استراتژی معاملاتی خلاف جهت: شنا کردن خلاف جهت رودخانه!
استراتژی معاملاتی خلاف جهت (contrarian trading)، همانطور که از نام آن پیداست، در برگیرنده موقعیتهای معاملاتی خلاف روند بازار است. این استراتژی معاملاتی خاص، در مواقعی استفاده میشود که بازار به یک سطح اشباع رسیده باشد، خواه اشباع خرید در روند صعودی یا اشباع فروش در روند نزولی. استفاده از استراتژی خلاف جهت برای معاملهگرهای تازهکار که هنوز آموزشهای لازم را ندیدهاند و از تجربه کمی برخوردار هستند، ممکن است عجیب بهنظر برسد؛ زیرا در آموزشهای مقدماتی معاملهگری همواره بر این نکته که روند دوست معاملهگر است، تأکید میشود. با اینوجود معاملهگر مشهور جهان، جسی لیورمور (Jesse Livermore) که با استفاده از استراتژی معاملاتی خلاف جهت معامله میکرد، ثابت کرد که این نوع معامله یکی از مؤثرترین و سودآورترین استراتژیهای معاملاتی در بازارهای مختلف است؛ به شرط آنکه بهدرستی اجرا شود.
سرمایهگذاران خلاف جهت معتقدند افراد تنها به این دلیل میگویند که بازار روند صعودی را ادامه میدهد چون تمام سرمایه خود را درگیر خرید کردهاند و دیگر قدرت خرید بیشتری ندارند. در این شرایط بازار در سقف قیمتی قرار دارد. و بر عکس زمانی که اکثر افراد عقیده دارند بازار نزولی میشود به این دلیل است که تمام داراییهایی که سرمایهگذاری کرده بودند را فروختهاند و در این موقعیت بازار فقط میتواند حرکت صعودی داشته باشد.
استفاده از دیدگاه و اصول نظریه خلاف جهت، برای تعیین نقاط ورود و خروج بهینه، مستلزم استفاده از رویکردی منضبط و تحلیلی جامع از بازار است. باید توجه داشت که داشتن سرمایه اضافی در حساب معاملاتی توصیه میشود، زیرا امکان دارد موقعیت در ناحیه تغییر روند نبوده و مجبور باشید زمان بیشتری برای شروع روند معکوس صبر کنید. در این روش معاملاتی، بیشتر اوقات بازار خلاف جهت معامله حرکت میکند (یعنی در واقع در جهت روند اصلی حرکت میکند).
بررسی نظریهی خلاف جهت در معاملات
در حالیکه بسیاری از معاملهگرانی که بهصورت بلندمدت روندها را پیگیری کرده و معمولاً ترجیح میدهند در موقعیت معاملاتی خود تابع احساسات قالب و سنتیمنت پایدار بازار باشند، عده خاصی از معاملهگران عقیده دارند پیروی از تئوری خلاف جهت سودمندتر است. این تئوری معاملاتی معمولاً شامل نظارت بر احساسات و سایر شاخصهای مهم بازار، برای تعیین و ایجاد موقعیتهای معاملاتی در برابر اکثریت شرکتکنندگان در بازار است. بهعنوان مثال، یک معاملهگر خلاف جهت فارکس، بر روی جفتارزی که اکثر فعالین بازار بر روی آن تحلیل منفی دارند و بدبینی زیادی در بازار در مورد آن وجود دارد، معامله خرید باز میکند. معاملهگران خلاف جهت، معمولاً زمانیکه قیمت دارایی به سطوح بسیار پایینتر از ارزش ذاتی آن رسیده باشد، وارد معامله خرید میشوند.
برعکس، وقتیکه به دلیل کاهش فشار خرید، قیمت نمیتواند به سطوح بالاتری دست یافته و پایدار بمانند، معاملهگر خلاف جهت روند، با این تحلیل که برگشت روند نزدیک است، بر روی آن جفت ارز یا دارایی معامله فروش باز میکند. از آنجایی که بازارها تمایل دارند روند غالب را تا نقطهی فرسودگی دنبال کنند، مهمترین عامل برای انجام یک معامله خلاف جهت موفق، این است که معاملهگر هنگام گرفتن معامله خلاف جهت، نشانههای اولیه تغییر روند را خیلی سریع تشخیص دهد. درنهایت اگر مشخص شود که معاملهگر در زمان اشتباه وارد معامله شدهاست، تعیین حد ضرری که بالاتر از سطح مقاومت یا پایینتر از سطح حمایت قدرتمندی باشد، میتواند به کاهش ریسک وی کمک کند.
