۱۰ اشتباه رایج که هنگام خرید اوراق قرضه باید از آن‌ها پرهیز کنید

زمان مطالعه: 15 دقیقه

۱۰ اشتباه رایج در خرید اوراق قرضه

اوراق قرضه همواره به‌عنوان یکی از گزینه‌های مطمئن‌تر در میان ابزارهای مالی مطرح بوده‌اند؛ ابزارهایی که برای سرمایه‌گذاران با اهدافی همچون حفظ سرمایه، دریافت سود دوره‌ای، و تنوع‌بخشی به پرتفوی جذابیت دارند. اما همین تصویر محافظه‌کارانه گاه می‌تواند چهره‌ای فریبنده باشد؛ چرا که در پس ظاهر باثبات این بازار، پیچیدگی‌ها و ریسک‌هایی نهفته است که نادیده گرفتن آن‌ها می‌تواند به تصمیم‌های پرهزینه منجر شود.

در واقع، ورود به بازار اوراق بدون درک کامل از سازوکار آن، تفاوت میان انواع بدهی‌ها، و شناخت شرایط اقتصادی، سرمایه‌گذار را در معرض اشتباهاتی قرار می‌دهد که آثارشان ممکن است تا سال‌ها در پرتفوی او باقی بماند. شناخت دقیق این اشتباهات، نخستین گام برای استفاده هوشمندانه از ظرفیت‌های بازار بدهی است؛ بازاری که در آن موفقیت، نه با اطمینان کورکورانه، بلکه با تحلیل دقیق و نگاه بلندمدت به‌دست می‌آید.

۱. غفلت از تأثیر نرخ بهره بر قیمت اوراق

یکی از رایج‌ترین اشتباهات سرمایه‌گذاران تازه‌وارد در بازار اوراق قرضه، نادیده گرفتن رابطه معکوس میان نرخ بهره و قیمت اوراق است.

این رابطه که در قلب بازار بدهی جای دارد، به‌سادگی چنین بیان می‌شود: با افزایش نرخ بهره، قیمت اوراق قرضه کاهش می‌یابد و بالعکس. این مکانیزم نه‌تنها درک پایه‌ای از رفتار قیمت اوراق را شکل می‌دهد، بلکه اساس مدیریت ریسک در سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت محسوب می‌شود.

دوره مستر کلاس طلا

جامع‌ترین دوره آموزشی طلا

این دوره در مجموعه یوتوفارکس تهیه شده و نتیجه سال‌ها تجربه در حوزه معامله‌گری طلا و فارکس است. این دوره توسط مجموعه‌ای از معامله‌گران حرفه‌ای یوتوفارکس تهیه شده است. با خرید این دوره از تجربه چندین معامله‌گر بهره‌مند خواهید شد.

برای روشن‌تر شدن موضوع، تصور کنید یک سرمایه‌گذار اوراقی را با نرخ کوپن ۴٪ خریداری می‌کند. اگر پس از آن، نرخ بهره در بازار به ۶٪ افزایش یابد، اوراق موجود با نرخ پایین‌تر، جذابیت خود را از دست می‌دهند و در بازار ثانویه با قیمتی کمتر از ارزش اسمی معامله خواهند شد. بالعکس، در شرایطی که نرخ بهره کاهش یابد، اوراق موجود با نرخ بهره بالاتر ارزش بیشتری پیدا می‌کنند و قیمت آن‌ها در بازار افزایش خواهد یافت.

اهمیت این رابطه زمانی دوچندان می‌شود که سرمایه‌گذار قصد داشته باشد اوراق خود را پیش از سررسید به فروش برساند. در چنین حالتی، نوسانات نرخ بهره می‌تواند مستقیماً منجر به سود یا زیان سرمایه‌ای شود. اما اگر اوراق تا سررسید نگهداری شود، تأثیر نوسانات نرخ بهره به حداقل می‌رسد؛ البته به شرطی که اوراق مورد نظر «قابل بازخرید» نباشند و ناشر نیز در ایفای تعهدات خود دچار نکول نشود.

نکته‌ای که بسیاری از سرمایه‌گذاران از آن غافل می‌مانند، اثر «دوریشن» (Duration) یا مدت‌زمان مؤثر اوراق است؛ مفهومی که نشان می‌دهد قیمت اوراق تا چه اندازه نسبت به تغییرات نرخ بهره حساس است. هرچه «دوریشن» یک اوراق بالاتر باشد، نوسانات قیمت آن در برابر تغییر نرخ بهره شدیدتر خواهد بود. بنابراین در دوران‌هایی که احتمال افزایش نرخ بهره وجود دارد؛ مانند دوره‌های مقابله بانک‌های مرکزی با تورم بالا؛ نگهداری اوراق با «دوریشن» بلند می‌تواند زیان‌آور باشد.

همچنین لازم است میان نرخ بهره اسمی، نرخ بهره واقعی، و نرخ بازده تا سررسید (Yield to Maturity) تمایز قائل شد؛ چراکه هر یک از این نرخ‌ها تصویری متفاوت از ارزش‌گذاری اوراق ارائه می‌دهند. سرمایه‌گذاران هوشمند نه‌تنها به نرخ کوپن توجه دارند، بلکه با درنظر گرفتن نرخ‌های بهره بازار و انتظارات تورمی، تصمیم خود را در مورد خرید یا فروش اوراق اتخاذ می‌کنند.

در نهایت، غفلت از نقش کلیدی نرخ بهره در قیمت‌گذاری اوراق می‌تواند باعث شود سرمایه‌گذار، اوراقی را در شرایط نامناسب بازار خریداری کرده و در زمان فروش، با زیانی غیرمنتظره مواجه شود. آگاهی از این رابطه و تحلیل صحیح تحولات بازار بهره، یکی از ارکان اصلی موفقیت در سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت است.

