مفهوم تراز تجاری در جامعه تجاری بسیار مور توجه قرار میگیرد، اما اغلب تا حدی به اشتباه درک میشود. در این مقاله، ما قصد داریم به درک دقیق نحوه عملکرد تراز تجاری و اینکه چگونه یک معاملهگر میتواند از گزارش تراز تجاری برای اتخاذ تصمیمات معاملاتی هوشمندانه استفادهکند، به صورت دقیق بپردازیم.
تراز تجاری (Trade Balance) چیست و چه تأثیری بر بازار دارد؟
تراز تجاری یا بالانس تجاری (Balance of trade: BOT) یک شاخص اقتصادی است که خالص صادرات یک کشور یعنی تفاوت بین واردات و صادرات را برای مدتزمان مشخص اندازهگیری میکند. به عنوان مثال، در آگوست سال ۲۰۲۰ ایالاتمتحده ۲۳۹ میلیارد دلار کالا و خدمات وارد کرد اما فقط ۱۷۱.۹ میلیارد دلار کالا و خدمات به کشورهای دیگر صادر کرد؛ بنابراین در این ماه، ایالاتمتحده تراز تجاری ۶۷.۱- میلیارد دلار را ثبت کرد و یا به عبارتی ۶۷.۱ میلیارد دلار کسری تجاری داشت.
گاهی اوقات، بین تراز تجاری کالاهای یک کشور و تراز تجاری خدمات آن کشور، بهعنوان دو داده جداگانه، تمایز قائل میشویم. از تراز تجاری با نامهای دیگری از جمله ترازنامه تجاری، تراز تجاری بینالمللی و خالص صادرات نیز یاد میشود. معمولاً کشورها تمایل دارند به تراز تجاری مثبت، دست یابند، به این معنی که میخواهند بیش از میزان واردات خود، صادرات داشته باشند. در غیر اینصورت، کشوری که صادرات کمتری نسبت به واردات خود دارد، تراز تجاریاش منفی میشود. تراز تجاری مثبت را مازاد تجاری (trade surplus) و تراز تجاری منفی را کسری تجاری (trade deficit) میگویند.
یکی از مفاهیم مهم اقتصاد کلان که ارتباط نزدیکی با تراز تجاری دارد، تراز حساب جاری است. تراز حساب جاری شامل تراز تجاری، درآمد خالص اولیه (دریافتیها از سرمایهگذاری خارجی منهای پرداختها به سرمایهگذاران خارجی) و نقل و انتقالهای نقدی خالص است. به طور کلی، مازاد تراز حساب جاری در هر دوره به معنی آن است که ارزش خالص داراییهای خارجی در آن دوره رشد کرده، اما کسری تراز حساب جاری حاکی از کاهش این عدد است. با این توصیف، تراز تجاری مهمتر از تراز حساب جاری کشورها است. کشورهایی مانند ایالاتمتحده تقریباً همیشه کسری تجاری دارند.
دوره مستر کلاس طلا
جامعترین دوره آموزشی طلا
این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سالها تجربه در حوزه معاملهگری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعهای از معاملهگران حرفهای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معاملهگر بهرهمند خواهید شد.
کسری تجاری در ایالاتمتحده اتفاق جدیدی نیست. در واقع، این کشور از دهه ۱۹۷۰ به طور مداوم کسری تجاری داشته است حتی در قرن نوزدهم این کسری تجاری مشهود بوده است. (بین سالهای ۱۸۰۰ و ۱۸۷۰، ایالاتمتحده به جز سه سال همواره کسری تجاری داشته است) برعکس، مازاد تجاری چین حتی با وجود همهگیری کرونا و کاهش تجارت جهانی افزایش یافته است. در ژوئیه سال ۲۰۲۰، چین ۲۳۰ میلیارد دلار صادرات کالای تولیدی داشت، اما با این وجود ۱۱۰ میلیارد دلار مازاد تجاری ایجاد کرد. در سال ۲۰۱۹ ، آلمان بیشترین مازاد تراز حساب جاری را داشته است. ژاپن از نظر بیشترین مازاد تراز حساب جاری در رده دوم و چین در رده سوم است. دراین بین، ایالاتمتحده حتی با ادامه جنگ تجاری با چین، بیشترین کسری تراز تجاری را با این کشور داشت، در حالیکه انگلیس و برزیل در ردههای دوم و سوم قرار داشتند.