منطق استراتژی خلاف جهت در معاملهگری و سرمایهگذاری چیست؟
بهترین روش برای نشاندادن منطق استراتژی معامله خلاف جهت این است که از خود این سوال را بپرسید: «چه زمانی بیشترین احساسات صعودی و چه زمانی بیشترین احساسات نزولی در بازار وجود دارد؟ پاسخ بدین صورت است که سرمایهگذاران و معاملهگران، در بالای بازار صعودیترین (نوک قله) و در پایین بازار نزولیترین (کف دره) هستند. از این رو، معاملهگر خلافجهت با تشخیص صعودی یا نزولی بودن فعالان بازار توسط تکنیکهای تحلیلی، کف و سقف بازار را پیشبینی میکند.
همانطور که در بالا توضیح دادهشد، جای تعجب نیست که اکثر معاملهگران خرد در بازار ضرر میکنند؛ زیرا تمایل دارند خرید را در بالای بازار و فروش خود را در نزدیکی پایینترین سطح آغاز کنند. از اینرو منطقی است که یک سرمایهگذار خلاف جهت به دنبال موقعیت معاملاتی خرید در کف حرکت بازار و معامله فروش در نزدیکی اوج بازار باشد.
همانطور که بسیاری از معاملهگران آگاه هستند، یکی از بهترین راههای موفقیت در معاملهگری، داشتن یک برنامهی معاملاتی خاص و پایبندی به این برنامه در هنگام معاملات است. این اصل اساسی معاملهگری به معاملهگران کمک میکند، هنگام تصمیمگیری در مورد انجام معاملات، تحت تأثیر نظر دیگران و احساسات خود قرار نگیرند. معمولاً معاملهگران تحت تأثیر سرخوشی ناشی از حرکت مداوم صعودی بازار و یأس و ناامیدی ناشی از فروش مدام در روند نزولی بازار، وارد معاملات اشتباهی میشوند و در نهایت ضرر میکنند. ترس از دست دادن (FOMO) احساس غالب در این مواقع از بازار است.
در پس رفتار اکثریت معاملهگران و روانشناسی پشت رفتار آنها، همان چیزی است که در نهایت بازار را به حرکت در میآورد؛ مهم نیست که دارایی مورد معامله جفتارز، سهام یا کالا باشد. یک معاملهگر با رویکرد خلاف جهت ممکن است جنبههای تکنیکال و فاندامنتال بازار را از نزدیک بررسی کند تا مشخص شود، چه زمانی بازار به سطوحی رسیده است که با خرید یا فروش بیشتر، نمیتوان آن را حفظ کرد. نظارت بر رفتار و الگوهای معاملاتی سایر معاملهگران، بینش لازم برای تعیین یک نقطه ورود مطلوب را به معاملهگر خلاف جهت میدهد. روانشناسی توده معاملهگران نیز بسیار مهم است؛ زیرا هیجانات زیاد در یک بازار صعودی یا بدبینی بیش از حد در بازار نزولی، مشخصههای شناختهشده تغییر روند است، که یک معاملهگر خلاف جهت به دنبال آنها است.
روانشناسی در تمام بازارها نقش مهمی دارد؛ زیرا عوامل عرضه و تقاضا منعکس کننده نظرات مختلف معاملهگران در بازار است. درعمل، استفاده از نظریهی خلاف جهت، به معنای جستجوی موقعیتهایی است که با روانشناسی بازارهایی که در آنها احساسات سرخوشی شدید و یا یأس و ناامیدی بسیار زیاد وجود دارد، شناخته میشوند. اینکار اجازه میدهد تا ورود پول هوشمند (Smart money)، نشانههای تغییر روند را قبل از آنکه برای عموم معاملهگران آشکار شود، نشان دهد و درک این موضوع به معاملهگران خلاف جهت اجازه میدهد با تشخیص این موقعیتهای معاملاتی، معاملات خود را باز کنند.
