تولید صنعتی و نرخ بهرهبرداری از ظرفیت IPCU (Industrial Production and Capacity Utilization) معیاری از فعالیت اقتصادی است که به صورت ماهانه توسط شورای فدرال رزرو (FBR) ایالات متحده منتشر می شود. گزارش IPCU برای هر ماه، شامل دادههای ماههای قبل است که اطلاعاتی درباره میزان کل تولیدات صنعتی ایالات متحده برای آن ماه است (به عنوان مثال، گزارش ماه ژوئن اطلاعاتی را از ماه مه منتشر میکند).
این گزارش همچنین اطلاعاتی در مورد درصد تغییرات ماه به ماه (MoM) و سال به سال (YoY) و همچنین تفکیک دقیق تولید بر اساس گروههای صنعتی، از جمله صنایع معدن، برق و گاز و تاسیسات را مورد پوشش قرار میدهد. دادههای این منبع متنوع هستند؛ از جمله ورودیها و خروجیهای فیزیکی مانند مقدار تناژ فولاد، ارقام فروش تعدیل شده بر اساس تورم؛ و در برخی موارد، ساعات ثبت شده توسط کارگران تولیدی.
این گزارش همچنین شامل معیاری از میزان بهرهبرداری از ظرفیت است؛ یعنی نسبت تولید واقعی به تولید بالقوه. در واقع نرخ بهرهبرداری از ظرفیت، درصد خروجی بالقوه یک سازمان را که واقعاً محقق میشود، اندازهگیری میکند. این نکته را باید در نظر داشت که بهرهبرداری از ظرفیت بیشتر مربوط به صنایعی است که محصولات فیزیکی تولید میکنند تا خدمات. مدیران کسبوکار از این نرخ استفاده میکنند تا تصمیم بگیرند که بدون هزینه سرمایهگذاری در تجهیزات جدید چه مقدار تولید میتواند افزایش یابد.
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت میتواند به عنوان سیگنالی برای تورم قریبالوقوع در نظر گرفته شود، اما دشواری ذاتی اندازهگیری ظرفیت صنعتی نشان میدهد که این معیار نباید به طور انحصاری برای پیشبینی رفتار بازار مورد اتکا قرار گیرد و نیاز است که به دنبال نشانههای تورم تاییدکننده قیمت کالاها و تحویل فروشنده بود.
دوره مستر کلاس طلا
مشاهده رایگان دوره آموزشی طلا
قسمت 1 تا 3 دوره مستر کلاس طلا، جامعترین و کاملترین دوره آموزشی طلا را از طریق لینک زیر مشاهده کنید
در حالی که بخش صنعتی اقتصاد تنها حدود ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل میدهد، تغییرات در تولید ناخالص داخلی به شدت در بخش صنعت متمرکز است و تغییرات در شاخص IPCU اطلاعات مفیدی را در مورد رشد فعلی تولید ناخالص داخلی ارائه میدهد. بدین منظور اقتصاددانان و سرمایهگذاران، گزارش تولید صنعتی و بهرهبرداری از ظرفیت را به عنوان معیاری مهم برای عملکرد آتی داراییها در بازار در نظر میگیرند و به همین دلیل این گزارش میتواند به عنوان یک محرک برای افزایش فشار خرید و فروش در صنايع خاص عمل کند.
در ادامه این مقاله اجزای تشکیل دهنده IPCU را به طور جداگانه بررسی میکنیم.
شاخص تولید صنعتی (IPI) چیست؟
شاخص تولید صنعتی (industrial production index) یک شاخص اقتصادی ماهانه است که خروجی واقعی را در صنایع تولیدی، معادن، برق و گاز، نسبت به سال پایه اندازهگیری میکند.
این شاخص اقتصادی در اواسط هر ماه، از جانب FRB منتشر شده و توسط هیئت مذاکره که یک اتاق فکر اقتصادی مبتنی بر اعضا است، گزارش میشود.
دریافت رایگان سیگنال فارکس
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
نحوه محاسبه شاخص تولید صنعتی
تولید صنعتی و بهرهبرداری از ظرفیت، به عنوان یک شاخص اقتصادی، نسبت به سال پایه سنجیده میشود. به عبارت دیگر این شاخص، حجم یا ارزش مطلق تولیدات را نمایش نمیدهد بلکه درصد تغییر تولیدات نسبت به سال پایه را نشان میدهد.