کشوری که کسری تجاری زیادی دارد، برای تأمین کالاها و خدمات خود وام میگیرد، در حالیکه کشوری با مازاد تجاری زیاد، به کشورهای با کسری بودجه، وام میدهد. در برخی موارد، تراز تجاری ممکن است با ثبات سیاسی و اقتصادی یک کشور مرتبط باشد زیرا منعکسکننده میزان سرمایهگذاری خارجی در آن کشور است. مازاد یا کسری تجاری همیشه شاخص مناسبی برای سنجش سلامت اقتصاد نیست و باید چرخههای تجاری و سایر شاخصهای اقتصادی نیز در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، در زمان رکود اقتصادی، کشورها ترجیح میدهند برای ایجاد شغل و تقاضا در اقتصاد، صادرات بیشتری انجام دهند. در زمان رشد اقتصادی، کشورها برای تقویت رقابتپذیری، واردات را بیشتر کرده و از این طریق به نوعی تورم را کنترل میکنند. تراز تجاری یک کشور فقط شامل صادرات و واردات کالا نمیشود؛ کمکهای خارجی، هزینههای داخلی و سرمایهگذاری در خارج از کشور، از دیگر مؤلفههای اثرگذار در محاسبه تراز تجاری یک کشور است. تحلیلگران با برآیندگیری از مؤلفههایی که تراز تجاری را افزایش و کاهش میدهد، به مازاد تجاری واقعی یا کسری تجاری واقعی برای یک کشور میرسند.
گزارش تراز تجاری ایالاتمتحده چگونه منتشر میشود؟
تراز تجاری ایالاتمتحده به صورت ماهانه و تقریباً پنج هفته پس از پایان هر ماه، توسط “دفتر تحلیل اقتصادی BEA” منتشر میشود. BEA در نشریهای با عنوان “تجارت بینالمللی کالاها و خدمات آمریکا”، گزارشهای مفصلی در مورد واردات و صادرات ماهانه کالاها و خدمات، ارقام مطلق و نسبی کسری تجاری یا مازاد تجاری و همچنین تراز تجاری هر دسته از کالاها و خدمات، ارائه میدهد. گزارشهای مشهور دیگر شامل “تراکنشهای بینالمللی آمریکا” و “موقعیت سرمایهگذاری بینالمللی آمریکا” میشود که هر سه ماه یکبار منتشر میشوند. گزارش اقتصادی تراز تجاری ایالاتمتحده و همچنین سایر گزارشهای دفتر تحلیل اقتصادی را میتوان در وبسایت آنها یافت.
مؤلفههای مهم تراز تجاری چیست؟
یک مدل رایج ارزشگذاری ارز مبتنی بر تراز پرداختها (Balance of Payments)، که تراز تجاری بخشی از آن است، رویکرد مناسبی برای محاسبه تراز پرداختها است. در این مدل سنتی ارزشگذاری ارز، تغییرات در درآمد ملی، هم بر حساب جاری (current account) و هم بر حساب سرمایه (capital account) تأثیر میگذارد و باعث واکنش قابل پیشبینی نرخ ارز، بهمنظور بازگرداندن تعادل تراز پرداختها (payments equilibrium) میشود.
چرا آکادمی ماکروترید؟
با عضویت در آکادمی ماکروترید، شما تحلیل فاندامنتال بازار فارکس را در کنار سیگنال، آموزش و گفتگو با تحلیلگران و اعضای آکادمی دریافت خواهید کرد.
