دهد، در هر معامله همان مبلغ ثابت را ریسک میکند. مقدار دلاری که او در هر معامله ریسک میکنند، به عنوان “R” شناخته میشود که در آن R، معرف RISK است. در این روش، سود بر اساس مضربی از ریسک محاسبه میشود، بنابراین سود ۲R، یعنی سودی معادل دوبرابر ریسک. بله، در این روش هم احتیاط وجود دارد، اما صادقانه بگوییم، احتیاط و احساسات در معامله، بخش بزرگی از آن چیزی است که معاملهگران برنده را از بازنده جدا میکند. در ادامه مطلب بیشتر توضیح خواهیم داد…
یک واقعیت: حجم معامله مهم نیست
دوره مستر کلاس طلا
جامعترین دوره آموزشی طلا
این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سالها تجربه در حوزه معاملهگری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعهای از معاملهگران حرفهای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معاملهگر بهرهمند خواهید شد.
ریسک در هر معامله باید یک فرآیند فکری عمیقتر باشد، باید بر اساس کل مشخصات شخصی و مالی معاملهگر باشد. به عنوان مثال:
فرض کنید معاملهگر A بر اساس شرایط زندگیاش (مالی و غیره)، ۲% از حساب ۵۰۰۰ دلاری خود را ریسک میکند، اما معاملهگر B فقط به این دلیل که قانون ۲% توسط خیلیها پیشنهاد شده است، ۲% از حساب ۵۰۰۰ دلاری خود را در هر معامله ریسک میکند.
اکنون به این سوال پاسخ دهید: چرا دو فردی که کاملا شرایط زندگی و مالی متفاوتی دارند و ۲٪ ریسک، ممکن است برایشان معنای متفاوتی داشته باشد، درصد یکسانی از حسابهای معاملاتی خود را ریسک میکنند؟
منطقی بنظر نمیرسد، نه؟ قانون ۲% فقط برای این طراحی شده که “آسان” و برای معاملهگران متوسط و مبتدی “منطقی” باشد، اما همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، تنها کاری که واقعاً انجام میدهد این است که سرعت ضرر کردن معاملهگران را کاهش میدهد. برای یک معاملهگر حرفهای، قانون ۲ درصد حکم مرگ تدریجی را دارد.
مدل ریسک دلاری بسیار منطقیتر است: زیرا هر معاملهگر دارای مشخصات ریسک و شرایط شخصی متفاوتی است که بر میزان پولی که میتواند به راحتی در هر معامله ریسک کنند تاثیرگذار است. قانون ۲ درصد ریسک، در واقع صرفاً یک عدد دلخواه بر حسب دلار است، که ممکن است برای یک معاملهگر با شرایط مالی و شخصی منحصر به فرد منطقی باشد یا نباشد.
چرا آکادمی ماکروترید؟
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما تحلیل فاندامنتال بازار فارکس را در کنار سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
عضویت رایگان
- از طریق ثبت نام در بروکرهای معرفی شده
همچنین، در فارکس، اندازه حساب واقعاً دلخواه است، زیرا حساب فارکس صرفاً یک حساب مارجین است، به این معنی که موجودی آن تنها برای تامین سپرده معاملات اهرمی استفاده میشود. واضح است هر معاملهگری که این نکات را بداند، هرگز تمام پول خود را در حساب معاملاتی نگهنمیدارد، زیرا اصلا ضرورتی برای انجام این کار وجود ندارد و همچنین این کار به اندازه نگهداری پول در یک جای دیگر، امن یا سودآور نیست.
مبلغی که در حساب تجاری خود را سرمایهگذاری میکنید لزوماً منعکسکننده تمام درآمدی نیست که در معاملات بدست خواهید آورد و ارزش کل دارایی شما را نیز نشان نمیدهد. درست برعکس معاملات سهام. برای معامله سهام، به دلیل این که اهرم کمتری در اختیار شماست، به پول بیشتری برای سپرده نیاز خواهید داشت. به عنوان مثال، اگر میخواهید به اندازه ۱۰۰ هزار دلار سهام داشته باشید، باید ۱۰۰ هزار دلار در حساب خود داشته باشید. همانطور که قبلاً گفتیم، اهرمها در فارکس بسیار بالاست، و این بدان معنی است که به عنوان مثال برای معامله ۱۰۰ هزار واحد از یک ارز ( ۱ لات استاندارد )، فقط به حدود ۵۰۰۰ واحد از آن ارز در حساب معاملاتی خود نیاز دارید.
