سیاستهای پولی انبساطی بانکهای مرکزی و در راس آنها فدرال رزرو، منجر به خیزش نرم تورم شده است. در کنار این، نقدینگی مازاد بی سابقه و کمبود شدید نیروی کار میتواند منجر به اختلال در رشد اقتصادی شود. رکود اقتصادی دقیقا در همین نقطه ایجاد میشود، زمانی که تورم در حال افزایش بوده و رشد اقتصادی و اشتغال کند است.
در این متن توضیح میدهیم که چرا سرمایهگذاران باید برای یک دوره رکود تورمی آماده باشند و چه سناریوهایی در این زمینه میتوان متصور بود.
رکود تورمی (Stagflation) چیست؟
در یک اقتصاد عادی، تورم بهایی است که ما برای رشد میپردازیم و “بیکاری” بهایی است که برای تورم پایین پرداخت میشود. اما اگر تورم و بیکاری با هم افزایش پیدا کنند چه؟ در این صورت ما در حال تجربه فلاکت اقتصادی هستیم.
رکود تورمی یا همان فلاکت اقتصادی، ناشی از اتحاد رشد اقتصادی پایین و تورم بالا است. در ایالات متحده بازار کار به شدت تحت فشار قرار گرفته است و عرضه نیروی کار کاهش یافته. از طرف دیگر شاهد تورمی هستیم که روز به روز پایدارتر میشود و احتمالا در ماههای آینده شاهد تشدید آن خواهیم بود چرا که قیمتهای مصرف کننده همچنان به شتاب خود ادامه میدهند.
البته این موضوع بیسابقه نیست. اقتصاد ایالات متحده قبلا نیز در دهه ۱۹۷۰ با این شرایط مواجه بوده است. در ادامه سه عامل مهم برای رکود اقتصادی دهه ۱۹۷۰ را میآوریم.
۱- سیاستهای نادرست فدرال رزرو در اوایل دهه ۱۹۷۰. در آن زمان فدرال رزرو قصد داشت برای کاهش بیکاری کمی افزایش تورم را تحمل کند.
۲- هزینههای بالای دولت برای برنامههای تامین اجتماعی جدید و جنگ ویتنام.
۳-افزایش فشار تورمی به خاطر افزایش قیمت نفت پس از تحریم نفتی اعراب و افزایش قیمت کامودیتیها.
احتمالا متوجه شدید که شرایط امروز نیز چندان متفاوت نیست. در حال حاضر فدرال رزرو تلاش میکند برای کاهش بیکاری و افزایش رشد اقتصادی، تریلیونها دلار برای تحریک اقتصاد پمپاژ کند. افزایش قابل توجهی در هزینه دلار در واکنش به کرونا به وجود آمده است. همچنین سالها عدم سرمایهگذاری در زیرساختهای کامودیتیها و زنجیره تامین منجر به اختلال شدید در لجستیک کالاها شده است که همین امر به افزایش تورم دامن زده است.
✔️ بیشتر بخوانید: همه چیز درباره تورم + بررسی تورم در ۱۰۰ سال گذشته
رکود تورمی یک رویداد اقتصادی طولانی مدت است که میتواند به آرامی سرمایه افراد را از بین ببرد. وارن بافت در نامه به سهامداران خود در سال ۱۹۸۱ به موارد زیر اشاره میکند:
«تورم مانند یک کرم بزرگ برای شرکتها عمل میکند. این کرم بدون در نظر گرفتن سلامت میزبان، رژیم غذایی مورد نیاز خود را که همان دلارهای سرمایهگذاری شده است، مصرف میکند.»
بازار سهام در دهه ۱۹۷۰ عملکرد بدی داشت، اما بدترین عملکرد آن زمانی نبود که تورم به اوج خود رسید، بلکه زمانی بود که تورم به یکباره جهش پیدا کرد. از سال ۱۹۷۲ تا سال ۱۹۷۳ تورم ۲ برابر شد و به بیش از ۶ درصد رسید. تا سال ۱۹۷۴، تورم ۱۲ درصد بود. در این دو سال شاخص S&P 500 در مجموع ۴۰ درصد کاهش یافت. تورم در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ بالاتر هم رفت و به ۱۳.۵ درصد رسید. در این زمان S&P 500 به بازده مثبت برگشته بود. به طور کلی این یک دهه از منظر بازار سهام یک دهه از دست رفته بود و البته که برای بازنشستگان بسیار دردناک بود.
