
در سالهای اخیر، حمایتگرایی به یکی از جنجالیترین موضوعات اقتصاد سیاسی جهان تبدیل شده است؛ اصطلاحی که شاید در نگاه نخست کمی پیچیده و تخصصی به نظر برسد، اما آثار آن بهطور مستقیم زندگی روزمره همه ما را تحت تأثیر قرار میدهد. از هزینه خرید یک تلفن همراه یا خودرو گرفته تا فرصتهای شغلی در صنایع داخلی، ردپای این سیاستها در تمامی سطوح اقتصاد مشهود است.
هرچند حمایت از صنایع داخلی ممکن است در ابتدا منطقی و حتی ضروری جلوه کند، اما بررسی دقیقتر پیامدهای آن همواره باعث اختلافنظرهای گستردهای در میان اقتصاددانان و سیاستمداران شده است. در این مقاله قصد داریم با نگاهی موشکافانه و به زبانی سادهتر، ضمن معرفی ابزارها و نمونههایی از سیاستهای تجاری محافظتی، به درک عمیقتری از چرایی گسترش دوباره این سیاستها و پیامدهای آنها در اقتصاد جهانی برسیم.
حمایتگرایی چیست و چرا مورد استفاده قرار میگیرد؟
حمایتگرایی یا Protectionism به مجموعهای از سیاستها و اقدامات اقتصادی اطلاق میشود که دولتها برای محدود کردن واردات و تقویت تولید داخلی به کار میگیرند. هدف اصلی از این سیاستها، محافظت از صنایع داخلی در برابر رقابت خارجی، حفظ اشتغال، ارتقای رشد اقتصادی و در برخی موارد، دفاع از امنیت ملی یا استانداردهای کیفی و بهداشتی است.
این اقدامات میتوانند شامل اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی، سهمیهبندی واردات، اعمال مقررات فنی و بهداشتی سختگیرانه یا اعطای یارانه به تولیدکنندگان داخلی باشند.
1000 دلار بونوس قابل ضرر دریافت کنید
بونوس 70 درصد قابل ضرر و دراودان
این بونوس ویژه مخاطبین یوتوفارکس است و همچنین قابل ضرر و از دست دادن است. برای دریافت بونوس از طریق لینک زیر ثبت نام کنید. برای جزئیات بیشتر صفحه بونوس را مشاهده کنید.
حمایتگرایی نه صرفاً یک ابزار اقتصادی، بلکه اغلب یک تصمیم استراتژیک سیاسی نیز محسوب میشود. در شرایطی که بازارهای جهانی با نوسانات شدید روبهرو هستند، یا هنگامی که یک کشور با رشد واردات ارزانقیمت و از دست رفتن مشاغل در صنایع خاص مواجه میشود، سیاستگذاران ممکن است برای کاهش فشار اجتماعی و جلوگیری از بیثباتی اقتصادی به حمایتگرایی روی آورند. همچنین، در دورههایی از تنشهای ژئوپلیتیکی یا جنگهای تجاری، این سیاستها بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار سیاسی یا چانهزنی تجاری مورد استفاده قرار میگیرند.
از دیدگاه اجتماعی نیز، حمایتگرایی میتواند واکنشی به نگرانیهای عمومی درباره از بین رفتن مشاغل سنتی، کاهش تولید داخلی، یا وابستگی بیش از حد به کشورهای خارجی باشد. در واقع، این سیاستها گاه پاسخی به خواستههای رایدهندگان یا گروههای ذینفوذ در داخل کشور هستند که از دولت انتظار دارند با استفاده از ابزارهای تجاری، منافع ملی را حفظ کند. به همین دلیل، حمایتگرایی مفهومی چندوجهی است که باید آن را در بستر تعامل اقتصاد، سیاست و جامعه تحلیل کرد.