✔️  بیشتر بخوانید: اوراق قرضه قابل تبدیل چیست؟ بررسی ماهیت، کاربردها و استراتژی‌های معاملاتی

۲. نادیده‌گرفتن اولویت پرداخت در ساختار بدهی

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های فنی اوراق قرضه که بسیاری از سرمایه‌گذاران آن را نادیده می‌گیرند، اولویت پرداخت (Payment Priority) در ساختار سرمایه شرکت منتشرکننده است. به زبان ساده، اگر شرکتی دچار ورشکستگی شود یا در بازپرداخت بدهی‌هایش ناتوان بماند، تمام طلبکاران در صف دریافت مطالبات قرار می‌گیرند؛ اما نه با حقوق برابر. در این صف، برخی اوراق از امتیاز بیشتری برخوردارند و برخی دیگر در معرض بیشترین ریسک نکول قرار دارند.

برای درک دقیق این موضوع، لازم است ابتدا با انواع اصلی اوراق قرضه از منظر ساختار حقوقی آن‌ها آشنا شویم:

  • اوراق با پشتوانه یا دارای وثیقه (Secured Bonds): این اوراق به پشتوانه دارایی مشخصی از شرکت صادر می‌شوند؛ مانند تجهیزات، املاک یا موجودی انبار. در صورت نکول، سرمایه‌گذاران می‌توانند از محل فروش این دارایی‌ها بخشی از مطالبات خود را بازیابند.
  • اوراق بدون وثیقه یا دبنچر (Debentures): این اوراق فاقد پشتوانه فیزیکی هستند و صرفاً بر اعتبار شرکت تکیه دارند. آن‌ها نسبت به اوراق دارای وثیقه در اولویت پایین‌تری قرار می‌گیرند.
  • اوراق ارشد (Senior Notes): اوراقی که نسبت به سایر بدهی‌ها اولویت بیشتری در دریافت پرداخت‌ها دارند. این دسته می‌تواند شامل اوراق با یا بدون وثیقه باشد.
  • اوراق فرعی یا زیردست (Subordinated Debentures): این اوراق در سلسله‌مراتب پرداخت پایین‌تر از اوراق ارشد قرار دارند و تنها پس از تسویه کامل بدهی‌های ارشد، مطالبات آن‌ها بررسی می‌شود. در سناریوهای بحران مالی، این اوراق معمولاً بیشترین میزان زیان را متحمل می‌شوند.

اشتباه رایج بسیاری از سرمایه‌گذاران این است که صرفاً به نرخ بهره بالاتر اوراق فرعی توجه می‌کنند، بدون آن‌که درک کنند این نرخ‌های جذاب، در واقع بازتابی از ریسک بالاتر نکول و تأخیر در پرداخت است. آنچه باید در نظر گرفته شود، تطبیق بین سطح ریسک‌پذیری سرمایه‌گذار و جایگاه حقوقی اوراق در ساختار بدهی شرکت است.

برای ارزیابی صحیح، بررسی دقیق سند انتشار اوراق (Prospectus) ضروری است. این سند اطلاعات مهمی درباره نوع اوراق، وضعیت وثیقه، ساختار اولویت پرداخت و سایر ویژگی‌های کلیدی مانند قابلیت تبدیل (Convertible)، بازخرید (Callable)، یا شرایط خاص سررسید را در اختیار سرمایه‌گذار قرار می‌دهد. در کنار آن، استفاده از رتبه‌بندی‌های اعتباری مؤسسات معتبر مانند S&P، Moody’s و Fitch می‌تواند دید کلی مناسبی از ریسک اوراق ارائه دهد؛ البته مشروط بر آن‌که با تحلیل مستقل تکمیل شود.

بنابراین، اولویت پرداخت یک فاکتور کلیدی در تعیین احتمال بازیابی سرمایه در شرایط نامطلوب است. ممکن است در دوران ثبات مالی، تفاوت میان اوراق ارشد و فرعی چندان ملموس نباشد، اما در زمان بروز بحران‌های اقتصادی یا نکول شرکت‌ها، این تفاوت می‌تواند میان سودآوری و زیان کامل تمایز ایجاد کند. سرمایه‌گذاری آگاهانه یعنی درک دقیق این سلسله‌مراتب و انتخاب اوراقی که با ظرفیت ریسک‌پذیری و اهداف مالی شما هماهنگ باشند.

✔️  بیشتر بخوانید: اوراق قرضه قابل بازخرید چیست؟ مزایا، معایب و استراتژی‌های سرمایه‌گذاری

۳. اعتماد بیش از حد به اعتبار شرکت منتشرکننده

یکی از دام‌های رایج در بازار اوراق قرضه، تکیه‌ی بیش‌ازحد بر شهرت یا برند شرکت منتشرکننده به‌عنوان معیاری برای ارزیابی ریسک است. بسیاری از سرمایه‌گذاران به‌محض مشاهده نام یک شرکت بزرگ و شناخته‌شده، فرض می‌کنند که اوراق صادرشده از سوی آن شرکت نیز بی‌خطر است؛ اما تاریخ مالی خلاف این را ثابت کرده است.

واقعیت این است که هیچ شرکتی، حتی بزرگ‌ترین نام‌ها، از خطر نکول (عدم پرداخت تعهدات) مصون نیستند. شرکت‌هایی مانند Enron، Lehman Brothers و General Motors در مقاطعی دارای اعتبار جهانی بودند، اما در برابر شوک‌های مالی، ضعف در مدیریت یا تغییرات ناگهانی اقتصادی دچار بحران شدند و سرمایه‌گذاران آن‌ها، حتی دارندگان اوراق، زیان‌های هنگفتی را تجربه کردند.