ابزارهای رایج معاملهگران خلاف جهت کدامند؟
یک معاملهگر خلاف جهت، برای تعیین زمان ورود و خروج از بازار میتواند از تحلیل بنیادی یا تکنیکال یا هر دو استفاده کند. هنگام استفاده از رویکرد خلاف جهت، معاملهگر تکنیکالیست، معمولاً از یک اندیکاتور تکنیکال برای نشاندادن زمان شروع یا پایان معامله استفاده میکند. در تحلیل تکنیکال براساس رویکرد خلاف جهت روند، از همان ابزارهای تحلیل سنتی استفاده میشود؛ مانند پرایساکشن، اندیکاتورهای فارکس، میانگین متحرک، تحلیل سنتیمنت (جو بازار) و یا هر ترکیب دیگری از ابزارهای تکنیکال مناسب برای پیشبینی زمان معکوس شدن بازار.
از طرف دیگر، یک معاملهگر خلاف جهت که از اطلاعات بنیادی در تحلیل معاملات خود استفاده میکند، ممکن است از انتشار یک شاخص مهم اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی (GDP) یا تغییرات نرخ بهره بانک مرکزی به عنوان عوامل معکوس کننده روند استفاده کند. به عنوان مثال، ممکن است معاملهگر خلاف جهت از استراتژی “شایعه را بخر، خبر را بفروش” استفاده کرده و به جای باز کردن معامله خرید در یک جفتارز، پس از انتشار خبر افزایش نرخ بهره، با تشخیص اشباع خرید شدن بازار در پاسخ به اخبار مطلوب، جفتارز مورد نظر را بفروشد.
برخی از سرمایهگذاران خلاف جهت، با بررسی گذشته بازار در ماهها و سالهای قبل، به دنبال سطوح قیمتی که منعکسکننده ارزشگذاری بیش از حد داراییها باشد، میگردند و معاملات فروش خود را در این نقاط آغاز میکنند. اینکار میتواند بسیار سودآور باشد، زیرا سرعت سقوط بازارها از نقاط اوج خود، بسیار بیشتر از سرعت رشد آنها در روند صعودی است. با این وجود، بسیاری از معاملهگران خلاف جهت ترجیح میدهند در بازههای زمانی کوتاهتری به ارزیابی فرصتهای معاملاتی پرداخته و از این طریق کسب سود کنند. استفاده از تحلیل تکنیکال میتواند به بهینهسازی ورود و خروج آنها در معاملات کوتاهمدت کمک کند. یک معاملهگر خلاف جهت تکنیکال که به دنبال اوجهای بازار است، معمولاً با بررسی پرایساکشن یا اندیکاتورهای نشانگر نقاط اشباع خرید در بازار و ترکیب آنها با تحلیلهایی که کاهش مومنتوم حرکت صعودی قیمت و کاهش تقاضا را نشان میهد، به دنبال فرصتهای معاملاتی سودآور میگردد.
سبک معاملاتی خلاف جهت چگونه است؟
معاملهگران خلاف جهت گاهی اوقات از رویکردهای تحلیل بنیادی پیچیده برای ارزشگذاری داراییها استفاده میکنند تا موقعیتهای مناسب معاملاتی را که در آن معاملهگرهای خرد، پس از گزارشهای مطلوب رسانههای بزرگ مالی، دیوانهوار خریدار یا فروشنده میشوند، شناسایی کنند. بهعنوان نمونه از این نوع تحلیلها، معاملهگران سهام خلاف جهت، ممکن است نسبت به بررسی صورتهای مالی شرکتها اقدام کنند تا تصویر واقعی از ارزش سهام یک شرکت بدست آورند. آنها همچنین ممکن است به دنبال بررسی بازارهای موازی باشند تا نشانههای ضعف بنیادی یا ارزش بیش از حد یک دارایی را شناسایی کرده و بر خلاف روند بازار، سرمایهگذاری کنند.
علاوه بر این چندین معاملهگر خلاف جهت، مانند مایکل بری (Michael Burry)، با گرفتن معاملههای فروش CDS (نوعی ابزار مالی که شما ریسک خود را با سرمایهگذاران دیگر کنترل میکنید)، روی اوراق بهادار آسیبپذیر با پشتوانه رهن، درست قبل از وقوع بحران وام مسکن در سال ۲۰۰۷، سود بسیاری کسب کرد. این معاملهگر زیرک، با تحلیل خوب و زمانبندی دقیق، سود خوبی برای خود و سرمایهگذارانش بدست آورد.
