«احتمالات، تنهاد محاسبه میزان شانس هنگام انداختن یک تاس و یا انواع پیچیدهتر آن نیست؛ بلکه پذیرش عدم قطعیت در دانش ما و توسعه روشهایی برای مقابله با جهل ماست…»
نسیم نیکلاس طالب، فریبخوردگان تصادفیگرایی: نقش پنهان شانس در زندگی و بازارها
همه چیز در فارکس بر این پایه استوار است که معاملهای را با بالاترین احتمال موفقیت انتخاب کنید. با این حال، شهود و خرد انسانی میتواند فرد را فریب داده و منجر به تصمیمات اشتباه شود. در این مقاله، ما قوانین اصلی احتمال را که میتوانید در معاملات استفاده کنید، مرور میکنیم تا بتوانیم معاملاتی با شانس موفقیت بالاتری را انتخاب کنیم.
نقص شهود
مشکل این جا است که بسیاری از اوقات، وقتی که ما با شهود خود اقدام به کاری میکنیم و در مورد آن عمیقا به تفکر نمیپردازیم، تخمین ضعیفی از احتمالات داریم. بیایید به نظریه «چشمانداز» که دنیل کانمن و آموس تورسکی – در کتاب تفکر سریع و کند – ارائه دادهاند، نگاهی بیندازیم. این نظریه روشهای تصمیمگیری ما که با ریسک همراه هستند را بررسی میکند:
تصور کنید که باید یکی از دو حالت زیر را انتخاب کنید:
۱- برنده شدن ۱۰۰ دلار با شانس ۷۵ درصد و صفر دلار با شانس ۲۵ درصد.
۲- سود قطعی ۷۰ دلار.
همچنین یک آزمایش دیگر نیز وجود دارد و باید یکی از موارد زیر را انتخاب کنید:
۱- از دست دادن ۱۰۰ دلار با شانس ۷۵ درصد و یا از دست ندادن هیچ پولی با شانس ۲۵ درصد
۲- ضرر قطعی۷۰ دلار
منطق میگوید که یک فرد ریسک گریز در هر دو مورد گزینه ۲ را انتخاب میکند. (سود کم و ریسک کم) با این حال، در واقعیت، اکثر افراد در مورد سوال اول گزینه ۲ و در مورد سوال دوم گزینه ۱ را انتخاب میکنند.
تئوری چشمانداز نشان میدهد که مردم احتمال سود نکردن را بیش از حد ارزیابی میکنند و از سوی دیگر، در برآورد احتمال ضرر نکردن نیز به همین میزان اغراق به خرج میدهند. مردم به دنبال کاهش ریسک خود هستند اما در عمل ممکن است سود کمتر و ضرر بیشتری نصیبشان شود. (در مثال بالا در مجموع چون در حالت اول گزینه دوم (۷۰ دلار سود) و در حالت دوم گزینه یک (۱۰۰ دلار ضرر) را مردم انتخاب میکنند در بلندمدت برآیند ضرر میشود.)
به عبارت دیگر، از نظر روانشناختی، ضررها بیش از سودها بر افراد تاثیر میگذارد. اگر احتمال موفقیت کم باشد، افراد تمایل بیشتری به ریسک دارند، در حالی که اگر احتمال موفقیت زیاد باشد، برعکس، تمایلی به ریسکپذیری ندارند. واضح است که برای به حداکثر رساندن سود، باید دقیقا مخالف این ترتیب عمل کرد. این گرایش اشتباه درمورد ضررها نیز مشاهده میشود. هرچه احتمال ضرر بیشتر باشد، افراد تمایل بیشتری به ریسک کردن دارند.
هنگامی که احساسات بر تصمیمات شما در معامله گری حاکم است، در واقع معامله نمیکنید، بلکه در حال قمار کردن هستید. شما وسوسه میشوید که حد سود خود را کم کرده و اجازه میدهید زیانهای شما افزایش پیدا کند. راه حلی که میتواند از نظر کنترل رفتار، شما را در وضعیت بهتری قرار دهد، استفاده از یک سیستم معاملاتی مناسب و رعایت مدیریت ریسک است.
آماندا کاکس، سردبیر روزنامه نیویورک تایمز، تصویری زیبا از مغالطه انسان در قضاوت درباره احتمالات ارائه میکند.