در همین دوره، اگرچه تولید ناخالص داخلی در حال رشد بود، اما تولید ناخالص داخلی واقعی که تغییرات تورم را نیز لحاظ میکند، کاهش پیدا کرد. در زیر نگاهی به تولید ناخالص داخلی اسمی و واقعی بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ میاندازیم:
توجه داشته باشید که در دهه ۱۹۷۰، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی واقعی منفی بود اگرچه تولید ناخالص داخلی سالانه بیش از ۵ درصد رشد میکرد. این موضوع به دلیل نرخ تورم بالا رخ داده است.
رکود تورمی (Stagflation) یک وضعیت جدی برای سرمایهگذاران به ویژه بازنشستگانی است که برای تامین مالی خود مجبور به استفاده از حسابهای سرمایهگذاری خود هستند.
در حال حاضر نقدینگی زیادی در سیستم اقتصادی ایالات متحده وجود دارد. شرکتها و افرادی که به دنبال وام هستند، به راحتی و با سود پایین میتوانند به این وام دست پیدا کنند. مصرف کنندگان نیز با قدرت در حال خرید هستند. طبق گزارش خرده فروشی ماه اکتبر، مصرف کنندگان آمریکایی نسبت به سال قبل ۱۷ درصد خرید بیشتری داشتند. مشکلات بازار کار در حال حاضر به نفع کارگران است. فرصتهای شغلی زیادی وجود دارد و از کارگران خواهش میکنند که دوباره به سرکار برگردند. از این منظر وضعیت با رکود تورمی کمی متفاوت است. چرا که در رکود تورمی بیکاری بالا است. در رکود تورمی اگرچه قیمتها در حال افزایش است، اما شرکتها برای توسعه تولیدات، افراد را استخدام نمیکنند. بنابراین در حال حاضر ریسک رکود تورمی پایین است، اما این ریسک در آینده میتواند اجتناب ناپذیر باشد.
چه نشانههایی در مورد رکود تورمی (Stagflation) وجود دارد؟
۱- تورم در اینترنت
با ورود اینترنت به دنیای تجارت، اتفاق عظیمی رخ داد. پیش از آن قیمتها در نقاط مختلف اقتصاد متفاوت بود. با این حال، با توسعه اینترنت و تحویل به موقع محصولات، شاهد کاهش شدید قیمتها بودیم. اکنون خریدار میتواند بدون اینکه از تخت خواب خود بلند شود، صدها فروشنده آنلاین را با یکدیگر مقایسه کند و فروشندگان نیز باید بهترین قیمت در اینترنت را ارائه کنند. این موضوع باعث شد که قیمتهای آنلاین در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ کاهش یابد.
اما همهگیری در حال حاضر همهچیز را تغییر داده است. اکنون تجارت الکترونیک یک پنجم تمام مخارج مصرف کنندگان را شامل میشود. اما این موضوع باعث شده است که دیگر فروشندگان نیاز به فروش ارزان نداشته باشند. با نگاهی به دادههای Adobe Digital Insights متوجه میشویم که تقریبا تمام کالاها مشمول افزایش قیمت (یا حداقل کاهش تخفیف) شدهاند.
همه گیری کرونا تاثیر زیادی بر لجستیک جهانی گذاشته است. هزینه های حمل و نقل و انبارداری طی یک سال گذشته بیش از ۱۲ درصد رشد داشته است.
با گران تر شدن لجستیک، خردهفروشان قیمتها را افزایش میدهند تا حاشیه سود خود را حفظ کنند. این یعنی تورم افزایش پیدا میکند، اما لزوما رشد اقتصادی اتفاق نمیافتد.