اما بارزترین نمونه سرمایهگذاران خلاف جهت، وارن بافت است. یکی از سخنان معروف وی که خلاصهای از رویکرد او برای سرمایهگذاری خلاف جهت است این جمله است: «وقتی دیگران حریص هستند، بترسید و وقتی دیگران میترسند، حریص شوید». در اوج بحران مالی ۲۰۰۸، زمانی که شرکتها در میان موج پروندههای ورشکستگی در حال سقوط بودند، بافت سرمایهگذاران را به خرید سهام آمریکایی توصیه کرد. به عنوان مثال، او سهام شرکتهای آمریکایی از جمله بانک سرمایهگذاری گلدمن ساکس را خرید. ده سال بعد، سرمایهگذاری او جواب داد. S&P 500 نزدیک به ۱۳۰ درصد و سهام گلدمن ساکس تقریبا ۱۹۶ درصد جهش داشتند.
همچنین ممکن است سفتهبازان خلاف جهت، از روشهای تکاملیافته سنتی، مانند تئوری داو یا تئوری اموج الیوت برای تعیین فاز روانشناختی بازارها استفاده کنند. آنها به دنبال بازارهایی هستند، که قبلاً قویترین بخش روند رو به صعود خود را طی کردهاند و بنابراین مستعد انجام اصلاحات در خلاف جهت روند طولانیمدت خود هستند.
باید در نظر داشت که دلالان خلاف جهت با دقت به دنبال روندهای رو پایانی هستند که در آنها، احساسات بازار عمدتاً یکطرفه بوده و معاملهگران خرد به صورت دستهجمعی وارد روند رو به پایان میشوند. معمولاً در این دوره، رسانههای مالی با چشماندازی بسیار مطلوب به تقویت هرچه بیشتر روند دامن میزنند. این شرایط تا نقطهای ادامه پیدا میکند که خروج پول هوشمند از بازار، سطوح جذابی را برای گرفتن موقعیتهای خلاف جهت، ایجاد و برگشت روند را اجتنابناپذیر میکند.
به گفته دیوید درمن (David Dreman)، سرمایهگذار خلاف جهت و نویسنده کتاب (Contrarian Investment Strategies: The Next Generation)، سرمایهگذاران نسبت به تحولات خبری، واکنش بیش از حد نشان میدهند و سهام «داغ» را بیش از حد ارزشگذاری کرده و سهام «پریشان» را دست کم میگیرند. این واکنش افراطی منجر به یک صعود محدود و سپس سقوط شدید سهام داغ میشود و این جا، موقعیت مناسبی است که معاملهگران خلاف جهت وارد بازار شوند و سهامی که به زیر قیمت منصفانه رسیده است را خریداری کنند.
استفاده از شاخصهای جو بازار (سنتیمنت) به عنوان ابزار معاملهگری خلاف جهت
یک ابزار بسیار مفید دیگر برای سرمایهگذاران خلاف جهت، استفاده از اندیکاتورهای مختلف احساسات و جو (Sentiment) بازار است. در حال حاضر برخی از معاملهگران فارکس از چندین پلتفرم معاملات اجتماعی (Social trading platforms) محبوب برای ارزیابی احساسات بازار ارز استفاده میکنند. یک نمونه سنتی از این نوع اندیکاتورهای خلاف جهت، گزارش تعهد معاملهگران (Commitment of Traders) یا گزارش COT است، که جمعه هر هفته، توسط کمیسیون معاملاتی قراردادهای آتی کالا (Commodity Futures Trading Commission: CFTC) منتشر میشود. این گزارش جامع، تعداد قراردادها یا تعهدات معوق در معاملات آتی و اختیار معامله را به تفکیک بازارهای آتی مختلف بورس شیکاگو، تا سهشنبه هفته گذشته ارائه میکند. نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که این گزارش، فقط قراردادهای بزرگ، ۲۰ یا بیشتر از ۲۰ معاملهگر را که حجم قرارداد آنها از حدنصاب مشخص شده توسط CFTC بزرگتر باشد، به معاملهگران خلاف روند ارایه میکند.