تفاوت حمایتگرایی با تجارت آزاد
حمایتگرایی و تجارت آزاد دو رویکرد بنیادین در سیاستگذاری اقتصادی هستند که مسیرهای متفاوتی برای تعامل با اقتصاد جهانی ترسیم میکنند. در حالیکه حمایتگرایی بر محدودیتهای تجاری با هدف حمایت از صنایع داخلی تأکید دارد، تجارت آزاد بهدنبال حذف موانع تجاری همچون تعرفهها، سهمیهها و محدودیتهای فنی است تا کالاها و خدمات بتوانند آزادانه در سطح بینالمللی مبادله شوند. این تفاوت در نگاه، منجر به نتایج اقتصادی، اجتماعی و حتی ژئوپلیتیکی متفاوتی در کشورها میشود.
مدافعان تجارت آزاد معتقدند که کاهش موانع تجاری منجر به تخصیص بهینه منابع، کاهش قیمتها برای مصرفکنندگان، افزایش رقابت و در نهایت، ارتقای بهرهوری و نوآوری در اقتصاد میشود. آنها استدلال میکنند که هر کشور باید بر تولید کالاهایی تمرکز کند که در آن مزیت نسبی دارد و از مزایای جهانیشدن برای رشد اقتصادی استفاده کند. در مقابل، حامیان حمایتگرایی بر این باورند که بازار آزاد همواره منصفانه عمل نمیکند و ممکن است باعث نابودی صنایع نوپا، وابستگی شدید به واردات، بیکاری گسترده و تهدید امنیت اقتصادی کشور شود.
از منظر معایب، حمایتگرایی میتواند به افزایش قیمتها برای مصرفکنندگان، کاهش تنوع محصولات، کاهش رقابتپذیری جهانی و ایجاد زمینه برای ناکارآمدی اقتصادی منجر شود. در مقابل، تجارت آزاد ممکن است منجر به تعطیلی صنایع داخلی، انتقال مشاغل به کشورهایی با دستمزد پایینتر و گسترش نابرابری درآمد شود. به همین دلیل، انتخاب میان این دو رویکرد معمولاً نه بر پایه اصول مطلق، بلکه بر اساس شرایط خاص اقتصادی، اهداف استراتژیک و منافع بلندمدت کشورها صورت میگیرد.
در اقتصاد سیاسی معاصر، بحث میان حمایتگرایی و تجارت آزاد دیگر یک دوگانه ساده نیست. بسیاری از کشورها، بسته به مرحله توسعه، ساختار صنعتی و منافع ژئوپلیتیکی خود، به ترکیبی از هر دو رویکرد روی میآورند. از اینرو، درک تفاوتها و تبعات هر سیاست، برای تحلیل جهتگیری اقتصادی کشورها و ارزیابی آینده تجارت جهانی، ضروری است.
ابزارهای اصلی حمایتگرایی
دولتها برای اجرای سیاستهای حمایتگرایانه، به مجموعهای از ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم متوسل میشوند که هدف مشترک آنها، محدود کردن رقابت خارجی و تقویت جایگاه تولیدکنندگان داخلی است. در این بخش، چهار ابزار اصلی حمایتگرایی را مرور میکنیم:
- تعرفهها
تعرفهها رایجترین و قدیمیترین ابزار حمایتگرایی هستند. آنها مالیاتهایی هستند که بر کالاهای وارداتی وضع میشوند و باعث افزایش قیمت نهایی این کالاها در بازار داخلی میگردند. این افزایش قیمت، مزیت نسبی کالاهای خارجی را کاهش داده و فضا را برای رقابت بهتر تولیدکنندگان داخلی فراهم میکند. هرچند تعرفهها در مقالهای جداگانه مورد بررسی کامل قرار گرفتهاند، اما باید توجه داشت که استفاده بیش از حد از آنها میتواند منجر به افزایش تورم، واکنشهای تلافیجویانه تجاری و تضعیف رقابتپذیری صنایع داخلی شود. - سهمیههای وارداتی