منابع دادهها متنوع است؛ شامل ورودی و خروجی فیزیکی مانند تناژ استیل، آمار و ارقام فروش تعدیل شده بر اساس تورم و در بعضی موارد، ساعات کاری ثبتشده توسط نیروی کار تولیدی. شورای فدرال رزرو، دادهها را از انجمنهای صنعتی و سازمانهای دولتی جمعآوری میکند و با استفاده از فرمول ایدهآل فیشر، آنها را به یک شاخص تبدیل میکند.
به طور کلی، شاخص تولید صنعتی، یک مجموعه از زیرشاخصها است که اطلاعات دقیقی از صنایع منحصر بفرد را ارائه میدهد. نمونههایی از چندین صنعتی که دادههای تولیدات ماهانه آنها در دسترس است عبارتند از: فروش گاز مسکونی، بستنی و دسر، کارخانههای فرش و گلیم، تولیدات فنر و سیم، آهن خام، تجهیزات صوتی و تصویری و محصولات کاغذی و موارد دیگر.
ویژگی شاخص تولید صنعتی
دادههای سطوح تولید برای مدیران و سرمایهگذاران در کسبوکارهای ویژه، کاربرد دارد؛ درحالیکه شاخص مرکب، یک شاخص اقتصاد کلان برای اقتصاددانان است و نوسانات در بخش صنعت، بیشترین تغییرات در رشد کلی اقتصاد را دربر میگیرد.
باید در نظر داشت که IPI با محبوبترین ابزار سنجش خروجی اقتصادی؛ یعنی تولید ناخالص داخلی (GDP)، متفاوت است. تولید ناخالص داخلی، قیمت پرداخت شده توسط مصرفکننده نهایی را محاسبه میکند؛ بنابراین شامل ارزش افزوده در بخش خرده فروشی میشود که شاخص تولید صنعتی از آن صرف نظر میکند. همچنین لازم به ذکر است که بخش صنعتی، یک سهم کوچک و رو به کاهش از اقتصاد ایالات متحده را تشکیل میدهد که از سال ۲۰۱۶، کمتر از ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) بوده است.
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت (Capacity utilization)، خروجی واقعی یک اقتصاد، شرکت یا سازمان را نسبت به خروجی بالقوه آن، اندازهگیری میکند. در واقع نرخ بهرهبرداری از ظرفیت یک شرکت یا یک اقتصاد ملی، بدین منظور اندازهگیری میشود که مشخص کند چقدر آن سازمان یا اقتصاد، به پتانسیل خود نزدیک است.
فرمول محاسبه نرخ بهرهبرداری از ظرفیت
۱۰۰ × (خروجی بالقوه / خروجی واقعی) = نرخ بهرهبرداری از ظرفیت
یک نرخ زیر ۱۰۰ درصد بدین معناست که عملکرد سازمان، کمتر از پتانسیل کامل خود است.
- محاسبه نرخ بهرهبرداری از ظرفیت، به درجهای که سازمان به پتانسیل کامل خود نزدیک شده است، اشاره میکند.
- مدیران کسبوکار، از این نرخ استفاده میکنند تا تصمیم بگیرند بدون هزینه سرمایهگذاری در تجهیزات جدید، چقدر میتوانند تولیدات را افزایش دهند.
- اقتصاددانان یک کشور، برای بررسی عملکرد صنایع در محیط اقتصادی فعلی، از این نرخ استفاده میکنند.
- بهرهبرداری از ظرفیت، بیشتر مربوط به صنایعی است که تولیدات فیزیکی دارند، تا صنایع خدماتی.
- در آمریکا، شورای فدرال رزرو، نرخ بهرهبرداری از ظرفیت را در ۸۹ صنعت از جمله صنایع معدن، تولیدی و بخش رفاهی، بررسی میکند.
شناخت نرخ بهرهبرداری از ظرفیت
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت، یک معیار کلیدی برای یک کسبوکار یا اقتصاد کشور است. این نرخ، نمایانگر ضعف درون سازمان در یک نقطه زمانی معین است.
یک شرکت که نرخ بهرهبرداری از ظرفیت زیر ۱۰۰ درصد داشته باشد، حداقل از نظر تئوری، میتواند بدون متحمل شدن هزینههای سنگین مازاد مربوط به خرید تجهیزات و داراییهای جدید، تولیدات خود را افزایش دهد. همچنین یک اقتصاد ملی با نرخ کمتر از ۱۰۰ درصد، به بخشهایی اشاره دارد که بدون اختلال یا هزینههای سنگین، میتواند سطوح تولید در آنها افزایش پیدا کند.
مفهوم بهرهبرداری از ظرفیت، برای تولیدات فیزیکی و کالاها که اندازهگیری آنها راحتتر است، بیشترین کاربرد را دارد.