گزارشهای COT به تفکیک معاملات خرید (Long) و فروش (Short)، به انضمام گزارش کوتاهی از قراردادها یا تعهدات معوق در معاملات آتی و اختیار معامله که به موقعیتهای معاملاتی قابل گزارش و غیرقابل گزارش دستهبندی شدهاند، منتشر میشود. دادههای جزئیتر برای موقعیتهای معاملاتی قابل گزارش، به صورت قراردادهای آتی تجاری (Commercial) و غیرتجاری (Non-commercial) (که اشاره به نوع دارندگان این قراردادها میکند) ارائه میشود. گزارش کامل COT علاوه بر اینکه حاوی تمام اطلاعات در گزارش کوتاه است، موقعیتهایی که توسط چهار و هشت مورد از بزرگترین معاملهگران فعال گرفته شدهاست را نیز نشان میدهد.
گزارشهای COT همچنین مجموع معاملات آتی و اختیار معامله را، که به دستههای غیرتجاری و تجاری تقسیم شدهاند، برای کالاهای کشاورزی، انرژی و فلزات گرانبها، نرخ بهره، شاخص سهام و جفتارز نشان میدهد. علاوه بر این، گزارش مواردی مانند Spreading، تغییر در گزارشهای قبلی و درصد معاملات باز را، که بر اساس گروه و تعداد معاملهگران درگیر در هر گروه لیست شدهاند، بیان میکند.
تحلیل تکنیکال خلاف جهت
معاملهگران خلاف جهت تکنیکالیست، معمولاً در شرطبندی علیه روندها تخصص دارند، نه در دنبالهروی از آنها. از اینرو، از تحلیل تکنیکال برای جستجوی موقعیتهایی که برای یک چرخش قابلتوجه در بازار ایجاد میشوند، استفاده میکنند. در عمل، این بدان معنی است که معاملهگران خلاف جهت ممکن است از اسیلاتورهایی استفاده کنند که میتوانند موقعیتهای اشباع خرید یا اشباع فروش موجود در بازار را برای شناسایی نقاط برگشت روند مشخص کنند. برای این منظور میتوان از شاخص قدرت نسبی (RSI) یا نوسانگر استوکستیک (Stochastic) استفاده کرد. از میانگینهای متحرک و تقاطع آنها یا یک اندیکاتور تکنیکال مرتبط مانند اندیکاتور مکدی (MACD) نیز میتوان استفاده کرد.
علاوه بر این، معاملهگران خلاف جهت ممکن است از تکنیکهای پیشرفته تحلیل تکنیکال مانند تئوری موج الیوت، که به آنها کمک میکند فاز کلی بازار را تعیین کنند، استفاده کنند. نظریه امواج الیوت فرض میکند که بازارها پس از ۳ حرکت یا موج اصلی در جهت روند که در دل آنها ۲ حرکت یا موج اصلاحی کوچک وجود دارد (در مجموع ۵ موج)، با ۳ موج اصلاحی بزرگ پیگیری شوند. به عنوان مثال، وقتی مومنتوم یا سرعت یک روند در حال کاهش بوده و به نظر میرسد که به پایان خود نزدیک میشود، معاملهگران مخالف جهت، به دنبال فرصتهای معاملاتی جذاب در خلاف جهت روند اصلی میگردند. این مرحله معمولاً توسط نظریهپردازان اموج الیوت به عنوان موج پنجم یک روند شناخته میشود. پس از ظهور یک برگشت روند قابلتوجه نسبت به روند قبلی، این معاملهگران حتی با شدت بیشتری به حجم معاملات خود میافزایند.
آیا اندیکاتوری برای استراتژی خلاف جهت وجود دارد؟
برای شناسایی زمان مناسب معاملات خلاف روند در یک بازار، معمولاً معاملهگران خلاف روند به دنبال نشانههای برگشت روند، حرکت بیشاز حد قیمت در یک جهت و تغییر سنتیمنت ناگهانی بازار میگردند. انتخاب روش تحلیل مناسب برای استفاده در معاملات خلاف جهت، تا حدودی به چهارچوب زمانی (Time frame) که این معاملهگران قصد دارند در آن معامله کنند، بستگی دارد. استراتژیهای خلاف جهت با چارچوب زمانی کوتاهتر، اغلب به سمت استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال برای شناسایی بازارهای اشباع خرید یا اشباع فروش گرایش پیدا میکنند. اندیکاتورهایی مانند شاخص قدرت نسبی (RSI) که پارامترهای آن برای استفاده در چارچوب زمانی کوتاهمدت تنظیم شده است، در میان معاملهگران خلاف جهت محبوب هستند.