۲- استعفای بزرگ
از نظر تاریخی، در زمانی که بلایای اقتصادی رخ میدهد، مردم به دنبال شغل میگردند. در این زمانها تعداد افراد بیکار بیشتر از تعداد مشاغل است. کارفرمایان میتوانند دستمزدها را تعیین کنند و به انتخاب خود آن را کاهش دهند.
اما به نظر میرسد که این همهگیری مانند سایر فجایع اقتصادی نیست. در حال حاضر تعداد زیادی از کارگران آمریکایی کار خود را ترک کردهاند. در آگوست ۲۰۲۱، حدود ۹۰۰ هزار کارگر شاغل در بخش مسکن و مواد غذایی، ۷۲۰ هزار کارگر شاغل در بخش خرده فروشی و بیش از ۵۰۰ هزار کارگر مربوط به مراقبتهای بهداشتی و کمکهای اجتماعی مشاغل خود را ترک کردهاند. ایالات متحده با کمبود گسترده کارکنان بخش بهداشت و سلامت مواجه است. مقامات سلامت ایالتی و کارکنان پزشکی ۱۸ ماه گذشته در حال مبارزه با همهگیری بودند. فرسودگی شغلی منجر به کمبود شدید کارمندان در بیمارستانها شده است.
در ایالات متحده اکنون بیش از آنکه کارگر وجود داشته باشد، فرصت شغلی وجود دارد و این موضوع به کارگران اهرم بسیار زیادی نسبت به گذشته داده است.
با وجود اینکه افراد کمتر تمایل به سرکار رفتن دارند، اما سطح درآمد خانوارها بالاتر است و بسیاری از خانوادههای دو درآمدی به خانوادههای تک درآمدی تبدیل شدهاند. این موضوع به این دلیل است که هزینههای مراقبت از کودکان آنقدر زیاد است که یکی از والدین تصمیم میگیرد در خانه مانده و مسئولیت نگهداری فرزندان را بر عهده بگیرد. از زمان شروع همهگیری، سه میلیون زن از بازار کار خارج شدهاند. (منبع CNBC)
بر اساس نظرسنجی Adobe، فرزندان نسل هزاره و نسل زی، جزو کم رضایتترین افراد در محل کار هستند. فرسودگی ناشی از بیماری همهگیری این احساسات را تشدید کرده است. این گروه سنی میخواهند تجربه محل کار آنها منعکس کننده تجربیات یکپارچه و انعطافپذیر در زندگی شخصی باشد.
به لطف سیاستهای پولی فدرال رزرو حسابهای بازنشستگی نیز به طور قابل توجهی رشد کرده است و به افراد مسن این امکان را میدهد تا بازنشستگی پیش از موعد را تجربه کنند. بر اساس گزارش مرکز تحلیل سیاست اقتصادی مدرسه شوارتز، تقریبا ۲ میلیون نفر از زمان شروع همهگیری به صف بازنشستگان پیوستهاند.
بنابراین، نیروی کار در حال کاهش است، زیرا جوانترین و مسنترین اعضای جامعه دیگر قصد ندارند وارد بازار کار شوند. میلیونها نفر از بازار کار خارج شدهاند و دلیل خوبی وجود دارد که باور کنیم هرگز باز نخواهند گشت. تاثیر این موارد در طولانی مدت ویرانگر خواهد بود.
۳- فدرال رزرو داویش
در دهه ۱۹۷۰، سیاستهای فدرال رزرو، برای مهار تورم تنظیم شده بود و به طور کلی، به عنوان سیاستهای هاوکیش تلقی میشد.
در این زمان، با افزایش هزینههای انرژی مواجه هستیم و تورم به بالای ۶ درصد رسیده است. بازده واقعی بسیاری از سرمایهگذاریها منفی است. فدرال رزرو دو گزینه دارد. یا مواضع هاوکیش اتخاذ کند و قیمتها را کنترل کند یا مواضع داویش اتخاذ کند و با پایین نگه داشتن هزینه استقراض، بیکاری را کاهش داده و تولید را بهبود ببخشد.