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت شرکتها
نرخ بهرهبرداری از ظرفیت، توسط شرکتها برای ارزیابی کارایی کنونی عملکرد آنها استفاده میشود، همچنین اطلاعاتی درباره ساختار هزینه کسبوکار در کوتاهمدت و بلندمدت ارائه میدهد؛ زیرا میتوان مشخص کرد که با افزایش تولیدات، هزینههای کدام بخشها بیشتر میشود.
برای مثال، فرض کنید که یک شرکت درحال حاضر ۱۰ هزار واحد از یک محصول را با قیمت ۵۰ سنت به ازای هر واحد، تولید میکند. مشخص میشود که این شرکت قابلیت تولید ۱۵ هزار واحد، بدون افزایش قیمت به بالاتر از ۵۰ سنت به ازای هر محصول را دارد. بنابراین این شرکت با یک نرخ بهرهبرداری از ظرفیت ۶۷ درصد (۱۰۰۰۰/۱۵۰۰۰) درحال فعالیت است.
در این مثال، مدیران این شرکت نتیجه میگیرند که بدون ریسک و سرمایهگذاری اضافی برای خرید تجهیزات جدید، میتوانند تولیدات را به ۱۵ هزار واحد، افزایش دهند.
بهرهبرداری از ظرفیت و چرخه کسبوکار
بهرهبرداری از ظرفیت نهایی، با توجه به چرخه کسبوکار، نوسان میکند. شرکتها حجم تولیدات خود را نسبت به تغییرات تقاضا، تنظیم میکنند. در زمان رکود با افزایش بیکاری، کاهش درآمد، کاهش اطمینان مصرفکننده و سرمایهگذاری در کسبوکار، تقاضا به شدت کمتر میشود. بنابراین، بهرهبرداری از ظرفیت پایین، نشانه تقاضای ضعیف است. سیاستگذاران، این سیگنال را نشانهای از نیاز به محرکهای پولی و مالی در نظر میگیرند. در همین حال، سرمایهگذاران میتوانند آن را بهعنوان نشانهای از رکود در آینده و یا بسته به سیگنالهای واشنگتن، به منزله نشانهای از محرکهای مالی پیشرو تعبیر کنند.
از سوی دیگر بهرهبرداری از ظرفیت بالا، برافروختگی اقتصاد را هشدار میدهد و نشان از ریسک افزایش قیمتها و حباب داراییها دارد. سیاستگذاران، میتوانند با افزایش نرخ بهره و ریاضت مالی، به این تهدیدها واکنش نشان دهند. از سوی دیگر آنها میتوانند اجازه دهند که چرخه کسبوکار، مسیر خود را طی کند؛ که ممکن است به یک رکود احتمالی، منجر شود.
فدرال رزرو از دهه ۱۹۶۰، ارقام بهرهبرداری از ظرفیت را منتشر کرده است که شامل چرخههای اقتصادی متعددی میشود. در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، سطوح بیسابقهای نزدیک به ۹۰ درصد به دست آمد. عمیقترین کاهش در سال های ۱۹۸۲ و ۲۰۰۹ رخ داد؛ زمانی که بهرهبرداری از ظرفیت به ترتیب به ۷۰.۹ درصد و ۶۶.۷ درصد کاهش یافت.
تاثیرات بهرهبرداری از ظرفیت پایین
بهرهبرداری از ظرفیت پایین، یک نگرانی برای سیاستگذاران پولی و مالی به شمار میآید. در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، چندین اقتصاد اروپایی شامل فرانسه و اسپانیا، درگیر تاثیرات بهرهبرداری از ظرفیت پایین بودند. علیرغم محرکهای پولی که منجر به نرخ بهرههای پایین بیسابقهای شد، برای دورههای طولانی تورم زیر سطوح مورد هدف باقی ماند و خطر کاهش تورم وجود داشت. بهرهبرداری از ظرفیت پایین و بیکاری بالا، چنان ضعفی در آن اقتصادها ایجاد کرد که واکنش قیمتها به محرکهای پولی، بسیار آهسته بود.
آیا با نرخ بهرهبرداری بالا از ظرفیت، سرمایهگذاری افزایش مییابد؟
وقتی نرخ بهرهبرداری از ظرفیت بالا باشد، سرمایهگذاری باید افزایش پیدا کند. این امر نشان میدهد که سازمان نسبت به منابعی که در اختیار دارد، از حداکثر عملکرد خود استفاده میکند. اگر مدیران شرکت، افزایش تقاضا در آینده را پیشبینی نکنند و بر آن اساس سرمایهگذاری نکنند، رقبا جای خالی عرضه را پر میکنند.