برای اجتناب از این دام، سرمایه‌گذار نباید صرفاً به شهرت شرکت یا رتبه‌بندی اعتباری اکتفا کند، بلکه باید خود شخصاً سلامت مالی شرکت را ارزیابی کند. این ارزیابی می‌تواند با بررسی گزارش‌های مالی صورت گیرد. یکی از نسبت‌های کلیدی در این زمینه، نسبت پوشش بهره (Interest Coverage Ratio) است که از طریق تقسیم درآمد عملیاتی شرکت بر هزینه بهره بدهی محاسبه می‌شود. هرچه این نسبت بالاتر باشد، نشان‌دهنده توان بیشتر شرکت در پرداخت تعهدات بهره‌ای است. نسبت بالاتر از ۲ معمولاً به‌عنوان حداقل قابل قبول تلقی می‌شود.

افزون بر این، تحلیل جریان نقدی، بدهی‌های سررسیدشده، بدهی‌های خارج از ترازنامه (مانند تعهدات اجاره‌ای) و میزان اتکا به استقراض کوتاه‌مدت نیز شاخص‌های مهمی برای ارزیابی سلامت مالی شرکت محسوب می‌شوند. همچنین، مطالعه دقیق بخش گزارش هیئت‌مدیره و تحلیل مدیریت (MD&A) در صورت‌های مالی سالانه می‌تواند تصویر بهتری از ریسک‌های آینده، پروژه‌های در حال اجرا، و استراتژی‌های تأمین مالی ارائه دهد.

نباید فراموش کرد که رتبه‌بندی‌های اعتباری نیز با تأخیر نسبت به واقعیت‌های بازار به‌روزرسانی می‌شوند و ممکن است در شناسایی مشکلات بالقوه، هشدارهای زودهنگام ارائه ندهند. بنابراین، اعتماد صرف به نهادهای رتبه‌بندی می‌تواند منجر به غفلت از نشانه‌های هشداردهنده‌ی واقعی شود.

در نهایت، در سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت نیز اصل بنیادین «تحقیق کن، سپس سرمایه‌گذاری» پابرجاست. صرفاً به خاطر شهرت یک شرکت، نباید اوراق آن را بدون تحلیل دقیق خرید. زیرا در بازار بدهی، شهرت گذشته تضمین آینده نیست.

۴. بی‌توجهی به برداشت بازار و اعتبار ادراکی ناشر

یکی از جنبه‌های کمتر ملموس اما بسیار تأثیرگذار در بازار اوراق قرضه، برداشت عمومی بازار از اعتبار و آینده‌ی شرکت منتشرکننده است. در حالی که تحلیل فاندامنتال و صورت‌های مالی ابزارهای قدرتمندی برای ارزیابی وضعیت شرکت به شمار می‌آیند، نمی‌توان از نقش روان‌شناسی بازار و ادراک جمعی سرمایه‌گذاران در قیمت‌گذاری اوراق چشم‌پوشی کرد.

واقعیت این است که قیمت اوراق تنها تحت تأثیر عوامل بنیادین نیست؛ بلکه انتظارات سرمایه‌گذاران، شایعات، پوشش رسانه‌ای، و حتی رفتار سهام شرکت در بازار می‌توانند بر تقاضا برای اوراق و در نتیجه بر قیمت آن‌ها اثر بگذارند. به عبارتی، تصور بازار از ریسک یا قابلیت اعتماد به یک ناشر می‌تواند به‌سرعت و گاه غیرمنطقی تغییر کند و اوراق آن شرکت را با افت قیمت یا کاهش نقدشوندگی مواجه سازد.

برای مثال، افت شدید ارزش سهام یک شرکت می‌تواند زنگ خطری برای بازار بدهی آن باشد. هرچند سهام و اوراق قرضه ابزارهایی متفاوت با ویژگی‌های خاص خود هستند، اما کاهش اعتماد عمومی به توانایی شرکت در رشد یا مدیریت مالی، ممکن است ابتدا در قیمت سهام منعکس شود و سپس به بازار اوراق آن نیز سرایت کند. در بسیاری از موارد، بازار بدهی حتی نسبت به بازار سهام سریع‌تر و شدیدتر به تغییر در ادراکات واکنش نشان می‌دهد.

سرمایه‌گذاران حرفه‌ای برای ارزیابی برداشت بازار از یک شرکت، معمولاً به شاخص‌هایی مانند اسپرد اوراق شرکتی نسبت به اوراق خزانه‌داری (Treasury Spread)، یا تغییرات رتبه‌بندی اعتباری از سوی مؤسسات رتبه‌سنجی نگاه می‌کنند. افزایش ناگهانی این اسپرد یا افت رتبه اعتباری می‌تواند نشان‌دهنده نگرانی‌های فزاینده بازار باشد. همچنین بررسی اخبار، تحلیل‌های تحلیگران، و داده‌های بازار مشتقه (مانند CDSها) نیز به شناسایی دیدگاه بازار نسبت به ریسک اعتباری کمک می‌کند.

نکته مهم این است که در بازار اوراق، واقعیت مالی گاهی در برابر ادراک عمومی شکست می‌خورد. ممکن است شرکتی از نظر ترازنامه در وضعیت قابل قبولی باشد، اما تنها یک گزارش منفی، یک پرونده قضایی، یا یک شایعه در فضای رسانه‌ای، باعث فروش گسترده اوراق آن شود. اگر سرمایه‌گذار از این حساسیت بازار بی‌خبر باشد، ممکن است درگیر نوسانات قیمتی شدید و زیان‌های ناگهانی شود.

در نهایت، تصمیم‌گیری صرفاً بر اساس داده‌های آماری، بدون درک فضای روانی حاکم بر بازار، می‌تواند منجر به انتخاب‌هایی شود که با واقعیات بازار هم‌راستا نیستند. ترکیب تحلیل فاندامنتال با تحلیل ذهنیت بازار، یکی از ارکان مدیریت ریسک در سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت است.