سهمیه یا Import Quota نوعی مانع غیرتعرفهای است که میزان مجاز واردات یک کالا در یک بازه زمانی مشخص را محدود میکند. برخلاف تعرفه که بر قیمت تأثیر میگذارد، سهمیه مستقیماً بر حجم واردات تأثیر دارد. این سیاست معمولاً برای حمایت از صنایع حساس یا در معرض آسیب طراحی میشود و میتواند باعث افزایش تقاضا برای محصولات داخلی و رشد تولید ملی گردد. با این حال، سهمیهها گاه به کمبود کالا، افزایش قیمتها و شکلگیری بازارهای غیررسمی منجر میشوند. - استانداردهای فنی و کیفی کالا
وضع مقررات سختگیرانه در حوزههایی مانند ایمنی، بهداشت، محیط زیست و فناوری، از دیگر ابزارهای رایج حمایتگرایی غیرمستقیم است. این مقررات که بهنام Technical Barriers to Trade شناخته میشوند، واردات کالاهایی را که با استانداردهای داخلی تطابق ندارند، محدود یا ممنوع میکنند. گرچه هدف رسمی این سیاستها حفظ سلامت عمومی و کیفیت کالاهاست، اما در بسیاری موارد، این ابزارها بهطور هدفمند برای محدود کردن کالاهای خارجی و حمایت از تولیدکنندگان داخلی طراحی میشوند. برای مثال، محدودیت واردات پنیرهای فرانسوی به آمریکا به دلیل تفاوت در فرآیند پاستوریزه کردن، مثالی از این نوع موانع است. - یارانههای دولتی
یارانهها ابزار قدرتمند و نسبتاً پنهان حمایتگرایی هستند. دولتها ممکن است به صنایع داخلی در قالب پرداختهای نقدی مستقیم، معافیتهای مالیاتی، وامهای کمبهره یا تخفیف در قیمت حاملهای انرژی، یارانه اعطا کنند. این حمایتها باعث کاهش هزینه تولید داخلی و افزایش قدرت رقابت در برابر کالاهای وارداتی میشود. علاوه بر یارانههای تولید، برخی دولتها از یارانههای صادراتی نیز استفاده میکنند تا شرکتهای داخلی را به حضور فعال در بازارهای جهانی ترغیب نمایند. اگرچه این اقدامات میتوانند رشد صنعتی را تقویت کنند، اما در بلندمدت ممکن است منجر به اتکای بیش از حد بنگاهها به حمایت دولت و کاهش بهرهوری شوند.
مجموع این ابزارها، بسته به اهداف اقتصادی و شرایط خاص کشورها، میتوانند با شدت و ترکیب متفاوتی بهکار گرفته شوند. درک سازوکار و آثار آنها برای تحلیل سیاستهای تجاری و تشخیص روندهای آتی در بازارهای جهانی ضروری است.
مثالهایی از سیاستهای حمایتگرایانه در کشورهای مختلف
درک واقعی از حمایتگرایی زمانی حاصل میشود که این سیاستها را در عمل و در بافتار کشورها و شرایط اقتصادی متفاوت مشاهده کنیم. هرچند فلسفه حمایتگرایی ممکن است یکسان باشد، اما ابزارها و انگیزههای بهکارگیری آنها در کشورهای مختلف، متأثر از ساختار اقتصادی، اهداف استراتژیک و فشارهای سیاسی داخلی است. در ادامه، سه نمونه برجسته از سیاستهای حمایتگرایانه در سطح جهانی بررسی میشود:
- حمایت ایالات متحده از صنعت فولاد و آلومینیوم
در سال ۲۰۱۸، دولت آمریکا تحت ریاستجمهوری دونالد ترامپ، در راستای سیاست «اول آمریکا»، تعرفههایی ۲۵ درصدی بر واردات فولاد و ۱۰ درصدی بر آلومینیوم اعمال کرد. این تصمیم بهمنظور محافظت از صنایع داخلی و کاهش وابستگی به واردات فلزات استراتژیک اتخاذ شد. دولت وقت استدلال میکرد که ادامه واردات ارزانقیمت، به تضعیف زیرساخت صنعتی آمریکا و تهدید امنیت ملی منجر شده است.