نمودار زیر، روند سیاستهای پولی گذشته را توضیح میدهد. در اواخر دهه ۱۹۷۰، پس از اینکه در دولت نیکسون/فورد به رکود تورمی رسیدیم، دولت کارتر (در زمان ریاست ولکر بر فدرال رزرو) مجبور شد سیاستهای خود را معکوس کرده و نرخ بهره را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. این موضوع باعث شد ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۸۰ وارد رکود بزرگی شود.
اما با گذشت زمان، میبینیم که فدرال رزرو تنها برای مدت کوتاهی میتواند هاوکیش بماند، پس از آن مجبور خواهد بود دوباره سیاستهای داویش اتخاذ کند. نمودار زیر در سال ۲۰۱۷ به پایان می رسد، اما ما میدانیم که تسهیل کمی دوباره در اوایل سال ۲۰۲۰ برای محافظت از اقتصاد در برابر همهگیری آغاز شد.
این موضوع راز نیست. فدرال رزرو به صراحت اعلام کرده است که مایل است برای کاهش بیکاری، تورم را افزایش دهد. مشکل این است که سیاستهای پولی همساز، تنها میتواند با افزایش اطمینان نسبت به نقدینگی، شرکتها را تشویق به ایجاد شغل کند، اما نمیتواند مردم را مجبور به کار کردن کند. با این حال، فدرال رزرو همچنان بر تعداد مشاغل تمرکز میکند، گویی میتواند مردم را مجبور به کار کردن کند.
این باعث میشود موضع فدرال رزرو نسبت به دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بسیار داویشتر باشد. تاریخ به ما میگوید هر بار که تورم بالا میرود و فدرال رزرو نرخ بهره را کاهش نمیدهد، تورم به طرز سرسام آوری افزایش مییابد. از طرفی فدرال رزرو نگران تورم نیست و اجازه خواهد داد تورم افزایش یابد.
از نظر تئوری، افزایش تورم با کاهش بیکاری همراه است. این یک اصل پذیرفته شده در اقتصادهای پیشرفته است. اما پویایی بازارکار در این تحلیل نادیده گرفته شده است. اگر تورم افزایش یابد، رشد اقتصاد نیز افزایش خواهد یافت، اما بدون افزایش مشارکت نیروی کار، رشد اقتصادی میتواند به ناگهان کاهش یافته و اقتصاد را وارد رکود کند. در حالی که تورم همچنان بالا است. این همان رکود تورمی (Stagflation) است که از آن حرف میزنیم.
۴- عرضه شدید پول
ما در مورد فروش بالای خرده فروشیها بحث کردیم. موضوعی که نشان میدهد شاید رکود تورمی یک ریسک فوری نباشد. اما برای این حجم بالای مصرف دلیلی وجود دارد. عرضه بالای پول گسترده (نقدینگی) در ایالات متحده باعث شده است که بخش خصوصی پسانداز قابل توجهی داشته باشد. محرکهای دولتی منجر به آن شده است که میزان رشد نقدینگی در اقتصاد به سطوح تاریخی برسد.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، رشد نقدینگی بالاتر از تورم بود، اما با پیشرفت رکود تورمی، این روند معکوس شد. این خطر وجود دارد که پس از بازگشایی اقتصاد نیز پساندازها به سرعت هزینه شوند و منجر به افزایش تورم و تشدید کمبود کالاهای واسطهای شود.
۵- مهمترین دلیل برای ریسک رکود تورمی: دستمزدها در حال افزایش است
فدرال رزرو همواره میگوید افزایش تورم موقتی است. این حرف میتواند درست باشد، به شرطی که این افزایش به بخشهای دیگری مانند دستمزد کشیده نشود. با این حال با توجه به کمبود کارگران و استعفای بزرگی که در مورد آن صحبت شد، کسب و کارها توانایی استخدام کارگر را ندارند و مجبور به افزایش دستمزد هستند. نرخ مشارکت نیروی کار قبل از رکود کرونا ۶۳.۳ درصد بود و در حال حاضر شاهد فاصله زیاد تا رسیدن به آن نرخ مشارکت هستیم.