استراتژیهای معاملات خلاف جهت بلندمدت، ممکن است از تکنیکهای تحلیل بنیادی که به دنبال ارزشگذاری واقعی داراییها هستند، استفاده کنند. استفاده از گزارشهای مانند گزارش COT که بصورت هفتگی منتشر میشود، راهنمایی خوبی برای شناسایی تمایلات بیش از حد بر روی یک دارایی است. مهم نیست که از چه نوع تحلیلی استفاده میشود؛ معاملهگری که به دنبال شناسایی شروع روند معکوس در آینده است، تمامی نشانههای تغییر روند را قبل از آنکه وارد معامله خلاف روند شود، بررسی میکند. آنها همچنین ممکن است بطور آزمایشی با حجم کوچکتر در اوج روند قبلی وارد شوند و با تأیید شروع روند جدید در خلاف جهت روند قبلی، حجم معاملات خود را افزایش دهند.
چگونه یک برنامه معاملاتی خلاف جهت تهیه کنیم؟
داشتن یک برنامه معاملاتی برای هر نوع معاملهگر بازار مالی ابزاری ارزشمند است و سفتهبازان خلاف جهت نیز از این قاعده کلی مستثنی نیستند. یک برنامهی معاملاتی، نحوه تصمیمگیری معاملهگر را در شرایط مختلف بازار نشان میدهد. بیشتر معاملهگران با تجربه بر این باور هستند که رمز موفقیت به عنوان یک معاملهگر، تهیه یک برنامه معاملاتی سودآور در بلندمدت با افت سرمایه (Draw-down) منطقی و داشتن انضباط در اجرای این برنامه معاملاتی است.
مانند هر معاملهگر دیگر، معاملهگران خلاف جهت نیز میخواهند اندیکاتورها و قوانین ورود، مدیریت و خروج از معاملات موردنظر خود را در یک برنامهی معاملاتی، مدون کنند. این برنامه دقیق باید ساده بوده، در عمل به راحتی قابل اجرا باشد و در عین حال باید با استفاده از دادههای قدیمی بازار مورد آزمون قرار گیرد تا عملکرد آن از نظر سودآوری و ریسک، تائید شود. همچنین میتواند شامل استراتژیهای مختلف معاملاتی برای شرایط مختلف بازار، مانند بازارهای رونددار و رنج باشد.
به عنوان مثال، قرار گرفتن شاخص قدرت نسبی (RSI) بالاتر از محدوده ۷۰ و واگرایی نزولی نسبت به قیمت در یک برنامه معاملاتی خلاف جهت، ممکن است سیگنالی برای فروش باشد. وقوع واگرایی بین قیمت و شاخص RSI، یک سیگنال نزولی نسبتاً قابل اعتماد است؛ بهاین معنی است که قیمتها بالاتر میرود، اما شاخص RSI نه و این نشانهای از کاهش قدرت حرکت صعودی قیمت است. برعکس، زمانی که قیمت کاهش مییابد اما شاخص RSI با حرکت قیمت دچار واگرایی شده و همزمان پایینتر از منطقه ۳۰ قرار میگیرد، در برنامه معاملاتی خلاف جهت، سیگنالی از تغییر روند نزولی صادر شده و یک فرصت معاملاتی خرید ایجاد میشود. همچنین توجه به جو بازار میتواند تأئیدی بر سیگنال صادر شده توسط شاخص RSI باشد. این یک مثال ساده برای نشان دادن اهمیت برنامه معاملاتی و نحوه تنظیم پارامترهای مختلف آن است.
سخن پایانی
معاملهگری مخالف جهت یک سبک معاملهگری است که در آن سرمایهگذاران با فروش در زمانی که دیگران در حال خرید هستند و خرید در زمانی که اکثر معاملهگران در حال فروش هستند، به طور هدفمند بر خلاف روندهای غالب بازار عمل میکنند. با رعایت قوانین مشخص و داشتن نظم و انضباط در اجرای این قوانین، با استفاده از این استراتژی، میتوان به سودآوری مستمر در بازارهای مالی دست یافت. بر خلاف تصور عامه این سبک معاملهگری میتواند بسیار سودآور باشد.
بسیار ممنون بابت این مقاله مفیدتون و زحمت تهیه آن