عضویت رایگان
- از طریق ثبت نام در بروکرهای معرفی شده
ابتدا اجازه دهید مفهومی شناختهشده برای تعدیل اقتصادی را معرفی کنیم:
S – I = Y – E = X – M
S = پس انداز (Savings)
I = سرمایه گذاری (Investment)
Y = درآمد (Income)
E = هزینه (Expenditure)
X = صادرات (Exports)
M = واردات (Imports)
در یک سیستم نرخ ارز شناور مانند دلار آمریکا، معاملهگران باید هم از حساب سرمایه و هم از حساب جاری (که شامل تراز تجاری میشود) آگاه باشند. در این حالت، با افزایش درآمد ملی، تقاضای واردات نیز افزایش مییابد و باعث منفی شدن (بدتر شدن) حساب جاری یا به عبارتی تراز تجاری میشود. در اینجا، نرخ مبادله ارز به عنوان مکانیزمی برای بازیابی تعادل برهم خورده تراز پرداختها عمل میکند. افزایش درآمد ملی که باعث کاهش حساب جاری شدهاست، باید با افزایش نرخ بهره واقعی همراه باشد تا تقاضا برای واردات را کاهش داده و در نتیجه اثر منفی آن بر حساب جاری جبران شود.
سازوکار تأثیر تراز تجاری بر نرخ ارز
تراز تجاری از طریق تأثیر بر عرضه و تقاضای ارز، نرخ ارز را تحت تأثیر قرار میدهد. صفر نبودن حساب تجاری یک کشور بدان معناست که میزان صادرات با واردات برابر نیست، در این شرایط، میزان عرضه (یا تقاضای) بیشتری برای ارز یک کشور وجود خواهدداشت و این امر بر قیمت آن ارز در بازار جهانی تأثیر میگذارد. نرخ مبادلات ارزها معمولاً به صورت نسبی ذکر میشود. یعنی قیمت یک ارز با توجه به ارز دیگر در قالب جفت ارز توصیف میشود.
به عنوان مثال، یک دلار آمریکا ممکن است برابر با ۱۱ رند (rand) آفریقای جنوبی باشد. بهعبارت دیگر، یک تاجر یا شخص آمریکایی که دلار را با رند مبادله میکند، به ازای هر دلار فروخته شده ۱۱ رند به دست میآورد و یک شهروند آفریقای جنوبی به ازای فروش هر ۱۱ رند، ۱ دلار به دست میآورد. مقادیر نسبی جفت ارزها تحت تأثیر میزان تقاضای ارز است، که آن هم به نوبه خود تحتتأثیر تجارت است. اگر کشوری بیش از واردات خود، صادرات داشته باشد، تقاضای زیادی برای کامودیتیها و بنابراین ارز آن کشور وجود خواهدداشت. اقتصاد عرضه و تقاضا حکم میکند که وقتی تقاضا زیاد است، قیمتها و ارزش پول افزایش مییابد. در مقابل، اگر کشوری بیش از صادرات خود واردات انجام دهد، تقاضای نسبتاً کمتری برای ارز آن کشور وجود دارد، بنابراین قیمتها باید کاهش یابد و در مورد پول، این به معنای کاهش ارزش ارز بومی خواهدبود.
بهعنوان مثال، فرض کنید آبنبات تنها محصول موجود در بازار باشد و آفریقای جنوبی بیشتر از آنکه صادرات داشته باشد، این محصول را از آمریکا وارد کند. در چنین شرایطی آفریقای جنوبی نیاز به خرید دلار بیشتری نسبت به رند فروختهشده دارد. بنابراین تقاضای دلار در آفریقای جنوبی از تقاضای رند در آمریکا پیشی میگیرد و این یعنی که ارزش رند کاهش مییابد. در این شرایط، احتمال میدهیم که نرخ مبادله رند نسبت به دلار به ۱۵ برسد. اکنون، یعنی به ازای فروش هر ۱ دلار، یک آمریکایی ۱۵ رند دریافت میکند. برای خرید ۱ دلار، شهروندان آفریقای جنوبی باید ۱۵ رند بفروشند.