افسانه قانون ۲٪ و سود مرکب!
یکی از دلایل بزرگی که بسیاری از افراد از «قانون مدیریت ریسک ۲%» پیروی میکنند، این است که اجازه میدهد همزمان با رشد حساب، حجم معاملات خود را به صورت تصاعدی افزایش دهید. از نظر تئوری، این درست است، اما در دنیای واقعی، کاملا اشتباه است. اجازه بدهید توضیح دهیم…
معاملهگران حرفهای هر چند وقت یکبار (معمولا هر یک یا سه ماه ) پول (سود) خود را از حسابهای تجاری برداشت میکنند و حسابشان عملا به “سطح اولیه” باز میگردد. از این رو، با استفاده از قانون ۲٪، نمیتوانند حجم معاملات خود را بطور پیوسته افزایش دهند، در واقع، منطقی نیست که هرگز سودهای معاملات خود را برداشت نکنید. بالاخره، هدف از تلاش برای کسب درآمد در معاملات این است که واقعاً از آن پول استفاده کنید، درست است؟ مدل ریسک دلاری ثابت اما برای معاملهگران حرفهای که میخواهند از معاملات خود درآمد واقعی کسب کنند، منطقی است و افراد بسیاری از آن استفاده میکنند.
بنابراین، اگر معاملهگری یک کسبوکار برای کسب درآمد است و ما سودمان را برای گذران زندگی و خرج کردن برداشت میکنیم، سود ترکیبی در این روش بهطور چشمگیری تحت تأثیر قرار میگیرد و به آن سادگی که به نظر میرسد نخواهد بود. هر چیزی را که در اینترنت میخوانید یا میشنوید باور نکنید. هیچ روشی برای مدیریت ریسک/پول وجود ندارد که به شما اجازه دهد تا همیشه به طور جادویی سود خود را افزایش دهید، این کار واقعبینانه نیست.
هنگامی که از قانون ۲% یا ریسک درصدی ثابت استفاده میکنید، با رشد حساب خود، حجم معاملات را افزایش خواهید داد، اما هر زمان که پول از حساب خارج کنید، بوم! حجم معاملات شما کاهش شدیدی خواهد داشت و ناگهان مجبور خواهید بود مقادیر بسیار کمتری نسبت به قبل معامله کنید. اما مدل ریسک دلاری ثابت از این امر جلوگیری میکند و همه چیز را خوب، یکنواخت و سازگار نگه میدارد.
در واقع چقدر باید در هر معامله ریسک کنید؟
خوب، ممکن است در حال حاضر به این سوال فکر کرده باشید که ” از کجا بدانم باید در هر معامله چقدر ریسک کنم؟”
پاسخ از آن چیزی که فکر میکنید بسیار سادهتر است. در واقع، مبلغ دلاری را تعیین کنید که با از دست دادن آن در هر معامله راحت باشید، و حداقل تا زمانی که حساب خود را دو یا سه برابر نکردهاید، به آن مبلغ دلاری پایبند باشید، اما پس از آن، میتوانید این مبلغ دلاری را افزایش دهید.
مبلغ دلاری باید به اندازهای باشد که شرایط زیر را برآورده کند:
- هنگامی که این مبلغ دلاری را ریسک میکنید، بدون نگرانی در مورد معاملات یا پیگیری مدام آنها از طریق تلفن همراه یا دستگاههای دیگر، شبها بتوانید به راحتی بخوابید.
- هنگامی که این مبلغ دلاری را ریسک میکنید، به صفحه نمایش رایانه خود خیره، و بار هر تیک حرکت قیمت به سمت سود یا ضرر احساساتی نمیشوید.
- وقتی این مبلغ را ریسک میکنید، باید بتوانید اگر مجبور شدید تقریباً برای یک یا دو روز معاملات خود را فراموش کنید و وقتی دوباره به سراغش آمدید از نتیجه آن شگفتزده نشوید. در واقع، “بگذار و بگذر (Set and Forget)”.
- وقتی این مبلغ را ریسک میکنید، باید بتوانید به راحتی ۱۰ ضرر متوالی را، بدون اینکه مشکلات روحی یا مالی قابل توجهی تجربه کنید، تحمل کنید.