گرچه این سیاست در کوتاهمدت به رشد اشتغال در برخی کارخانهها کمک کرد، اما در مقابل باعث افزایش هزینه تولید برای صنایعی شد که از این مواد بهعنوان نهاده استفاده میکردند. همچنین، برخی از کشورهای هدف، از جمله اتحادیه اروپا و کانادا، با اقدامات تلافیجویانه پاسخ دادند که زمینهساز آغاز یکی از شدیدترین دورههای جنگ تجاری در دهههای اخیر شد. - ممنوعیت واردات برخی مواد غذایی در اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا، بهویژه در حوزه کشاورزی، یکی از نمونههای شاخص حمایتگرایی مبتنی بر مقررات و استانداردهای کیفی است. برای مثال، واردات محصولات تراریخته (دستکاریشده ژنتیکی) از کشورهای خارج از اتحادیه در بسیاری از موارد با محدودیت یا ممنوعیت مواجه است. همچنین، محدودیتهای سختگیرانهای در مورد استفاده از آنتیبیوتیک در دامپروری و افزودنیهای غذایی اعمال میشود که باعث رد شدن بسیاری از کالاهای غذایی وارداتی میشود.
این استانداردها، گرچه تحت عنوان حفظ سلامت عمومی توجیه میشوند، اما بهطور غیرمستقیم از تولیدکنندگان داخلی اتحادیه حمایت میکنند. از منظر کشورهای صادرکننده، این اقدامات اغلب بهعنوان موانع غیرتعرفهای یاد میشود که رقابت آزاد را محدود میسازد. - یارانههای دولتی چین به صنایع صادراتمحور
چین طی دو دهه اخیر، با استفاده گسترده از یارانههای مستقیم و غیرمستقیم به رشد بیسابقه صادرات صنعتی خود دست یافته است. دولت چین از طریق ابزارهایی مانند زمین ارزان، انرژی یارانهای، وامهای ترجیحی، و معافیتهای مالیاتی، به صنایع کلیدی همچون فولاد، تجهیزات الکترونیکی، و فناوریهای نوین کمک کرده است.
این حمایتها باعث شد تا بسیاری از شرکتهای چینی در سطح جهانی با قیمتهایی بسیار رقابتی ظاهر شوند، اما همزمان اعتراضاتی از سوی رقبای بینالمللی و نهادهای تجاری جهانی را نیز برانگیختند. آمریکا و اتحادیه اروپا بارها از چین بهدلیل «دامپینگ» و حمایتهای ناعادلانه شکایت کردهاند و این مسئله به یکی از موضوعات محوری در مذاکرات تجاری بینالمللی تبدیل شده است.
این نمونهها نشان میدهند که حمایتگرایی صرفاً یک ابزار اقتصادی نیست، بلکه بخشی از استراتژیهای کلان کشورها در مسیر رقابت جهانی است. درک دقیق این سیاستها، به سرمایهگذاران و تحلیلگران کمک میکند تا تصویر شفافتری از آینده بازارها، تغییرات زنجیره تأمین و تنشهای تجاری داشته باشند.
پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی حمایتگرایی
حمایتگرایی، هرچند در نگاه اول میتواند بهعنوان ابزاری برای تقویت تولید داخلی و حمایت از مشاغل داخلی در نظر گرفته شود، اما در عمل، پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن بسیار فراتر از مرزهای یک کشور گسترش مییابد. این سیاستها اغلب آثار کوتاهمدت و بلندمدتی بر قیمتها، رقابتپذیری، توازن تجاری و روابط بینالمللی برجای میگذارند که در ادامه به مهمترین آنها میپردازیم:
- افزایش قیمتها و فشار تورمی
زمانی که تعرفهها یا محدودیتهای وارداتی اعمال میشوند، هزینه واردات برای شرکتها و مصرفکنندگان افزایش مییابد. این موضوع بهویژه در صنایعی که وابستگی بالایی به مواد اولیه یا کالاهای وارداتی دارند، میتواند منجر به افزایش قیمت تمامشده محصولات شود. نتیجه طبیعی این وضعیت، کاهش قدرت خرید مصرفکنندگان و تشدید فشارهای تورمی است، بهویژه در کشورهای در حال توسعه که گزینههای جایگزین داخلی بهسرعت در دسترس نیستند. - تضعیف رقابتپذیری در بلندمدت
یکی از انتقادات جدی به حمایتگرایی، ایجاد فضای غیررقابتی برای تولیدکنندگان داخلی است. در شرایطی که صنایع داخلی بدون تهدید رقابت خارجی فعالیت میکنند، انگیزهای برای بهبود بهرهوری، نوآوری یا کاهش هزینهها ندارند. این مسئله میتواند منجر به شکلگیری بنگاههای ناکارآمد و اتکا به حمایتهای دولتی شود، که در بلندمدت توان صادراتی و رقابتپذیری بینالمللی کشور را تضعیف میکند. - ایجاد تنش در روابط تجاری و سیاستهای تلافیجویانه
یکی از تبعات ژئوپلیتیکی مهم حمایتگرایی، تحریک کشورها به واکنشهای تلافیجویانه است. اعمال تعرفه یا ممنوعیت واردات توسط یک کشور، اغلب با اقدامات مشابه از سوی شرکای تجاری مواجه میشود و در برخی موارد به «جنگ تجاری» تمامعیار تبدیل میشود. نمونه بارز این مسئله، درگیری تجاری میان آمریکا و چین در سالهای اخیر است که نهتنها بر حجم تجارت جهانی تأثیر گذاشت، بلکه منجر به بیثباتی در بازارهای مالی، اختلال در زنجیرههای تأمین و کاهش رشد اقتصاد جهانی شد. - بازتعریف زنجیره تأمین جهانی
حمایتگرایی میتواند شرکتها را وادار کند تا ساختار زنجیره تأمین خود را بازطراحی کنند. بهعنوان مثال، اعمال تعرفه بر کالاهای چینی توسط آمریکا باعث شد برخی شرکتهای چندملیتی، بخشی از تولید خود را به کشورهای دیگر مانند ویتنام، هند یا مکزیک منتقل کنند. این بازآرایی میتواند فرصتهایی برای برخی اقتصادهای نوظهور ایجاد کند، اما در عین حال، با افزایش هزینهها و پیچیدگیهای لجستیکی نیز همراه است. - تأثیر بر نظم اقتصادی بینالمللی
افزایش گرایش کشورها به سیاستهای حمایتگرایانه، میتواند مشروعیت نهادهای چندجانبه مانند سازمان تجارت جهانی (WTO) را زیر سؤال ببرد و به تضعیف نظم اقتصادی مبتنی بر قواعد منجر شود. در فضایی که کشورها بهجای همکاری، بهدنبال اعمال محدودیتهای یکجانبه هستند، ریسک بیثباتی اقتصادی جهانی و افت اعتماد در میان بازیگران اقتصادی افزایش مییابد.
در مجموع، حمایتگرایی اگرچه ممکن است در برخی شرایط خاص، بهعنوان یک راهحل موقتی یا ابزاری استراتژیک مفید باشد، اما در صورت اجرای بلندمدت و گسترده، تبعاتی خواهد داشت که نهتنها اقتصاد داخلی، بلکه موقعیت بینالمللی کشور را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. تحلیلگران و سیاستگذاران باید در ارزیابی مزایا و هزینههای این سیاست، نگاهی جامع، میانمدت و چندبعدی داشته باشند.
تحولات اخیر و بازگشت حمایتگرایی در اقتصاد جهانی
اگر تا یک دهه پیش، تجارت آزاد ستون فقرات نظم اقتصادی جهانی به شمار میرفت، طی سالهای اخیر موجی از بازنگری در این دیدگاه شکل گرفته است؛ موجی که حمایتگرایی را نه بهعنوان یک استثنا، بلکه بهعنوان یک رویکرد بازگشته در سیاستگذاری اقتصادی معرفی میکند. این تحول، محصول چند رخداد مهم و متقاطع است که در ادامه به آنها میپردازیم:
- جنگ تجاری آمریکا و چین: آغاز فصل جدیدی از سیاستهای تجاری
نقطه عطف بازگشت حمایتگرایی به سطح اول تصمیمگیریهای جهانی، بدون تردید آغاز جنگ تجاری میان ایالات متحده و چین در سال ۲۰۱۸ بود. دولت آمریکا با وضع تعرفههای گسترده بر صدها میلیارد دلار کالای وارداتی از چین، استدلال میکرد که این کشور در حال استفاده ناعادلانه از قواعد تجارت جهانی، سرقت مالکیت فکری و بهرهبرداری از یارانههای دولتی است. چین نیز در پاسخ، اقدامات تلافیجویانهای اعمال کرد.
این درگیری، نهتنها به تضعیف زنجیرههای تأمین جهانی منجر شد، بلکه کشورهای دیگر را نیز به تجدیدنظر در سیاستهای تجاریشان سوق داد و مسیر جهانیشدن را با وقفهای جدی مواجه ساخت. - پاندمی کووید-۱۹ و شکنندگی زنجیرههای تأمین
همزمان با شیوع جهانی کووید-۱۹، کشورها با بحرانهای عمیقی در تأمین تجهیزات پزشکی، کالاهای ضروری و قطعات صنعتی مواجه شدند. اختلال در تولید و حملونقل جهانی باعث شد تا آسیبپذیری وابستگی بیش از حد به زنجیرههای تأمین فرامرزی آشکار شود. این تجربه تلخ، انگیزهای قوی برای دولتها و شرکتها ایجاد کرد تا به «بازمحلیسازی تولید» یا reshoring بیندیشند و دوباره به تولید داخلی اولویت دهند حتی اگر هزینه آن بیشتر باشد.
در همین راستا، حمایتگرایی به شکلی جدید و استراتژیک بازگشت؛ نه فقط برای حفظ مشاغل، بلکه بهعنوان سپری در برابر بحرانهای آینده و تضمینی برای تابآوری اقتصادی. - ظهور سیاستهای صنعتی هدفمند
کشورهای مختلف اکنون در حال اجرای سیاستهایی هستند که بهطور مستقیم از بخشهای استراتژیک حمایت میکنند؛ مانند نیمههادیها، انرژیهای تجدیدپذیر، داروسازی و هوش مصنوعی. ایالات متحده در قالب قانون «CHIPS and Science Act» میلیاردها دلار یارانه برای تولید تراشهها اختصاص داده است. اتحادیه اروپا نیز طرحهایی برای حمایت از فناوریهای سبز و استقلال صنعتی معرفی کرده است.
در این فضا، حمایتگرایی دیگر صرفاً بهمعنای وضع تعرفه نیست، بلکه به شکل سیاستهای صنعتی پیچیده، سوبسیدهای هوشمند و مقررات استانداردی درآمده است که هدف آنها رقابت در سطح ژئوپلیتیکی است، نه فقط اقتصادی. - چرخش ذهنی در مورد جهانیشدن
تا پیش از پاندمی، جهانیشدن نوعی بدیهی تلقی میشد؛ اما اکنون، سیاستگذاران و تحلیلگران با نگاهی واقعگرایانهتر به آن مینگرند. بسیاری معتقدند جهانیشدن بیمهار، با وجود مزایای خود، باعث شکلگیری نقاط ضعف ساختاری در اقتصاد کشورها شده است؛ از بیکاری در صنایع سنتی گرفته تا افزایش وابستگیهای راهبردی.
بازتعریف جهانیشدن اکنون با چاشنی حمایتگرایی همراه شده است؛ به این معنا که کشورها بهدنبال برقراری نوعی تعادل میان تعامل جهانی و حفاظت از منافع داخلی هستند. این روند بهشکل روزافزون، اقتصاد جهانی را از الگوی بازار آزاد صرف به سمت سیاستهای صنعتی هدایتشده سوق میدهد.
در مجموع، حمایتگرایی دیگر صرفاً یک سیاست موقت یا واکنشی به بحران نیست، بلکه به بخشی از استراتژیهای کلان اقتصادی و ژئوپلیتیکی کشورها تبدیل شده است. این تحولات نشانه آناند که نظم جدیدی در حال شکلگیری است؛ نظمی که در آن «امنیت اقتصادی» در کنار «بازدهی اقتصادی» قرار میگیرد و مرز میان رقابت تجاری و رقابت ژئوپلیتیکی روزبهروز کمرنگتر میشود.