در واقع کمبود نیروی کار یکی از مهمترین عوامل اختلالات زنجیره تامین است. محصولات وارد بنادر ایالات متحده میشوند اما تخلیه نمیشوند زیرا بنادر کارگر کمی دارند. همچنین پس از تخلیه به نقاط دیگر کشور ارسال نمیشوند زیرا به اندازه کافی راننده کامیون وجود ندارد. البته کمبود راننده کامیون قبل از کرونا نیز وجود داشت و اکنون بدتر شده است.
کمبود ریزتراشهها، تولید خودرو، لوازم خانگی و بسیاری از محصولات دیگر را محدود کرده است. تمام اینها به خاطر این است که کارگران نمیخواهند به سرکار بروند. این موضوع باعث افزایش ۱.۵ درصدی شاخص هزینه اشتغال در سه ماهه سوم شده است که بیشترین افزایش از سال ۲۰۰۱ است. این افزایش نشان میدهد که شرکتها مجبور هستند برای پر کردن موقعیتهای شغلی خود دستمزدها را افزایش دهند.
افزایش دستمزد نشان میدهد که تورم دیگر موقتی و گذرا نیست، چرا که افزایش دستمزد گذرا نیست، بلکه به دلیل مشکلات ساختاری طی دههها شکل گرفته است. دلایل این امر در ادامه عنوان میشود:
بیاعتبار و دلسرد شدن کارگران یقه آبی: در دهههای گذشته، جوامع پیشرفته به طور فزایندهای متقاعد شدهاند که سرنوشت کودکانی که تمایل یا استعداد کافی برای رفتن به دانشگاه را ندارند، تبدیل شدن به شهروندان درجه ۲ است. روایت غالب این است که کارگران چه در کارخانه و چه در مزرعه، لیاقت داشتن کار و زندگی خوب را ندارند. این موضوع باعث شده است که افراد کار کارگری را نوعی ننگ بدانند و تمایل کمتری به این نوع مشاغل داشته باشند.
نرخ زاد و ولد پایین: نرخ تولد در آمریکا در سال ۲۰۲۰ برای ششمین سال متوالی کاهش یافت و به کمترین سطح از سال ۱۹۷۹ رسید. کاهش نرخ زاد و ولد برای تمام نژادها و قومیتها وجود داشته است. به گفته CDC نرخ زاد و ولد در ایالات متحده از سال ۱۹۷۱ زیر نرخ جایگزینی بوده است.
بازنشستگی نسل انفجار جمعیتی: نسل انفجار جمعیتی که بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ به دنیا آمدند، ۲۱ درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند. بازنشستگی تدریجی این نسل در چند سال آینده خلا عظیمی در نیروی کار ایجاد میکند.
وضعیت نامساعد مهاجران: اگر جمعیت رو به کاهش دارید، می توانید از مهاجران استفاده کنید. اما لفاظیهای ضد مهاجران در ایالات متحده در کنار مشکلاتی که مهاجران برای ورود به ایالات متحده و دریافت شغل دارند، مساله را بسیار حاد کرده است.
سخن پایانی
رکود تورمی (Stagflation) مشکل بزرگی است که به راحتی حل نمیشود، اما اولین باری نیست که اقتصاد جهانی با این پدیده مواجه شده است. نکته این است با این حال، همانطور که گفته شد، این مشکلی نیست که در کوتاه مدت رخ بدهد. همچنین قاعدتا سیاستگذاران نیز متوجه این خطر هستند و احتمالا اقداماتی برای جلوگیری از آن خواهند کرد. این متن تنها برای آشنایی خوانندگان با استدلالها و دلایل رخ دادن رکود تورمی در ایالات متحده بود تا در صورت مشاهده این مشکلات خود را برای آن آماده سازند.
منبع: SeekingAlpha
واقعا فوق العاده بود . چقدر شما خوبید
خیلی ممنونتونم
بسیار ممنون بابن مقاله؛ و در طرف دیگر کاش همین مقاله رو برای جامعه و اقتصاد ایران هم تحلیل کنید که چرا در رکود تورمی هستیم و دلایل و چگونگی برون رفت
تشکر مجدد
ممنون از این که این مقاله را روی سایت قرار دادید