۵. تحلیل ناکافی عملکرد مالی و تعهدات پیشین شرکت

بسیاری از سرمایه‌گذاران در بازار اوراق قرضه، با تکیه بر اطلاعات محدود یا برداشت‌های سطحی از وضعیت شرکت منتشرکننده، اقدام به خرید اوراق می‌کنند؛ در حالی که بررسی دقیق سوابق مالی و نحوه‌ی ایفای تعهدات گذشته‌ی شرکت، می‌تواند تصویر بسیار روشنی از میزان ریسک سرمایه‌گذاری ارائه دهد.

در ارزیابی اوراق بدهی، فقط بررسی نرخ بهره یا تاریخ سررسید کافی نیست؛ بلکه باید دید آیا شرکت موردنظر در گذشته نیز توانسته به‌درستی تعهدات مالی خود را انجام دهد یا خیر. پرداخت منظم بهره، بازپرداخت به‌موقع اصل بدهی، و پایبندی به تعهدات قانونی و حسابداری (نظیر تأمین مالی صندوق‌های بازنشستگی یا پرداخت مالیات) همگی شاخص‌هایی هستند که میزان قابلیت اتکای شرکت در آینده را روشن‌تر می‌سازند.

برای دسترسی به این اطلاعات، مطالعه دقیق گزارش‌های مالی، به‌ویژه بخش مدیریت (MD&A) در گزارش سالانه، الزامی است. در این بخش، مدیران ارشد شرکت معمولاً به تشریح شرایط مالی، چالش‌های عملیاتی، برنامه‌های آتی و عوامل ریسک می‌پردازند. همچنین، بررسی صورت سود و زیان برای ارزیابی سودآوری پایدار و جریان‌های نقدی عملیاتی، و بررسی ترازنامه برای سنجش نسبت بدهی به سرمایه (Leverage) اهمیت بالایی دارد.

یکی دیگر از منابع مهم، گزارش‌های حسابرسی و یادداشت‌های پیوست صورت‌های مالی است؛ جایی که بسیاری از اطلاعات مهم درباره تعهدات احتمالی، دعاوی حقوقی، یا ریسک‌های نهان بیان می‌شود؛ مواردی که ممکن است در صورت عدم دقت، از دید سرمایه‌گذار پنهان بماند.

همچنین، بررسی سابقه‌ی رتبه‌بندی اعتباری شرکت در سال‌های گذشته، نه‌تنها تصویری از روند تغییرات ریسک اعتباری ارائه می‌دهد، بلکه نشان می‌دهد شرکت در شرایط مختلف بازار چه عملکردی داشته است. شرکتی که در دوره‌های رکودی نیز تعهدات خود را ایفا کرده، احتمالاً در آینده نیز قابل‌اعتمادتر خواهد بود.

نکته مهم آن است که برخی شرکت‌ها با بهره‌گیری از ابزارهای حسابداری، ممکن است سودسازی ظاهری را به نمایش بگذارند، در حالی که در واقع با بحران نقدینگی یا بدهی‌های سنگین روبه‌رو هستند. بنابراین صرف اتکا به سود خالص گزارش‌شده، بدون تحلیل دقیق جریان‌های نقدی، می‌تواند منجر به ارزیابی اشتباه شود.

در نهایت، اوراق بدهی برخلاف ظاهر ساده‌شان، نیازمند همان‌قدر تحقیق و تحلیل هستند که سهام یا سایر دارایی‌های پرریسک. ضعف در بررسی عملکرد مالی گذشته و میزان تعهدپذیری شرکت، یکی از اصلی‌ترین دلایل ناکامی سرمایه‌گذاران در این بازار به شمار می‌آید.

✔️  بیشتر بخوانید: ترازنامه چیست؟ و چگونه باید ترازنامه را بخوانیم

۶. بی‌توجهی به نرخ واقعی بازده و تأثیر تورم

یکی از خطاهای پنهان اما پرهزینه‌ای که بسیاری از سرمایه‌گذاران مرتکب می‌شوند، بی‌توجهی به نرخ واقعی بازده (Real Yield) اوراق قرضه است. در حالی که نرخ بهره اسمی یا همان نرخ کوپن در نگاه اول جذاب به نظر می‌رسد، آنچه واقعاً اهمیت دارد میزان بازدهی‌ای است که پس از کسر تأثیر تورم، در اختیار سرمایه‌گذار قرار می‌گیرد و این همان نرخ واقعی بازده است.

برای درک بهتر موضوع، فرض کنید اوراق قرضه‌ای با نرخ بهره اسمی ۵٪ خریداری کرده‌اید. اگر نرخ تورم سالانه ۴٪ باشد، بازده واقعی سرمایه‌گذاری شما تنها ۱٪ خواهد بود. در چنین شرایطی، اگر افزایش هزینه‌های زندگی را نیز لحاظ کنیم، می‌توان گفت که عملاً قدرت خرید سرمایه‌گذار در حال کاهش است؛ هرچند به‌ظاهر درآمد ثابتی دریافت می‌کند.

این نکته به‌ویژه برای سرمایه‌گذاران محافظه‌کار، بازنشستگان، و آن‌هایی که به‌دنبال حفظ ارزش دارایی در بلندمدت هستند، از اهمیت حیاتی برخوردار است. چرا که در دوره‌های تورمی، درآمد ثابت اوراق نمی‌تواند هم‌پای رشد قیمت‌ها حرکت کند و این یعنی کاهش تدریجی ارزش واقعی دارایی‌های سرمایه‌گذار.

برای مقابله با این چالش، تحلیل تفاوت میان نرخ بهره اسمی (Nominal Yield) و نرخ بهره واقعی (Real Yield) ضروری است. فرمول ساده‌ای که معمولاً برای این محاسبه به کار می‌رود، چنین است:

نرخ واقعی ≈ نرخ اسمی – نرخ تورم

البته لازم به ذکر است که نرخ تورم نیز مفهومی پیچیده است که بسته به نوع سبد مصرفی هر فرد ممکن است اثر متفاوتی داشته باشد. به همین دلیل، تحلیل دقیق‌تری از شرایط اقتصادی، پیش‌بینی روندهای تورمی، و درک عملکرد سیاست‌های پولی بانک مرکزی می‌تواند دید بهتری از بازده واقعی سرمایه‌گذاری ارائه دهد.