با کاهش ارزش پول یک کشور، جذابیت نسبی صادرات از آن کشور بیشتر میشود. بهعنوان مثال، فرض کنید یک آبنبات آمریکایی ۱ دلار هزینه دارد. یک شهروند آفریقای جنوبی قبل از کاهش ارزش پول کشورش میتوانست یک آبنبات آمریکایی را با ۱۱ رند خریداری کند. پس از کاهش ارزش پول، همان آبنبات را باید به قیمت ۱۵ رند بخرد، که حاکی از یک افزایش چشمگیر است. از طرف دیگر، ۱ آبنبات در آفریقای جنوبی که ۵ رند هزینه دارد، از نظر قیمتی بسیار ارزانتر شدهاست؛ اکنون با ۱ دلار آمریکا میتوان به جای دو عدد آبنبات، سه عدد آبنبات در آفریقای جنوبی خریداری کرد. آفریقای جنوبی ممکن است شروع به خرید دلار کمتری کند زیرا آبنباتهای آمریکایی بسیار گران شدهاند و آمریکاییها ممکن است دست به خرید رند بیشتری بزنند، چون آبنباتهای آفریقای جنوبی اکنون ارزانتر شدهاند؛ این به نوبه خود، بر تراز تجاری تأثیر میگذارد. در چنین وضعیتی، آفریقای جنوبی صادرات خود را بیشتر و واردات را کمتر میکند و از این طریق کسری تجاری را کاهش میدهد.
ارتباط تراز حساب جاری و نرخ ارز
از تراز حساب جاری میتوان برای پیشبینی نرخ بلندمدت ارز استفاده کرد. طبق این مدل، تعادل نرخ ارز در بلندمدت تراز حساب جاری را تشکیل میدهد، که خود شامل تراز تجاری نیز میشود. تراز تجاری یک کشور از چند جهت میتواند بر نرخ ارز تأثیر بگذارد. اولاً، عدمتعادل تراز تجاری میتواند بر جریان عرضه و تقاضای ارز کشور تأثیر بگذارد و از این طریق مستقیماً بر نرخ (مبادله) ارز تأثیرگذار باشد. اگر حساب جاری نسبت به سطوح خود در گذشته کسری تجاری بالایی را نشاندهد، نرخ واقعی ارز برای بازگرداندن تعادل حساب جاری باید کاهش پیدا کند و اگر حساب جاری مازاد بالایی نشان دهد، نرخ واقعی ارز برای بازگرداندن تعادل، باید افزایش یابد.
یک مثال خوب در مورد مازاد حساب جاری و واکنش نرخ ارز، ژاپن و مازاد تجاری بزرگ آن با ایالاتمتحده است. این کشور از دهه هفتاد تا دهه نود مازاد تجاری بسیار بالایی با ایالاتمتحده ایجاد کردهبود. برای بازگرداندن تراز حساب جاری نیاز به افزایش قابل توجه نرخ واقعی ارز ین بود. از این رو، نرخ جفت ارز دلار/ین (USD/JPY) در پایان دوره ذکر شده، به پایینترین سطح خود در ۷۹.۸۵ رسید. نمودار زیر رابطه بین تراز تجاری ژاپن و ین در آن دوره را نشان میدهد.
ثانیاً، عدم تعادل خارجی (external imbalance) میتواند جریان ثروت را از کشورهای دارای کسری به کشورهای دارای مازاد تجاری سوق دهد، که در نهایت منجر به تغییر در اولویتگذاری نسبت به داراییهای جهانی مختلف شود. این به نوبه خود میتواند بر نرخ تعادل ارزهای درگیر نیز تأثیر بگذارد. عدم تعادل خارجی میتواند درک بازار از نرخ ارز را که در بلندمدت شکل میگیرد، تغییردهد. افزایش مداوم کسری تجاری کشور و سطح بدهی خارجی باعث کاهش نرخ تعادل بلندمدت ارز خواهدشد.