ریسک “دلاری” ثابت در مقابل ریسک “درصدی” ثابت
” بیایید منطقی باشیم، درنهایت روش صحیح ارزیابی عملکرد معاملهگران چیست؟”
تا اینجا در مورد مشکلات قانون ریسک درصدی ثابت و به خصوص قانون “۲ درصد” صحبت کردیم، اما اگر نیاز دارید، دوباره توضیح میدهیم:
مسئله اصلی ما در مورد این روش این است که اگرچه قانون ۲% باعث میشود حساب نسبتاً سریع رشد کند، اما این امر فقط تا زمانی ادامه دارد که معاملهگر به صورت متوالی معاملات سودده داشته باشد، و در صورتی که به طور متوالی معاملات ضررده داشته باشد، این روش جلوی رشد حساب را گرفته و بازگرداندن حساب به نقطه اولیه را برای معاملهگر بسیار دشوار میکند.
این موضوع به این دلیل است که با مدل ریسک درصدی ثابت، با کاهش موجودی حساب، با تعداد لات کمتری معامله میکنید. درست است که این امر میتواند برای محدود کردن ضررها مفید باشد، اما اساساً شما را در یک حلقهای قرار میدهد که خروج از آن بسیار سخت است. به عنوان مثال، اگر ۵۰ درصد از ۱۰۰۰۰ دلار را از دست بدهید، ۵۰۰۰ دلار خواهید داشت و برای بازگشت به ۱۰۰۰۰ دلار باید ۱۰۰ درصد سود کنید. این کار با استفاده از قانون “۲ درصد” بسیار زمانبر و طولانی خواهد بود، زیرا به محض اینکه سرمایه شما تا این حد کاهش یابد، عملاً با حجم بسیار کمتری باید معامله کنید.
قانون ۲ درصد، با کاهش حجم معامله پس از هر بار ضرر، سرعت ضرر کردن را کاهش میدهد و به همین دلیل است که میگوییم اساساً معاملهگر را “ذره ذره آب میکند”. این امر اعتماد به نفس معاملهگر را کاهش میدهد و در نهایت باعث بیش از حد معامله کردن او میشود، زیرا با خود فکر میکند “از آنجایی که حجم معامله من در هر معامله کاهش مییابد، اگر بیشتر معامله کنم اشکالی ندارد”…. البته ممکن است دقیقاً این را فکر نکند… اما اغلب این اتفاق میفتد.
ما معتقدیم که مدل ریسک درصدی ثابت باعث تنبلی معاملهگران میشود… باعث میشود تا ستاپها و استراتژیهایی را انتخاب کنند که اگر در شرایط دیگری بودند، انتخاب نمیکردند… در واقع اکنون برای هر معامله پول کمتری را ریسک میکنند و برای آن پول ارزش زیادی قائل نخواهند بود… این طبیعت انسان است.
سخن پایانی
اگر قرار باشد فقط یک درس از این مقاله به خاطر بسپارید، آن این است که منطقیترین راه برای یک معاملهگر برای ارزیابی عملکرد یا (سود) معاملاتش، روش ریسک دلاری ثابت یا “مدل R” است.
ما به معاملهگران توصیه نمیکنیم که از «قانون ۲ درصد» یا یک درصد ثابت استفاده کنند، بلکه توصیه میکنیم مبلغ دلاری را ریسک کنند که با از دست دادن آن در معامله کاملاً راحت باشند. به یاد داشته باشید، شما هرگز نمیدانید کدام معامله شکست میخورد و کدام معامله پیروز میشود، بنابراین احمقانه است که ریسک خود را در یک معامله خاص افزایش دهید، فقط به این دلیل که در مورد آن احساس اعتماد به نفس بیشتری دارید. اگر مبلغی را که در هر معامله ریسک میکنید شما را بیدار نگه میدارد یا نمیگذارد شبها راحت بخوابید، یعنی بیش از حد ریسک میکنید و باید آن را کاهش دهید.
به یاد داشته باشید، معاملهگران حرفهای یاد گرفتهاند که از احتیاط یا «احساسات درونی» برای سنجش اینکه آیا یک معامله خاص را انجام دهند یا خیر، استفاده کنند و در مورد معاملاتی که انجام میدهند بسیار حساس هستند. این مهارت از طریق صرف زمان روی صفحه نمایش رایانه و تمرین بدست میآید، بنابراین قبل از افتتاح حساب واقعی، باید مدتی را صرف توسعه مهارتهای خود در یک حساب معاملاتی آزمایشی کنید. اگرچه موضوع این مقاله مدیریت ریسک بود، اما به یاد داشته باشید که برای تبدیل شدن به یک معاملهگر موفق، روانشناسی معاملاتی صحیح و یک استراتژِی معاملاتی خوب نیز لازم است.