در برخی کشورها، برای پوشش این ریسک، اوراقی با نرخ بهره تعدیل‌شونده با تورم منتشر می‌شوند؛ مانند اوراق مصون از تورم یا اوراق TIPS در ایالات متحده که اصل سرمایه و بهره آن‌ها متناسب با نرخ تورم تعدیل می‌شود. استفاده از چنین ابزارهایی در ترکیب با سایر اوراق سنتی می‌تواند یک استراتژی حفاظتی مؤثر در برابر کاهش ارزش پول باشد.

افزون بر این، تنوع‌بخشی به پرتفوی با اضافه کردن دارایی‌های دارای بازده متغیر یا دارایی‌های حقیقی مانند سهام و کالاها، می‌تواند اثر منفی تورم بر سرمایه‌گذاری در اوراق را تعدیل کند.

در مجموع، نادیده گرفتن اثر تورم به‌معنای چشم‌پوشی از یکی از مهم‌ترین متغیرهای اقتصاد کلان است؛ متغیری که در صورت بی‌توجهی، حتی اوراق با نرخ بهره نسبتاً بالا را به ابزارهایی با بازدهی منفی تبدیل می‌کند. محاسبه دقیق نرخ بازده واقعی، شرط اول برای حفظ ارزش واقعی دارایی در یک محیط اقتصادی متغیر و گاه ناپایدار است.

۷. عدم بررسی نقدشوندگی اوراق قرضه

در بازارهای مالی، یکی از اصول کلیدی برای سرمایه‌گذاران؛ خصوصاً آن‌هایی که به نقدینگی دارایی‌های خود نیاز فوری یا احتمالی دارند،بررسی میزان نقدشوندگی (Liquidity) یک ابزار سرمایه‌گذاری است. با این حال، بسیاری از افراد هنگام خرید اوراق قرضه، تنها به نرخ بهره و سررسید آن توجه می‌کنند و از این نکته غفلت می‌ورزند که ممکن است در زمان نیاز، فروش اوراق با قیمت منصفانه و در مدت زمان کوتاه دشوار یا حتی ناممکن باشد.

نقدشوندگی یک اوراق قرضه به این معناست که تا چه حد می‌توان آن را به‌سرعت و بدون کاهش محسوس در قیمت، در بازار فروخت. عواملی چون حجم معاملات روزانه، میزان تقاضای بازار، حضور فعال بازارگردان‌ها و حتی شرایط اقتصادی کلان می‌توانند نقدشوندگی اوراق را تعیین کنند.

اوراق منتشرشده توسط دولت‌ها، به‌ویژه اوراق خزانه‌داری (مانند T-Bonds و T-Bills در آمریکا)، معمولاً بالاترین سطح نقدشوندگی را دارند، زیرا تقاضا برای آن‌ها دائماً بالا و بازار آن بسیار عمیق و فعال است. در مقابل، اوراق قرضه‌ی شرکتی منتشرشده توسط شرکت‌های کوچک یا کمتر شناخته‌شده ممکن است با حجم معاملات پایین، اختلاف زیاد بین قیمت خرید و فروش (اسپرد)، و نبود بازار ثانویه فعال مواجه باشند و این یعنی در مواقع نیاز، سرمایه‌گذار برای فروش اوراق ناچار به ارائه تخفیف چشمگیر خواهد بود.

در دوره‌هایی از فشار مالی یا نوسانات بازار، این مشکل می‌تواند تشدید شود. در زمان‌هایی که سرمایه‌گذاران به‌دنبال نقد کردن دارایی‌ها هستند (مانند بحران‌های مالی یا شوک‌های تورمی)، بازار اوراق با نقدشوندگی پایین ممکن است عملاً قفل شود و حتی یافتن خریدار برای اوراقی که روزگاری جذاب به نظر می‌رسیدند، دشوار شود.

برای سنجش نقدشوندگی اوراق، سرمایه‌گذار می‌تواند به عوامل زیر توجه کند:

  • حجم معاملات روزانه اوراق مورد نظر
  • تعداد فعالان بازار و میزان نقل‌قول‌های قیمتی در پلتفرم‌های معاملاتی
  • میزان اسپرد
  • طبقه‌بندی رتبه اعتباری و شناخت عمومی بازار از ناشر

همچنین در صورت خرید اوراق از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری درآمد ثابت یا ETFهای اوراق قرضه، باید بررسی کرد که آیا خود این صندوق‌ها در شرایط اضطراری توانایی فروش دارایی‌های خود را دارند یا خیر. چرا که گاهی صندوق‌هایی که اوراق با نقدشوندگی پایین نگهداری می‌کنند، در مواجهه با موج خروج سرمایه‌گذاران با بحران نقدینگی روبه‌رو می‌شوند و ناچار به فروش با ضرر می‌شوند.

در نهایت، نقدشوندگی نه‌تنها یکی از معیارهای فنی سرمایه‌گذاری است، بلکه در بحران‌ها به یک عامل حیاتی برای مدیریت ریسک تبدیل می‌شود. نادیده گرفتن آن می‌تواند باعث شود سرمایه‌گذاری با ظاهر مطمئن، در زمان نیاز به نقد شدن، به تله‌ای غیرقابل خروج تبدیل شود. پیش از خرید هر اوراق قرضه، پرسیدن این سؤال ساده اما مهم ضروری است: «اگر فردا به این پول نیاز داشته باشم، آیا می‌توانم این اوراق را به قیمت منصفانه بفروشم؟»

۸. نادیده گرفتن ساختار و ریسک‌های اوراق قابل بازخرید (Callable Bonds)

در نگاه اول، اوراق قرضه‌ای که نرخ بهره بالاتری نسبت به سایر اوراق مشابه دارند، جذاب به نظر می‌رسند. اما در بسیاری از موارد، این نرخ‌های بالا با یک ویژگی پنهان همراه هستند: قابلیت بازخرید پیش از سررسید توسط ناشر. به چنین اوراقی اصطلاحاً «Callable Bonds» گفته می‌شود و نادیده گرفتن ساختار و ریسک‌های خاص آن‌ها، یکی از خطاهای مهم سرمایه‌گذاران است.