نسبت تجارت (Terms of Trade) و دلیل اهمیت آن
معاملهگران باید هنگام بررسی موجودی حساب جاری یک کشور به منظور پیشبینی نرخ ارز، از نسبت تجارت یک اقتصاد خاص آگاه باشند. نسبت تجارت یک کشور، رابطه بین شاخص قیمت صادرات و واردات آن کشور است و میتواند اطلاعاتی ارزشمندی در مورد نرخ واقعی ارز را در آینده ارائه دهد. اگر نسبت تجارت یک کشور به این دلیل که صادرات آن نسبت به واردات آن افزایش یافته است، بهبود یابد، میتواند منجر به یک مازاد تجاری مثبت شود، که به نوبه خود باعث میشود نرخ واقعی ارز افزایش یابد و بالعکس. بدتر شدن نسبت تجارت یک کشور منجر به تضعیف حساب جاری میشود که مستلزم کاهش نرخ ارز واقعی است. این امر به ویژه در مورد صادرکنندگان و واردکنندگان عمده کالا صادق است.
به عنوان مثال، افزایش قیمت نفت تأثیر بسزایی در ارزشگذاری نرخ پول کشورهای صادر کننده نفت و واردکنندگان آن خواهد داشت. صادرکنندگان عمده نفت مانند کشورهای حوزه خلیج فارس، ایالاتمتحده آمریکا، کانادا، روسیه، انگلستان و نروژ با افزایش قیمت نفت، بهبودی در نسبت تجارت خود تجربه خواهندکرد که منجر به بهبود در حساب جاری و ارقام تراز تجاری آنها میشود. این امر یک فشار رو به بالا بر تعادل نرخ ارز آنها ایجاد میکند. برعکس این امر، برای واردکنندگان عمده نفت صادق است. آنها هم از نظر نسبت تجارت و هم از نظر حساب جاری (تراز تجاری) دچار افت میشوند. در چنین شرایطی برای جبران تراز پرداخت، ارزش پول این کشورها تضعیف میشود.
مشخصات دلار آمریکا و تراز تجاری
میزان همبستگی دلار آمریکا با عدم تعادل حساب جاری تا حد زیادی به کشش منحنیهای عرضه و تقاضا و همچنین ماهیت عدم تعادل حساب جاری بستگی دارد. بیایید در ادامه هر دو مفهوم را توضیح دهیم. نمودار زیر دو منحنی عرضه و تقاضا برای دلار آمریکا را نشان میدهد، De$ و Se$ منحنیهای بسیار پرکشش را نشان میدهند، در حالی که De$ و SI$ منحنیهای بسیار کمکشش را نشان میدهند. بیایید فرض کنیم q1 نرخ فعلی دلار آمریکا است. فاصله بین نقاط A و B کسری تجاری فرضشده ایالاتمتحده است.
برای بازگرداندن تعادل، دلار آمریکا باید تا نقاطی کاهش یابد که منحنیهای عرضه و تقاضا تلاقی کنند، که یعنی C یا C’. کشش صادرات و واردات ایالاتمتحده نسبتاً کوچک تخمین زده میشود، برای صادرات در حدود ۱.۰- و برای واردات ۰.۳- است. بر اساس این کششهای کم، تعدیل نرخ ارز دلار آمریکا برای بازگرداندن تراز حساب جاری بسیار زیاد است؛ بنابراین، منحنیهای کم کشش عرضه و تقاضا در نمودار نشاندهنده درجه بالایی است، که یعنی دلار آمریکا برای بازگرداندن تراز حساب جاری، نیاز دارد ارز خود را تا نقطه q2 کاهش دهد.
کسری حساب جاری، بر مسیر حرکت نرخ ارز نیز تأثیر میگذارد. در واقع، کسری حساب جاری میتواند منجر به افزایش نرخ ارز شود. شواهد این امر را دوباره میتوان در دلار آمریکا یافت که علی رغم بالابودن بیسابقه کسری حساب جاری در دوره ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱، به طرز چشمگیری نرخ برابری ارز افزایش یافتهاست.
همانطور که ماهیت تعدیل اقتصادی در قسمت اول این مقاله نشان میدهد، عدم تعادل حساب جاری، میتواند نه تنها با تغییر در ارزش صادرات و واردات، بلکه با تغییر در پساندازها و سرمایهگذاریهای ملی نیز ایجاد شود. درواقع، تراز تجاری میتواند افول کند و همچنان باعث افزایش نرخ ارز شود. بههمین دلیل است که معاملهگران هنگام معامله روی گزارش تراز تجاری، باید از دورنمای فاندامنتال یک ارز خاص نیز آگاه باشند. در بلندمدت اصول فاندامنتالی، عامل اصلی حرکت هر ارز است، اما برای تأیید تحلیل فاندامنتال فارکس و ارائه ایدههای ورود به بازار، باید از تحلیل تکنیکال استفادهشود.