سخن پایانی
حمایتگرایی، پدیدهای با ریشههای عمیق در تاریخ اقتصاد جهانی، امروز با چهرهای نوین و پیچیدهتر بازگشته است. برخلاف تصور رایج، این سیاست تنها ابزاری برای مقابله با واردات نیست، بلکه منعکسکننده دغدغههای عمیقتر درباره امنیت اقتصادی، اشتغال، تابآوری زنجیرههای تأمین و حتی جایگاه ژئوپلیتیکی کشورهاست. تجربههای اخیر نشان دادهاند که در جهانی پرریسک، دولتها نمیتوانند صرفاً به منطق بازار آزاد تکیه کنند، بلکه ناگزیر به مداخله هدفمند در حمایت از منافع داخلی خود هستند.
با این حال، حمایتگرایی نسخهای فراگیر برای همه چالشها نیست. استفاده نادرست یا افراطی از آن میتواند به افزایش قیمتها، کاهش رقابتپذیری، و اختلال در روابط تجاری بینالمللی منجر شود. مسیر آینده اقتصاد جهانی به میزان مهارت کشورها در ایجاد تعادل میان حفاظت از منافع ملی و حفظ تعامل سازنده با جهان بستگی دارد. در نهایت، تحلیلگران و فعالان بازار باید با شناخت دقیق این روند، خود را برای دورهای آماده کنند که در آن مرز میان اقتصاد، سیاست و امنیت بیش از هر زمان دیگری در هم تنیده است.
لطفا نظر و سوالات خود را درباره این مقاله ارسال کنید تا کارشناسان ما به شما پاسخ دهند.
حمایتگرایی چیست؟
حمایتگرایی به مجموعهای از سیاستها اطلاق میشود که دولتها برای محدود کردن واردات و حمایت از تولیدکنندگان داخلی اجرا میکنند. این سیاستها میتوانند شامل تعرفه، سهمیه، یارانه، یا استانداردهای فنی باشند.
حمایتگرایی چه تفاوتی با تجارت آزاد دارد؟
در حالی که تجارت آزاد به دنبال حذف موانع تجاری و گسترش مبادلات بینالمللی است، حمایتگرایی بر محدودسازی واردات بهمنظور حمایت از اقتصاد داخلی تمرکز دارد. هر دو رویکرد مزایا و معایب خاص خود را دارند و انتخاب میان آنها بستگی به اهداف اقتصادی و شرایط هر کشور دارد.
مهمترین ابزارهای حمایتگرایانه کداماند؟
چهار ابزار اصلی حمایتگرایی عبارتاند از: تعرفههای وارداتی، سهمیهبندی واردات، استانداردهای فنی و کیفی کالا، و یارانههای دولتی به تولیدکنندگان داخلی یا صادرکنندگان.
آیا حمایتگرایی همیشه باعث رشد اقتصاد داخلی میشود؟
خیر. حمایتگرایی ممکن است در کوتاهمدت به رشد برخی صنایع کمک کند، اما در بلندمدت میتواند منجر به کاهش رقابتپذیری، افزایش قیمتها، و اتکای بیش از حد به دولت شود. نتایج آن بستگی به نحوه اجرا و مدت زمان اعمال سیاست دارد.
چه کشورهایی بهطور جدی از سیاستهای حمایتگرایانه استفاده کردهاند؟
ایالات متحده با وضع تعرفه بر فولاد، چین با اعطای یارانه به صنایع صادراتمحور، و اتحادیه اروپا با اعمال استانداردهای سختگیرانه غذایی، از نمونههای برجسته سیاستهای حمایتگرایانه در جهان هستند.
آیا بازگشت حمایتگرایی به معنای پایان جهانیشدن است؟
خیر، اما نشانهای از تغییر رویکرد است. پس از بحرانهایی مانند پاندمی کووید-۱۹ و جنگ تجاری آمریکا و چین، کشورها به دنبال بازتعریف جهانیشدن با اولویتبخشی به امنیت اقتصادی و استقلال صنعتی هستند، که این امر به رشد مجدد سیاستهای حمایتگرایانه منجر شده است.