قابلیت بازخرید به این معناست که شرکت منتشرکننده می‌تواند در تاریخی مشخص و با قیمتی معین، اوراق را پیش از موعد سررسید بازخرید کند. این ویژگی معمولاً در دوره‌هایی از کاهش نرخ بهره به کار گرفته می‌شود؛ زمانی که شرکت می‌تواند بدهی قدیمی با نرخ بهره بالا را تسویه کرده و اوراق جدیدی با نرخ پایین‌تر منتشر کند. در چنین شرایطی، سرمایه‌گذار علی‌رغم انتظار برای دریافت سود در بلندمدت، ناگهان با توقف پرداخت بهره و بازگشت سرمایه اولیه مواجه می‌شود

مشکل اینجاست که در زمان بازخرید اوراق، معمولاً نرخ‌های بهره بازار نیز کاهش یافته‌اند. بنابراین، سرمایه‌گذار باید سرمایه بازپرداخت‌شده را با نرخ بهره پایین‌تری مجدداً سرمایه‌گذاری کند. این پدیده که «ریسک بازسرمایه‌گذاری» (Reinvestment Risk) نامیده می‌شود، می‌تواند برنامه‌های درآمدی سرمایه‌گذار را مختل کند.

علاوه بر این، ساختار بازخرید در برخی اوراق پیچیده‌تر از آن چیزی است که در ظاهر مشخص است. برخی اوراق دارای فاصله زمانی خاصی تا امکان بازخرید (Call Protection Period) هستند و برخی دیگر ممکن است چندین تاریخ بازخرید (Multiple Call Dates) یا قیمت‌های بازخرید متفاوت داشته باشند. همه این اطلاعات باید در سند عرضه اوراق (Prospectus) به دقت مطالعه شود.

نکته مهم دیگر این است که در زمان قیمت‌گذاری چنین اوراقی در بازار ثانویه، احتمال بازخرید زودتر از موعد نقش مهمی در ارزش‌گذاری ایفا می‌کند. اگر بازار انتظار داشته باشد که اوراق در اولین فرصت توسط ناشر بازخرید شود، قیمت آن معمولاً نزدیک به قیمت بازخرید خواهد بود و نه لزوماً ارزش اسمی یا ارزش مبتنی بر نرخ بهره جاری بازار.

سرمایه‌گذاران حرفه‌ای معمولاً برای سنجش جذابیت اوراق قابل بازخرید از شاخص‌هایی مانند Yield to Call (بازده تا تاریخ بازخرید) استفاده می‌کنند که بازده واقعی اوراق را در صورت بازخرید زودتر محاسبه می‌کند، نه تا سررسید نهایی. این ابزار تحلیلی کمک می‌کند تا سرمایه‌گذار تصویر واقع‌بینانه‌تری از سود بالقوه و ریسک‌های پنهان داشته باشد.

در نهایت، اوراق قابل بازخرید می‌توانند بخشی از یک سبد سرمایه‌گذاری متنوع باشند، اما تنها زمانی که سرمایه‌گذار از ساختار آن‌ها، زمان‌بندی‌های احتمالی بازخرید، و اثرات آن بر برنامه درآمدی خود آگاه باشد. در غیر این‌ صورت، این ابزارها به جای فرصت، به ریسک تبدیل خواهند شد.

✔️  بیشتر بخوانید: اوراق قرضه قابل بازخرید چیست؟ مزایا، معایب و استراتژی‌های سرمایه‌گذاری

۹. درک ناقص از تنوع اوراق در بازار اولیه و ثانویه

یکی دیگر از اشتباهات رایج در سرمایه‌گذاری در اوراق قرضه، فقدان درک صحیح از ساختار دوگانه بازار این ابزارها: بازار اولیه (Primary Market) و بازار ثانویه (Secondary Market) است. این عدم آگاهی می‌تواند باعث انتخاب‌های نادرست، قیمت‌گذاری اشتباه و در نهایت بازدهی پایین‌تر برای سرمایه‌گذار شود.

در بازار اولیه، اوراق قرضه به‌طور مستقیم توسط ناشر؛ چه دولت باشد و چه شرکت خصوصی، برای اولین‌بار منتشر و به فروش می‌رسند. در این مرحله، معمولاً قیمت اوراق برابر با ارزش اسمی است و شرایط اوراق (مانند نرخ بهره، سررسید، و ساختار بازخرید) مشخص و ثابت‌اند. خرید در بازار اولیه می‌تواند مزایایی مانند شفافیت اطلاعاتی و حذف هزینه‌های واسطه‌گری داشته باشد؛ به‌ویژه در مورد اوراق دولتی که از طریق مزایده‌های عمومی یا سیستم‌های رسمی مانند TreasuryDirect عرضه می‌شوند.

اما پس از انتشار، اوراق وارد بازار ثانویه می‌شوند؛ جایی که خریداران و فروشندگان مستقل با یکدیگر معامله می‌کنند. در این بازار، قیمت اوراق دیگر به ارزش اسمی محدود نیست و تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله نرخ بهره فعلی، شرایط اعتباری ناشر، میزان تقاضا و عرضه، و شرایط اقتصادی کلان نوسان می‌کند. در واقع، بازار ثانویه مانند یک «نبض حیاتی» برای ارزیابی سلامت اوراق موجود عمل می‌کند و فرصتی برای مدیریت فعال پرتفوی فراهم می‌آورد.