اگر در کشوری سرمایهگذاری رونق داشته باشد یا در طولانیمدت سیاستهای توسعه مالی را در پیش گرفته باشد، هر دو این اقدامات علیرغم افزایش کسری حساب جاری، موجب افزایش نرخ ارز میشود. افزایش سرمایهگذاریها نسبت به پسانداز ملی، منجر به افزایش کسری حساب جاری میشود و همزمان فشار رو به بالا برای ارز داخلی ایجاد میکند. این همان اتفاقی است که برای دلار آمریکا در دوره ۱۹۹۵-۲۰۰۱ افتاد، یعنی زمانیکه سرمایهگذاریهای داخلی آمریکا تا حد زیادی از پسانداز فراتر رفت.
تغییرات بخصوص در ماهیت تعدیل اقتصادی میتواند باعث شود نرخ ارز و عدمتعادل حساب جاری در یک جهت حرکت کنند، مثلاً زمانیکه کسری تراز تجاری منجر به ضعف ارز میشود، مشکلات دیگر میتواند منجر به حرکت نرخ ارز در جهت مخالف آنچه تراز تجاری پیشنهاد میکند، شود. رابطه بین شرایط مختلف اقتصادی و ارتباط آنها با حساب جاری و نرخ ارز در جدول زیر نشان داده شدهاست.
یک روش محبوب که برای تقویت صادرات و کاهش کسری تجاری استفاده میشود، کاهش تعمدی (نرخ مبادله) ارز است؛ به عنوان مثال از طریق تسهیل کمی ارز (QE). در مورد دلار آمریکا، این امر احتمالاً مشکلات مهمی ایجاد میکند. همانطور که تحقیقات اخیر در زمان نوشتن این مقاله نشان دادهاست (۲۰۲۱)، احتمال نزدیک شدن ایالاتمتحده به سطح اشتغال کامل (نرخ بیکاری ۳.۵ تا ۴ درصد) وجود دارد. تضعیف ارز برای تقویت صادرات در چنین شرایطی باعث تغییر خروجی ایالاتمتحده به بیش از ظرفیت بالقوه اشتغال آن و ایجاد فشار تورمی میشود. این به نوبه خود فدرال رزرو را مجبور میکند سیاستهای انقباضی در پیش بگیرد، و در نتیجه دلار آمریکا دوباره قویتر شود.
تراز تجاری ایالاتمتحده چگونه عمل میکند؟
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، تراز تجاری اختلاف بین صادرات و واردات یک کشور را اندازهگیری میکند. این مفهوم با اختلافات سیاسی زیادی همراه بوده است؛ زیرا شاخصی است که در جهت نقض یا تایید ایدئولوژیهای خاصی عمل میکند. بسیاری از ایده بازار آزاد، صرفنظر از تراز تجاری دفاع میکنند، اما برخی دیگر برای کاهش کسری تجاری، راهکارهایی از قبیل یارانهها، تعرفهها یا سهمیهها را مطرح میکنند. تراز تجاری آمریکا در سال ۲۰۱۶، کسری ۴۸۱ میلیارد دلاری داشت. واردات در ایالاتمتحده بالغ بر ۲.۷ تریلیون دلار بود، در حالیکه صادرات در کل، ۲.۲ تریلیون دلار بود. کسری تراز تجاری در سال ۲۰۱۵، ۴۶۳ میلیارد دلار بود که در مقایسه با سال ۲۰۱۶، کسری تراز تجاری افزایش ۱۸ میلیارد دلاری را نشان میدهد. این رقم در حدود ۲.۶٪ تولید ناخالص داخلی آمریکا است. در دوره اخیر، در حالیکه گزارش تراز تجاری ایالاتمتحده افزایش کسری بودجه را نشان میدهد، دلار آمریکا رو به ضعف رفت. این رابطه معکوس در دوره ۲۰۰۸-۲۰۱۶ قابل مشاهده است و در نمودار زیر نشان داده شدهاست.