مشکل زمانی پیش میآید که ما به جای احتمالات، به سمت پیشبینی کردن حرکت کرده و بر مبنای این پیشبینیها اقدام میکنیم. اگر احتمال سود را ۸۰ درصد تخمین بزنیم، ممکن است خود را فریب داده و از قرار دادن حد ضرر صرف نظر کنیم. شاید این «احتمالاتی فکر کردن» امری دشوار باشد، اما معامله گران باید تلاش خود را انجام دهند.
مغالطه قمارباز
بیایید مطمئن شویم که مفهوم احتمال را به درستی درک کردهایم. تصور کنید که یک سکه بالا میاندازید. در این صورت، نتیجه تصادفی است و احتمال شیر یا خط آمده معادل ۵۰ درصد است. به عنوان مثال، شما روی شیر شرط بندی میکنید. آیا احتمال موفقیت شما بعد از اینکه ۵ باز پشت سر هم شیر آمده است، کاهش مییابد؟ جواب مشخصا «نه» است. احتمال شیر آمدن در این حالت هنوز هم برابر با ۵۰ درصد خواهد بود. دلیل این امر این است که ما شانس چند رویداد را به صورت یکجا محاسبه نمیکنیم (به عنوان مثال شانس اینکه شش بار پشت سر هم شیر بیاید) هر رویداد مستقلا محاسبه و از نو محاسبه میشود بنابراین احتمال شیر آمدن در هر رویداد یکسان و برابر با ۵۰ درصد است.
این قضیه به عنوان مغالطه قمارباز نامیده میشود که در آن تصور میشود اگر یک رویداد در یک دوره معین بیش از حد معمول رخ بدهد، در آینده شانس رخ دادن این رویداد کاهش پیدا میکند. شما میتوانید شواهد کافی برای عدم صحت این تصور را در مونت کارلو (منطقهای در فرانسه که شامل معروفترین قمارخانهها و کازینوهای جهان است) بهوضوح ببینید.
معامله گران باید این موضوع را پس از چند بار سود کردن پشت سر هم و همینطور چند بار زیان کردن پشت سر هم، برای خود یادآوری کنند.
دوستی با امید ریاضی
لازم به ذکر نیست که معامله گری پیچیدهتر از پرتاب یک سکه است. اما با این حال تمام آنها با احتمالات سر و کار دارند.
هدف یک معامله گر، ساختن یک سیستم معاملاتی با انتظار عملکرد مثبت و ترکیب آن با مدیریت ریسک کارآمد است. متاسفانه ریاضیات به ما اجازه نمیدهد عملکرد آینده یک سیستم معاملهگری را پیشبینی کنیم. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که دادههای تاریخی جمعآوری شده را براساس استراتژی خود تست و مطالعه کنیم. فرمول امید ریاضی مثبت چیزی شبیه به این خواهد بود:
در این معادله W مقدار متوسط معاملاتی است که موفق بوده است. L مقدار متوسط معاملاتی است که ناموفق بوده است و P احتمال موفقیت معاملات است. مثلا اگر ما همیشه در معاملاتمان ریوارد به ریسک یک اعمال کنیم نسبت W به L میشود ۱ ؛ حال اگر از هر ۵ معامله ما، ۳تا سودده باشد p میشود ۶۰ درصد؛ آنگاه امید ریاضی برابر ۰.۲ خواهد بود که مثبت است و نشاندهنده سودده بودن استراتژی است.
به یاد داشته باشید که امید ریاضی ذاتا پیشبینیکننده نیست، اما یک سیستم با امید ریاضی مثبت مبنایی برای معاملات موفق است. عنصر مهم دیگر مدیریت صحیح ریسک است. قرار گرفتن در معرض ریسک چیزی نیست که بتوانیم از آن فرار کنیم اما میتوانیم آن را با ابزاری مانند حجم معامله، نسبت ریسک به ریوارد و حد ضرر کنترل کنیم.
مدیریت ریسک این امکان را فراهم میکند که باکمک یک سیستم معاملاتی با «امید ریاضی مثبت» (فرمول بالا) و ریسک کنترل شده بتوانیم سودهای بدست آمده را به حداکثر برسانیم. وقتی میتوانید از ابزارهای در دسترستان به سودآوری برسید، چرا چنین نکنید؟ یک معاملهگر موفق به دنبال چراغ جادو (یک سیستم معاملاتی با ۱۰۰ درصد موفقیت) نمیگردد بلکه واقع بینانه نگاه میکند. چنین فردی در فرایند سودآوری همواره به احتمالات نیز نیم نگاهی دارد.
خیلی ممنون عالی بود
نظریه گام تصادفی که استراتژی acd بر این پایه استوار هست هم از قانون احتمالات میگه