اشتباه برخی سرمایه‌گذاران آن است که تنوع و فرصت‌های موجود در بازار ثانویه را نادیده می‌گیرند و تصور می‌کنند تنها راه سرمایه‌گذاری در اوراق، مشارکت در عرضه اولیه است. این در حالی است که بازار ثانویه، انعطاف‌پذیری بسیار بیشتری برای خرید اوراق با نرخ‌های بهره متنوع، سررسیدهای گوناگون، یا حتی قیمت‌هایی پایین‌تر از ارزش اسمی (Discount Bonds) فراهم می‌سازد.

از سوی دیگر، برخی افراد بدون شناخت دقیق از سازوکار بازار ثانویه و فاکتورهایی مانند اسپرد قیمتی، هزینه‌های معامله، و نقدشوندگی، اقدام به خرید اوراق از این بازار می‌کنند و با زیان‌های غیرمنتظره مواجه می‌شوند. به‌ویژه در بازارهای کم‌عمق یا اوراق با رتبه اعتباری پایین، تفاوت میان قیمت خرید و فروش می‌تواند بسیار چشمگیر باشد.

در نهایت، برای تصمیم‌گیری درست، سرمایه‌گذار باید نه‌تنها تفاوت‌های بازار اولیه و ثانویه را درک کند، بلکه بداند چگونه از فرصت‌های هر دو بازار برای ساخت یک سبد متنوع، پایدار و متناسب با اهداف سرمایه‌گذاری خود استفاده کند. ترکیب خرید اولیه با مدیریت فعال در بازار ثانویه، رویکردی هوشمندانه برای بهینه‌سازی بازده و کنترل ریسک خواهد بود.

۱۰. اشتباه در تطابق استراتژی سرمایه‌گذاری با نوع اوراق (Duration, Laddering)

موفقیت در سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت تنها به انتخاب اوراق مناسب محدود نمی‌شود، بلکه به هماهنگی دقیق میان استراتژی سرمایه‌گذار و ویژگی‌های فنی اوراق نیز بستگی دارد. یکی از اشتباهات مهم، عدم توجه به سازگاری بین اهداف مالی، افق زمانی و میزان ریسک‌پذیری سرمایه‌گذار با ساختار زمانی اوراق، یا همان دیوریشن (Duration)، و عدم بهره‌گیری از تکنیک‌هایی مانند Laddering برای مدیریت ریسک و نقدینگی است.

دوریشن که گاهی به‌اشتباه فقط به‌عنوان مدت‌زمان باقی‌مانده تا سررسید در نظر گرفته می‌شود، در واقع معیاری برای سنجش حساسیت قیمت اوراق نسبت به تغییرات نرخ بهره است. اوراق با دوریشن بالاتر، نسبت به نوسانات نرخ بهره آسیب‌پذیرتر هستند. بنابراین سرمایه‌گذاری در اوراق بلندمدت بدون درنظر گرفتن این حساسیت، به‌ویژه در محیط‌هایی با ریسک افزایش نرخ بهره، می‌تواند منجر به کاهش شدید ارزش بازار اوراق شود.

از سوی دیگر، سرمایه‌گذارانی که نیاز به جریان نقدی دوره‌ای دارند یا به‌دنبال مدیریت بهتر ریسک نرخ بهره هستند، معمولاً از استراتژی Laddering (پله‌ای‌سازی پرتفوی) بهره می‌برند. در این روش، سرمایه‌گذار اوراقی با سررسیدهای مختلف؛ برای مثال از یک تا پنج سال خریداری می‌کند. با سررسید هر اوراق، سرمایه آزاد شده مجدداً در اوراق بلندمدت‌تری سرمایه‌گذاری می‌شود و بدین‌ترتیب، ترکیبی از انعطاف‌پذیری، جریان نقدی منظم و تعدیل اثر نوسانات نرخ بهره حاصل می‌شود.

اشتباه رایج آن است که سرمایه‌گذاران بدون شناخت از مفاهیم دوریشن و عدم استفاده از تکنیک‌های مدیریت ساختاری پرتفوی، تمام سرمایه خود را در یک نوع اوراق با سررسید خاص متمرکز می‌کنند. این عدم تنوع زمانی باعث می‌شود پرتفوی نسبت به تغییرات بازار آسیب‌پذیرتر شده و امکان بازسازی آن در دوره‌های مختلف از بین برود.

همچنین برخی سرمایه‌گذاران، صرفاً براساس نرخ بهره بالاتر، اوراق بلندمدت را ترجیح می‌دهند؛ در حالی که این اوراق ممکن است با ریسک نقدشوندگی و نوسانات قیمتی بیشتری همراه باشند. تطابق نداشتن میان افق سرمایه‌گذاری (مثلاً دو ساله) با سررسید اوراق (مثلاً ده ساله)، می‌تواند در مواقع نیاز به نقدینگی یا تغییر استراتژی، مشکلات قابل‌توجهی ایجاد کند.

در نهایت، انتخاب صحیح میان اوراق کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، و تنظیم هوشمندانه‌ی ساختار پرتفوی براساس دوریشن و استراتژی‌های ترکیبی مانند Laddering یا Barbell، ابزارهایی هستند که سرمایه‌گذاران حرفه‌ای برای حداکثرسازی بازدهی و حداقل‌سازی ریسک از آن‌ها بهره می‌برند. غفلت از این اصول می‌تواند حتی بهترین اوراق را به انتخاب‌هایی پرریسک و ناکارآمد تبدیل کند.