دو نکتهای که باید در مورد تراز تجاری بهخاطر داشتهباشید، این است که آیا این شاخص شامل کالاها و خدمات میشود یا خیر؛ همچنین کسری یا مازاد آن نسبت به تولید ناخالص داخلی کشور چگونه است. بهعلاوه، نسبت کسری بودجه اهمیت دارد و اغلب به شکلی تحریفشده بیان میشود. تفاوت زیادی بین ایالاتمتحده با ۵۰۰ میلیارد دلار کسری بودجه و سایر کشورها با کسری نسبتاً زیاد، اما تولید ناخالص داخلی نسبتاً کم، وجود دارد؛ به همین دلیل تولید ناخالص داخلی باید همیشه مورد توجه قرار گیرد.
سخن پایانی
هنگام بحث در مورد تراز تجاری، نظرات متنوعی در مورد این موضوع وجود دارد. اما داشتن مازاد تجاری لزوماً بهتر از کسری تجاری نیست. وقتی کشوری بیش از واردات خود صادرات انجام میدهد، این بدان معناست که تقاضای زیادی برای کالاها و خدمات آنها وجود دارد، اما در عین حال میتواند به دلیل ارزان بودن ارز آنها نسبت به ارزهای دیگر نیز باشد. یک مثال خوب، چین و مازاد تجاری آن با ایالاتمتحده است، که به دلیل سیاستهای پولی چین، تا حدی در سطح بالایی قرار دارد. چین برای تقویت توان رقابتی خود در صادرات، ارزش پول خود را پایینتر از ارزش واقعی آن نگه داشتهاست.
از طرفی داشتن کسری تجاری میتواند فقط به دلیل بالابردن ارزش پول کشور باشد، تا جایی که واردات کالاها و خدمات کشورهای دیگر از نظر اقتصادی مقرون بهصرفهتر است. به نظر میرسد بر خلاف اصول جهانیسازی و معامله آزاد، سیاست حمایتی فعلی ایالاتمتحده مانع از ادامه واردات کالاهای خارجی میشود. عدم توانایی در واردات کالاهای ارزان، به این معنی است که مصرفکنندگان داخلی هزینه بیشتری را برای آنها پرداخت میکنند. در عین حال، تولیدکنندگان خارجی به دلیل سیاستهای محدودکنندهتر قادر به فروش کالاهای خود نیستند. معاملهگران همیشه باید به دنبال توسعه تکنیکهای تحلیلی خود باشند تا اندازهگیری قابل اعتمادی از عملکرد اقتصادی یک کشور داشتهباشند. تراز تجاری ایالاتمتحده یکی از مؤلفههای مهم این نوع تحلیل است. یادگیری جنبههای اساسی بازار میتواند به شما کمک کند، درک عمیقتری از عوامل اصلی افزایش قیمت ارز داشته باشید و در نتیجه معاملاتی با شانس موفقیت بالاتری را بر اساس تحلیل درست و قابل اعتماد انجام دهید.
سلام خیلی عالیه این مقاله ها باتشکر فراوان بابت این زحماتی که میکشید
متشکر از ارائه این مقالات بسیار عالی
بسیار زیباست ؟! کارهای شما !! و واقعا از نظر علمی پرمحنواست !! امیدوارم و قطعا مراحل پیشرفت و ترقی را بسرعت طی خواهید نمود !! بسیار سپاس گزارم
ممنون از مقاله خوبتون. یک سوال. مگر با افزایش درامد ملی که افزایش نرخ بهره رو در پیش داره نباید واردات به دلیل قوی شدن ارز افزایش پیدا کنه؟ چرا افزایش نرخ بهره موجب کاهش واردات میشه؟ ممنون
افزایش نرخ بهره موجب کاهش تقاضا بطور کلی میشه که واردات رو هم شامل میشه چون بخشی از پول به علت افزایش سود بانکی، بجای ایجاد تقاضا، در بانکها سپردهگذاری میشه.