✔️  بیشتر بخوانید: اوراق قرضه شرکتی چیست؟ معرفی انواع اوراق قرضه شرکتی

سخن پایانی
بازار اوراق قرضه، اگرچه در ظاهر ساده و محافظه‌کارانه به نظر می‌رسد، اما در عمل شبکه‌ای پیچیده از متغیرهای اقتصادی، تصمیمات مالی و رفتارهای روان‌شناختی بازار است. سرمایه‌گذاری موفق در این بازار، مستلزم درک عمیق از مفاهیمی همچون نرخ بهره، تورم، نقدشوندگی، ساختار بدهی و تفاوت‌های بازار اولیه و ثانویه است. غفلت از جزئیات کلیدی و اعتماد به برداشت‌های سطحی، می‌تواند اوراقی با ظاهر مطمئن را به منبعی از ریسک و زیان تبدیل کند.

همان‌طور که سهام نیازمند تحلیل دقیق بنیادی و تکنیکی است، اوراق قرضه نیز شایسته همان میزان توجه، تحقیق و برنامه‌ریزی‌اند. شناخت اشتباهات رایج و به‌کارگیری استراتژی‌های هوشمندانه در انتخاب، ترکیب و زمان‌بندی اوراق، سرمایه‌گذار را قادر می‌سازد تا از مزایای واقعی بازار درآمد ثابت بهره‌مند شود—مزایایی همچون درآمد پایدار، حفظ سرمایه و تنوع بخشی به پرتفوی، اما این بار با چشمانی باز و تصمیم‌هایی مبتنی بر تحلیل.

لطفا نظر و سوالات خود را درباره این مقاله ارسال کنید تا کارشناسان ما به شما پاسخ دهند.

آیا اوراق قرضه واقعاً کم‌ریسک‌تر از سهام هستند؟

به‌طور کلی بله، اوراق قرضه نوسانات قیمتی کمتری نسبت به سهام دارند و درآمد ثابتی ایجاد می‌کنند. اما این بدان معنا نیست که بدون ریسک‌اند؛ اوراق بدهی نیز با ریسک‌هایی نظیر نرخ بهره، تورم، نکول و نقدشوندگی مواجه‌اند. نوع اوراق، اعتبار ناشر و شرایط بازار تعیین می‌کند که ریسک واقعی چقدر است.

منظور از نرخ بازده واقعی چیست و چرا اهمیت دارد؟

نرخ بازده واقعی (Real Yield) تفاوت بین نرخ بهره اسمی و نرخ تورم است. این نرخ نشان می‌دهد که بازدهی سرمایه‌گذاری شما، پس از تعدیل با نرخ افزایش هزینه‌ها، واقعاً چقدر است. در دوره‌های تورمی، نرخ بازده واقعی ممکن است حتی منفی باشد.

چه زمانی اوراق قرضه قابل بازخرید (Callable) برای سرمایه‌گذار نامطلوب می‌شوند؟

در شرایطی که نرخ بهره در حال کاهش است، شرکت‌ها معمولاً اوراق را بازخرید کرده و با نرخ پایین‌تر مجدد قرض می‌گیرند. در این حالت، سرمایه‌گذار نه‌تنها دریافت بهره را از دست می‌دهد، بلکه مجبور می‌شود سرمایه را با نرخ‌های پایین‌تر مجدد سرمایه‌گذاری کند. این همان ریسک بازسرمایه‌گذاری است.

آیا رتبه اعتباری اوراق تضمین‌کننده امنیت سرمایه‌گذاری است؟

رتبه اعتباری شاخص خوبی برای ارزیابی ریسک نکول است، اما نباید تنها معیار تصمیم‌گیری باشد. رتبه‌ها ممکن است با تأخیر به‌روزرسانی شوند یا تغییرات بنیادین شرکت را به‌درستی منعکس نکنند. تحلیل مستقل مالی شرکت منتشرکننده ضروری است.

چرا درک مفهوم Duration برای سرمایه‌گذار مهم است؟

دوریشن (Duration) نشان می‌دهد که قیمت یک اوراق تا چه اندازه نسبت به تغییرات نرخ بهره حساس است. اوراق با دوریشن بالا در برابر افزایش نرخ بهره آسیب‌پذیرترند. سرمایه‌گذار باید دوریشن را با افق سرمایه‌گذاری و میزان ریسک‌پذیری خود تطبیق دهد.

مدت

noun: مدت, طول, استمرار, طی, بقاء

Laddering چه مزیتی نسبت به خرید یک‌جای اوراق دارد؟

Laddering یا پله‌ای‌سازی پرتفوی به شما کمک می‌کند تا اوراق را در سررسیدهای مختلف نگه دارید. این روش باعث ایجاد جریان نقدی منظم، کاهش ریسک نرخ بهره و افزایش انعطاف‌پذیری در تخصیص مجدد سرمایه در دوره‌های مختلف می‌شود.

آیا نقدشوندگی در اوراق قرضه اهمیت زیادی دارد؟

بله. اگر اوراق شما نقدشوندگی پایینی داشته باشد، ممکن است در زمان نیاز نتوانید آن را به‌راحتی یا با قیمت منصفانه بفروشید. بررسی حجم معاملات، عمق بازار و اسپرد خرید و فروش می‌تواند دید خوبی از نقدشوندگی ارائه دهد.

چه تفاوتی بین بازار اولیه و ثانویه اوراق قرضه وجود دارد؟

در بازار اولیه، اوراق برای اولین‌بار توسط ناشر به فروش می‌رسند، معمولاً با قیمت اسمی. در بازار ثانویه، سرمایه‌گذاران این اوراق را بین خود معامله می‌کنند و قیمت آن‌ها تحت تأثیر عوامل بازار (نرخ بهره، ریسک اعتباری و...) قرار دارد. هر بازار مزایا و ملاحظات خاص خود را دارد.

ترتیبی که یوتوفارکس برای خواندن مطالب سری اوراق قرضه به شما پیشنهاد می‌کند:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید